نگارنده این اثر دکتر عبدالهادی حائری استاد سابق گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد با تسلط به نیازها و پرسشهای مدنظر محققان علوم اجتماعی، خامه خود را به شرح زندگانی خویش برده اما به علت برخی ملاحظات زمانی و مکانی نام خود را به امید تغییر داده تا بتواند با خیالی آسوده هر آنچه را که صلاح دانسته به تحریر در آورد.
او چهار نقطه اوج خویش را که به زاد شهر تعبیر نموده عبارتند از: قم، مونترال، برکلی، مشهد. وی حتی از بیان شفاف وابستگی مستقیمش به خانواده آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی با احتیاط عبور کرده و آیتالله شیخ مرتضی حائری را دایی امید معرفی میکند. او توصیفات جالب و منحصربفردی از موقعیت خانواده حائری پس از مرگ بزرگشان و موقعیت قم ارائه کرده که برخی عبارات ایشان مناقشه برانگیز نیز است.
او در توصیف وضعیت معیشتی طلاب و عموم شهر قم نیز مطالب درخوری آورده و در بررسی کالبدشکافانهای موقعیت نظام وظیفه عمومی و وضعیت دانشگاه معقول و منقول را به تصویر کشیده. وی گفتمانی جامعه شناسانه از فعالیتش در نظام بهداری و بهداشتی آن مقطع ارائه کرده؛ اما از توصیف نحوه دستیابی خود به منابع هنگام تحصیل در دانشگاه مکگیل اجتناب کرده و با برخی کلیدواژههایی همچون صهیونیسم جهانی، امپریالیسم بینالمللی عموم محصلین خاورشناس آن را وابسته به دستگاههای امنیتی غرب معرفی کرده است.
وی گفتمانی گزنده نسبت به محققان و ارائه دهندگان مقالات اسلام و ایران در کنفرانسهایی که خود شرکت کرده به کار میبرد و از تألیفات خویش همچون تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، تاریخ الحرکات و النشاطات الماسونیه فی العالم الاسلامی بیذکر نام اصلی عبور کرده و در خصوص فعالیتهای ضد حکومت پهلوی نیز مطالب جالبی به واسطه قلم زدنهایش در مطبوعات ارائه میکند. او گزارش شفافی از حضور خویش در کمیته تنظیم گروه تاریخ انقلاب فرهنگی ارائه نکرده و خاتمه کتاب را به دوران سخت بیماری سرطان خویش اختصاص میدهد. این اثر را انتشارات معین در سال 1372 در 552 صفحه منتشر کرد.
نظر شما