محمد صابری، نویسنده و شاعر در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده به کتاب «عیلام بعد از حمله آشور بانیپال» نوشته رضا شالبافان پرداخته است.
گفتم دشمن چراکه در جایی دیگر گوستاو فلوبر میگوید در مقابل ادبیات ناهمخوان دو گروه سرسختانه و لجوجانه ایستادهاند، گروه اول مردمان عامی که از آگاهی و دانایی سخت میهراسند و گروه دوم دولتهایی که هر فهم و درک فراتر از ذهنیتشان را تاب نمیآورند. تا این جای کار باید نتیجه گرفت که مجموعهی عیلام راه سختی را باید طی کند تا در ذهن زمان باقی بماند.
از سه گونهی نقد ساختاری، مضمون و زیباشناختی که تعریف و نزد اصحاب اندیشه پذیرفته شده من از همین منظر سوم یعنی زیباشناختی به مجموعهی پیش رو نگاهی گذرا و کوتاه میاندازم و مابقی را به بزرگان وامیگذارم.
مضامین و تصویرهای بهکاررفته تحت سیطرهی اسطورههای تاریخی و گاه افسانهای به روایتهای عاشقانهای میپردازد که تازگی و طراوت، بداعت و سخنپردازیهای آوانگاد را میتوان در آنها دید، حرفهای تازه و بدیع در قالبهایی نه کلیشهای که کاملا ژرف و معنادار در اشکال متنوعی از غزل، غزل مرکب، چهارپاره و غزل مثنویهای مجموعه خواند.
و اما عشق این برجستهترین شکل ذهن و زبان عموم شاعران در اینجا تنها دغدغهی شاعر نیست در پیچاپیچ سخن دردهایی اجتماعی، مفاهیمی فلسفی و گاه روانشناختی نیز به چشم میآیند که نمیتوان بهراحتی از آنها گذشت.
شاعر در هر بیت و یا بندی از شعر از رویاهای ناکامِ نه خود که اجتماعی سرخورده سخن میگوید و با در هم آمیختن عاطفه و تخیل حسی ناب را به تصویر میکشد، درد میکشد و در کنار دردمندان به زیباترین شکل ممکن همدردی میکند، امیدوارست و در عین حال افسرده ازین همه انباشتگی ناموزون.
در این باب بیشتر خواهم گفت به شرط بقا.
اولین چاپ مجموعهی شعر عیلام بعد حملهی آشوربانیپال به همت نشر مهر و دل به قلم رضا شالبافان بهتازگی به بازار نشر آمده است.
از این مجموعه چند بیتی از شعر نخستین آن میخوانیم:
شیطان اگر که از همهی جنت خدا
حوای چشمهای تو را برگزیده است
خیلی عجیب نیست چراکه در این جهان
هرکس به قدر همت خود سیب چیده است
....
عبدالحلیم حافظ شهرست چشمهات
در کافههای قهوهای قاهران مصر
بیروت گونههای تو بودهست از ازل
غزه به جرم زلف تو در خون تپیده است
نظر شما