این هنرمند خوشنویس و نقاش شناختهشدهی شیرازی بیش از 2 هزار قطعه نقاشیخط با اشعار حافظ خلق کرده و بسیاری از غزلیات حافظ را از بر است!
تا میپرسم کدامیک از تابلوهای حافظت را بیشتر از همه دوست داری با شوق از روی صندلی برمیخیزد و به سمت تابلویی میرود که «بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش / تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم» روی آن چشمنوازی میکند. سال 1373 این تابلو را خلق کرده و 35 هزار تومان فروخته اما 15 سال بعد خودش با 500 دلار، آن را پس گرفت!
«درست یادم هست در شبهای پخش فوتبالهای جام جهانی بود که تا صبح روی این تابلو کار میکردم. یک ماهی طول کشید و بعد تابلو را به گالری داری برای فروش سپردم که 50 هزار تومان روی آن قیمت گذاشت. چند روز بعد تماس گرفت و گفت بانویی روزی دو ساعت پای این تابلو مینشیند و به آن خیره میشود و به خاطر علاقه همسر فقیدش به این غزلِ حافظ، گاه و بیگاه هم اشک میریزد. حالا قصد خرید کرده و توان پرداخت بیشتر از 35 هزار تومان را ندارد. وقتی علاقه این خریدار را دیدم با فروش تابلو موافقت کردم و البته بعدا اصلا از فروشش پشیمان بودم. 15 سالی گذشت که یکی از اساتید خوشنویسی تصویر تابلویی را برایم فرستاد و گفت: خانمی که قصد سفر به خارج از کشور دارد، این تابلو را برای فروش و روی آن یک میلیون تومان قیمت گذاشته است. در لحظه تابلوی خودم را شناختم و با 500 دلاری که از فروش یکی از تابلوهایم در دست داشتم، سراسیمه و بدون تبدیل به ریال، همان روز تابلوام را پس گرفتم!»
قصه علاقهاش به حافظ به 15 سالگیاش برمیگردد؛ زمانی که به حافظیه میرفته و با فردی که حتی نامش را در حدود 3 سال آشنایی با او نمیفهمد، آشنا میشود؛ عارفمسلکی که کریمپور معتقد است چشم برزخی داشت و البته گفت که نمیتواند حکایتِ کراماتش را برایم بازگو کند! به هر حال این عارفِ گمنام شیرازی که بعد از دوران سربازی دیگر نام و نشانی از او نمییابد، علیرضا کریمپور را با خواجه اهل رازِ شیراز مأنوس میکند، تا آنجا که تقریباً تمام دیوان حافظ را از بر میکند و این سرآغاز خلق بیش از 2 هزار قطعه نقاشیخط از ابیات حافظ شیرازی است.
«از 11 سالگی زیر نظر خانم کیانی معلم کلاس پنجم در دبستان خاقانی شیراز، که دستپروردهی دستگاهِ آموزش عشایری بود شروع به خوشنویسی کردم و روزنامه دیواری مدرسه را با خودنویس داییام -که او هم خط خوشی داشت و در اداره ثبتاحوال شناسنامهها را با خط تحریر مینگاشت - خوشنویسی میکردم. همزمان با اُنس و الفتم با حافظ در سایه آن عارفِ حافظیه، زیر نظر استاد قاسم احسنت خوشنویسی حرفهای را پی گرفتم و مشقهایم ابتدا همه حافظ بود.»
علیرضا کریمپور که در زادروزش 18 مهرماه مهمان خانه و کارگاه باصفایش در خیابان فضلآباد شیراز بودم، دو هفته نیست که بازنشسته شده و حدود 30 سال در هنرستانهای شیراز خوشنویسی و گرافیک تدریس کرده است.
«اینکه میگویند مردها را تب بازنشستگی میگیرد، برایم غریب است! آنقدر کارِ نکرده دارم که نمیدانم از کجا شروع کنم.»
هر جملهای که میگوید برایش شاهد مثالی از دیوان خواجه میآورد. معتقد است: «تمام اسرار دیوان حافظ در کلمه مِی نهفته است که ذات الهی است و اگر شیفتگانِ حافظ به رموز این غزلیات پی ببرند، پیوندشان با خدا ناگسستنی خواهد بود.»
در و دیوار کارگاه پر از تابلوهای نقاشیخط از شاعران ایرانی است؛ از مولوی و سعدی گرفته تا فروغ و سهراب و شاملو اما تابلوهای حافظ از همه بیشتراست، بهویژه تابلوی زیبایی «مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد» که در کنار عکسی بزرگ از شاملو در کنار آیدا روی دیوار کارگاه نشسته است!
«روی حدود 16 هزار قطعه کوچک و بزرگ نقاشیخط کار کردهام که 2 هزار مورد آن از حافظ بوده است. بجز تعداد محدودی که به سفارش اشخاص یا علاقهام به برخی ابیات نوشتهام، اغلب اشعار را با تفأل به دیوان خواجه انتخاب کردهام و همیشه شعری که میآمد، متناسب با حال و روزم بود.»
علیرضا کریم پور که در آستانه 20 مهر، یادروز حافظ 53 سالگیاش را جشن میگیرد، معتقد است هنر ایران به حافظ مدیون است و بسیاری از هنرمندان از نگارگر و خوشنویس گرفته تا خواننده و شاعر با گره زدنِ هنرشان با ذهن و زبان حافظ، برای خود اعتبار آفریدهاند.
دیوان حافظ کوچکی را که از 11 سالگی با آن عجین است، برمیدارد و تفألی میزند تا تابلو جدیدش را با آن آغاز کند و این غزل را برایم میخواند: «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست / بیار باده که بنیاد عمر بر بادست.»
نظر شما