همزمان با توزیع چاپ دوم رمان «مریلین مونرو سر جردن»، در روز جهانی غصای سفید از نسخه بریل آن رونمایی میشود.
همچنین در آستانهی روز جهانی عصای سفید، نسخهی بریل این کتاب رونمایی میشود و تعدادی از آن در اختیار بخش نابینایان کتابخانههای شهر تهران قرار میگیرد.
گلاره عباسی در «مریلین مونرو، سر جردن» به تنهاییهای یک زن افسردهی خانهدار عینیت بخشیده است. روایت عباسی در ارائهی اطلاعات به مخاطب مقتصدانه و هوشیارانه عمل میکند. ما لابهلای روایتِ مملو از تلاطمهای درونی زنی که میل داشته بازیگر سینما شود، زنی که زیبا بوده، زنی که در اجتماع فعال بوده و حال هیچکدام اینها نیست و در عوض در دو قطب شیدایی و افسردگی دستوپا میزند به خطری که سلامتی این زن را تهدید میکند پی میبریم و دلمان میخواهد برای او کاری کنیم. ما میدانیم که این زن بدحال است اما آیا اطرافیان این زن به بدحالی او واقف خواهند شد؟ باید خواند و دید.
گلاره عباسی که خود بازیگر سینماست در «مریلین مونرو، سر جردن» بهخوبی توانسته از عناصر سینمایی بهرهی روایی ببرد. او پیش از آنکه به بازیگری روی بیاورد نویسنده بوده و چندین داستان کوتاه در نشریات مختلف منتشر کرده بوده است. نسخهی اولیهی این رمان کوتاه هم حاصل تلاشهای نوشتاری او در انتهای دههی هشتاد شمسی است و در دههی نود بارها بازنویسی شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «زنانگی من گرهی عجیبی خورده به لباسهای چرکی که توی حمام تلنبار شدهاند و به دکمهی ماشین لباسشویی آبیرنگ کنار آشپزخانه که نشان میدهد در سیوهشت دقیقه لباسها را میشوید و به نگاه مضطرب من که دودو میزند به سمت دقیقهی ماشین لباسشویی که مثل روزشمار است برایم، روزشماری که سریع دارد میگذرد و من توان بلند شدن و پهن کردن لباسهای شستهشدهی دکتر و دوقلوها را ندارم و زنانگی من عجیب شبیه نوچی عسلهایی است که به کابینت چسبیده، وقتی برای بیبی معجون درست میکنم.»
گلاره عباسی، فارغالتحصیل رشتهی تئاتر و همچنین بازیگری سینماست اما او در دههی هشتاد شمسی، همزمان در کارگاه داستاننویسی محمد محمدعلی در موسسهی کارنامه و کارگاه بازیگری امین تارخ هم، مشق نویسندگی و بازیگری کرده است.
نظر شما