ساندرز اعتقاد دارد که نویسندگی مثل بازی تنیس بین نویسنده و خواننده است که اگر من فقط از بخش محدودی از خودم را استفاده کنم، در طرف دیگر زمین شما احساس خواهید کرد که چیزی را عقب نگه داشتهhl و نمیخواهم تمام تلاش خود را برای برنده شدن استفاده کنم.
ساندرز برنده جوایزی همچون کمک هزینه گوگنهایم شده است. او در سال ۲۰۱۷ میلادی با نگاشتن کتاب «لینکلن در باردو» توانست جایزهٔ ادبی بوکر را از آن خود کند و دومین نویسنده آمریکایی است که برنده این جایزه شد. اخیراً ساندرز داستان کوتاهی به نام «مادر عمل جسورانه» در مجله نیویورکر منتشر کرده است که ماجرای زنی را روایت میکند که به خاطر حوادث اتفاق افتاده برای پسرش، مقالهای با عنوان عدالت مینویسد که ماجراهای بعد از آن مربوط به این مقاله میشود.
ساندرز درباره نوشتن مقاله توسط شخصیت داستانیاش در گفتگو با روزنامه لندنی نیوزاستیتسمن اعتقاد دارد که در مواقع دشوار و سخت هر کسی دوست دارد چیزی بنویسد و به خاطر همین این داستان را نوشته است. این نویسنده موفق آمریکایی که یکی از اساتید موفق رشته نویسندگی نیز محسوب میشود، در گفتگویش به این مسئله اشاره میکند که در داستان کوتاه اخیرش بیشتر روی این مسئله تمرکز کرده است که نویسندگی قبل از آن باید با طرح و ایده کلی همراه باشد. وی گفت: از زمانی که من تدریس در رشته نویسندگی خلاقانه را از سالهای ابتدایی دهه 90 میلادی آغاز کردم، متوجه این قضیه شدم که نویسنده هر چقدر هم طرح و ایدهاش کامل باشد باید بنویسد و دوباره برای بازبینی به آن بازگردد.
ساندرز در ادامه مصاحبه با روزنامه لندنی گفت: به نظرم نوشتن یک داستان باید با تعداد دفعات بسیاری بازبینی و نقد همراه باشد تا بتوان آن را منتشر کرد. به خاطر همین است که بارها داستانهای نوشته شده توسط نویسندگان روسی را میخوانم و نوشتههای خودم را نقد و بررسی میکنم. بارها سعی کردم به جای تدریس کارگاههای آموزشی خودم در دانشگاه را به بررسی و بازخوانی داستانهای چخوف سپری کنم. بعد از نوشتن 50 داستان چاپ شده و 35 سال شغل نویسندگی، توصیه من برای نوشتن خلاقانه این است که ایده اولیه برای دنبال کردن ارزش دارد ولی قبل از آن شرط اصلی بازخوانی است و اینکه به خودتان بگویید کسانی که این نوشته را میخوانند چه برداشتی درباره آن خواهند کرد. به خودتان بگویید که چرا مردم باید بیایند و مطالب نوشته شده توسط شما را بخوانند.
ساندرز اعتقاد دارد که نویسندگی مثل بازی تنیس بین نویسنده و خواننده است که اگر من فقط از بخش محدودی از خودم را استفاده کنم، در طرف دیگر زمین شما احساس خواهید کرد که چیزی را عقب نگه داشتهام و نمیخواهم تمام تلاش خود را برای برنده شدن استفاده کنم. اگر نویسنده نتواند تمام احساساتش را به مخاطب منتقل کند، نمیتواند انتظار داشته باشد آنها نیز با تمام احساس خود آن را بخوانند.
نظر شما