فرزانه سکوتی، مترجم و منتقد با اشاره به کتاب «تشریف» گفت: چیزی که در برخورد اول با کتاب «تشریف» برایم جالب بود، مکانی است که داستان در آن اتفاق میافتد که تهران نیست و به گمانم شهر همدان است. از این رو جغرافیای داستان و قرابتی که با نویسنده دارد، بستر خوبی برای جستوجو فراهم میکند.
وی ادامه داد: شخصیتهای داستان به دنبال معلم شدن و آموزش دادن به دیگران هستند و آموختن دغدغهشان است و در شهری قرار گرفتهاند که به قول نویسنده مکانها حافظه دارند و حافظه است که تاریخ را برای آدمیان نگه میدارد. این آدمها در بستری برای جستوجو هستند و شهری است که نویسنده به کرات از عرفای آن نام میبرد و میبینیم که برای مثال از اشعار باباطاهر استفاده و یادآوری میکند.
وی افزود: نکته جالبی که در داستان وجود داشت این است که در طی سه شبی که سفر شخصیت اصلی داستان طول میکشد، کل مردم همدان نیز دنبال یک نوع پاکسازی و پیدا کردن راههای نو هستند. از اول قصه میبینیم که باران درحال باریدن است بارانی که میبارد و پاک میکند تا همهچیز نو شود.
سکوتی با اشاره به زاویه دید اثر گفت: در روایتی که از عزتیپاک میخوانیم با یک راوی دانایکل روبهرو هستیم که فکر میکنم راوی دانای کل مطلق است؛ چراکه همه چیز را میداند و همه چیز را برای ما تشریح میکند. اتفاقاتی که در این داستان در زمان گذشته اتفاق افتاده در زمان حال هم اتفاق میافتد و مخاطب با اتفاقاتی روبهرو است که محدود به زمان و مکان نیستند.
وی ادامه داد: تصاویر زیبایی در کتاب وجود دارد که ذهن مخاطب را درگیر میکند، مثل فرش، زادبوم، خاک، اقلیم و شهر که تمام اینها یک درهم تنیدگی ایجاد میکنند و نقطه اتکایی میدهند که انگار در آن زمان زندگی میکنیم. علاوهبر مکانها، فرش هم به نوعی نقطه اتکا محسوب میشود. درباره رنجی که مهری از فاش کردن راز مصطفی میبرد، این است که دانشسرا را از دست میدهد؛ همین به گمانم نقطه تعادلی است و مصطفی که ناراحتیهایی برای مهناز مسعودی بهوجود آورده و حالا عذاب وجدان دارد، با نادیده گرفتن عشق مهناز معنا و عشق را در چیز دیگری دیده و سرنوشت خود را تغییر داده است.
این مترجم با اشاره به برداشتش از این کتاب گفت: به گمانم عصاره این کتاب این جمله باشد که دنیا دارد صورتهایی از خود را نشان میدهد که با هیچ درسی جور در نمیآید؛ اول میایستی و میگویی توهم است؛ اما واقعی است و یک روز هم به این مساله میرسی که قرار نیست همه چیز برایت قابل فهم باشد؛ این است که میایستی کنار و فقط تماشا میکنی.
سکوتی درباره زنان این کتاب افزود: به گمانم زنان این کتاب منفعل نیستند. به گونهای سنتی تمرکزشان به سمت عشق سوق داده شده و فکر میکنم حلقه واسط این زنان عشق است و غیر از این چیزی از زنان این کتاب نمیبینیم.
وی در پایان گفت: یک نکته جالب انتقاد نویسنده از جامعه بود. او به مردم خوشبین نیست و یک صحنه تکاندهنده آن جایی است که ماشین عروسی به سمت تظاهرکنندگان میرود و تظاهرکنندگان که در حال شعار دادن هستند، با دیدن ماشین عروس شادی میکنند و این اشاره دارد به درد دیرینه و ریشهدار جامعه که نشان میدهد انسانهای از خود بیخود شدهایم. این ظرفیت نویسنده را نشان میدهد که میگوید هیچ اندیشهای پشت کارهایمان نیست و یک ماشین عروس میتواند هدف و اندیشه ما را برهم بزند و این هوشمندی نویسنده را ثابت میکند.
مسالهای به نام انقلاب
ابراهیم اکبریدیزگاه، نویسنده و شاعر درباره کتاب «تشریف» گفت: نظر دادن درباره کتاب علیاصغر عزتیپاک برایم سهل ممتنع است؛ چراکه از یک جهت وقتی میخواهم درباره کتابش نظر دهم باید فاصله بگیرم و فاصله گرفتن برای من کمی سخت است. به نظرم عزتیپاک نویسندهای اندیشمند و سادهنگر است که داستان را به مثابه یک پروژه میبیند و این پروژه به ابعاد هستی زندگی خود نویسنده میپردازد. او نویسندهای است که برای کارهای خود وقت میگذارد. مساله نویسنده در کتابهایش انسان شهری است و مرزهایی که به آن میپردازد.
وی ادامه داد: مساله دیگری که به آن میپردازم، مسالهای است که 40 سال است با آن درگیر هستیم؛ مسالهای به نام انقلاب؛ چراکه در صد سال اخیر دو انقلاب در کشور ما رخ داده و جان انسان ایرانی را به نحوی تغییر داده است. یکی از این دو، انقلاب مشروطه است که در زمان قاجار شکل میگیرد و انسان ایرانی به سمتی میرود که قانون داشته باشد که این تجربه تجربهی ناقصی است و بعد انقلاب 57 رخ میدهد که کتابهایی که در این زمینه نوشته شده، بیشتر سیاسی و تاریخی است؛ اما عزتی پاک در اینجا موضعاش لزوما سیاسی و تاریخی نیست و بیشتر نگاه هستیشناسانه دارد و نشان میدهد که انقلاب شاید در ظاهر به خیابان آمدن باشد؛ اما در باطن باید در جانهای آدمها صورت بگیرد و یک امر دائمی است و یک امر مقطعی و تاریخی نیست.
این نویسنده با اشاره به فساد در دوره پهلوی گفت: مهمترین عامل انقلاب فساد شاه بود، عزتیپاک در زمان حال که کتاب را مینویسد همچنان این نکته دغدغهاش است و در کتاب میگوید فقط پاکان هستند که رستگارند. این مفهومی که در کتاب از پاکی یاد شده، یعنی شخصیت گلاندام. این شخصیت فقط در یک کتاب انقلابی قابل فهم است؛ چرا که به ما میگوید انقلاب باید همچنان ادامه داشته باشد و باید در جانها شکل بگیرد و به هر میزان که انسانها پاک شوند انقلابی میشوند و به هر میزان ذهنشان آلوده شود از انقلاب دور میشوند. این کتاب در دهه پنجم انقلاب یک نویدی به ما میدهد و آن این است که انقلابی بودن یعنی پاکدست بودن و کسی که پاکدست نیست انقلابی نیست.
اکبریدیزگاه ادامه داد: همانطور که اشاره کردم سبک عزتی پاک سبک پژوهش است و این پزوهش ذاتش خیره شدن به انسان شهر، تاریخ و هویت است این خیرگی و درهمآمیختگی تامل و تانی یک معجونی را میسازد به نام رمان ت«شریف» که حقیقتا تجربه منحصربه فردی در ادبیات ایران است و هر اثری که نوشته میشود از نظرم باید منحصر به فرد باشد و این رمان، رمان انقلابی نیست رمانی است که ادامهی یک پروژه انقلابی است و صحبت درباره این کتاب سخت است و این کتاب، کتاب امید است و گوشزد میکند که دنیا به آخر نرسیده است و نباید ناامید شویم و آینده درخشان است. همچنین درباره زنان تاریخ گفت که جامعه ما جامعه مذکر بوده؛ اما در این کتاب زن نمیتواند فعال باشد و تنها کارش جاسوسی است؛ اما شخصیت مهری شجاعتی دارد که اشتباهش را میپذیرد و یک عاشق فعال است یعنی سوژه عشق قرار نگرفته است و خودش عاشق شده و دنبال عشق رفته است.
«تشریف» ما را مقابل آنچه که قرار بود باشیم قرار میدهد
علی اصغرعزتیپاک نویسنده کتاب نیز در پایان این نشست در صحبتهایی کوتاه گفت: رمان یک قالب پیچیده و لایهمند است و هرکس با توجه به درک، استعداد و سوادش کتاب را میخواند و در این نگاه میشود یک کار زرد را کار فاخر بدانیم و یک کار فرهنگی را کار زرد بدانیم و «تشریف» چهره آرمانی که ما نشان دادیم را نشان میدهد و ما را مقابل آنچه که قرار بود باشیم قرار میدهد.
نویسنده این اثر در پایان گفت: نباید آرمانهایمان را فراموش کنیم؛ چراکه در کنار همهی سختیها، قرار است در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنیم و این میتواند یک نقدی نیز به زمان حال باشد که کمی از آرمانهایمان دور افتادهایم. البته خواندن رمان به رویکرد مخاطب بستگی دارد، به شرطی که ظرفیتها در لابهلای گفتههای نویسنده بیان شده باشد.
نظر شما