با فاطمه الیاسی درباره محتوا و نحوه نگارش این کتاب به گفتوگو نشستیم.
اولین کتاب شما در جشنواره شهید اندرزگو بهعنوان اثر برگزیده انتخاب شد. چطور شد که نوشتن را شروع کردید؟
حدود پنج سال است که نویسندگی را شروع کردهام. اوایل خیلی حرفهای نبودم و گاهی داستان کوتاه برای مجلات و نشریات مینوشتم. اولین اثر بلندی که نوشتم سال 98 چاپ شد که به لطف خدا مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت. جشنواره انقلاب جزو رمانهای برتر بود. الحمدلله امسال هم مورد توجه هیأت نخبگانی جشنواره شهید اندرزگو قرار گرفت و بهعنوان اثر برتر انتخاب شد. بهجز «تونل سوم»، با جمعی از دوستان مجموعه داستانی چاپ کردیم با عنوان «هلو برادر» در این مجموعه داستان که جزو داستانهای مقاومت است، سراغ سوژههایی رفتیم که مسلمانکشی و آزار و اذیت مسلمانان در آن مناطق عادی و حتی بخشی از فرهنگ آن مناطق شده است.
آخرین اثری که اخیرا به چاپ رسیده، رمانی تاریخی است با عنوان «من خواب دیدهام». در این رمان به جریانی به نام واقفیه توجه ویژه شده و به علل و عوامل انحراف اصحاب امام کاظم (ع) پرداخته شدهاست. رمان نوجوانی نیز با موضوع ولایت امام علی (ع) در دست چاپ است. در این رمان سعی کردم به شبهاتی که به حقانیت ولایت امام علی (ع) وارد میشود، بهطوری که برای نوجوان قابل فهم باشد، پاسخ دهم.
ایده اولیه نگارش کتاب «تونل سوم» چگونه شکل گرفت؟ چرا گروه سنی نوجوان را مخاطب قرار دادید؟
متأسفانه در سالهای اخیر شاهد جریانی هستیم که قصد دارد چهره پهلوی را تطهیر کند. نسل ما و نسلهای پس از ما انقلاب و حکومت پهلوی را تجربه نکردهایم و تصوراتمان صرفا براساس شنیدههاست. روایتهای ضد و نقیضی که در اینباره میشنویم، باعث شد تا من در مرحله اول برای یقین خودم مطالعه و تحقیق کنم. در مرحله بعد یافتههایم را به اشتراک گذاشتم و شروع به نوشتن رمانی کردم که در آن، پسری نوجوان با محدودیتها و مشکلاتی بر سر راه پیشرفت مواجه است. معرفی اهداف و انگیزههای انقلاب به نوجوانان که آیندهسازان کشور هستند، لازم و ضروری است.
مسلما اگر نوجوانان، پدیده انقلاب را منطقی ندانند و از وقوع آن راضی نباشند، هرگز برای حفظ آن نخواهند کوشید. بنابراین کار نوجوان جزو اولویتهای مهم و ضروری است. اما سوال اینجاست که چه کار فرهنگی مناسب سن نوجوان است؟ با توجه به دغدغههای نوجوانان و سن و سالشان، کتابهای تحلیلی و تاریخی برایشان مناسب نیست. قالب رمان به خاطر ظرافتهایی که دارد، میتواند برای این کار مفید باشد. از طرفی نوشتن رمانی تاریخی برای نوجوان بسیار سخت است و پیچیدگیهای خودش را دارد. نوجوانان تحمل شنیدن وقایع وحشتناک و دلخراش را ندارند، درحالیکه تاریخ پهلوی و بهویژه ساواک بهعنوان یکی از اهرمهای فشار پهلوی، پر از خشونت است. من در نوشتن رمان تونل سوم مجبور بودم هم نگویم و هم بگویم. سختترین بخش کار هم همین بود. باید در لفافه صرفا به اشارهای اکتفا میکردم، آنطوری که شدت جنایت را القا کنم.
مواجه شدن با اخبار و اطلاعات ضد و نقیض، ذهن و فکر آدم را آشفته میکند. خود من در سن و سالی کمتر این تناقضها را تجربه کرده بودم و برای اینکه تشویش را از ذهنم دور کنم، دنبال منابعی میگشتم تا حقیقت را بگوید. اینکه من برای خلق اولین اثرم سراغ قشر نوجوان رفتم، به همین دلیل بود. به علاوه، آثار تولید شده با موضوع انقلاب برای نوجوانان انگشتشمار است. این در حالی است که نوجوانی مهمترین دوره برای تأثیرپذیری و تربیتپذیری است. آشنایی با یکی از اساتید دوران دانشجویی و شنیدن خاطرات ایشان باعث شد که من بیشتر برای ادامه
کار ترغیب شوم. بنابراین به ثبت خاطرات و سپس نوشتن طرح اولیه رمان بر مبنای خاطرات او را شروع کردم.
اوج یا اوجهای داستان در رمان «تونل سوم» کجاست؟
اوج داستان جایی است که همه به هم شک میکنند و هیچکس نمیداند ماجرای آتشسوزی
سینما را چه کسی رقم زد. همه به هم بدبین هستند و از طرفی هیچکس جرئت ندارد دل به دریا بزند و به ماجراجویی بپردازد تا جنایتکار را پیدا کند. همه شواهد هم علیه وحید است.
هر داستانی فراز و فرودهای زیادی دارد و «تونل سوم» هم از این قاعده مستثنی نیست. نقاط اوج زیادی دارد، اما جریان آتش سوزی سینما از همه نفسگیرتر است، علیالخصوص که پس از گرهها و مشکلات بسیاری مطرح شده و شدت ماجرا را بیشتر میکند.
قلم و سبک نگارش کتاب را چگونه ارزیابی میکنید؟
مخاطب اثر من نوجوان است و این سوال را باید از نوجوانهایی پرسید که رمان را مطالعه کردهاند. من هم قبل از چاپ و هم بعد از چاپ از نوجوانان خواستم رمان را بخوانند و نظرشان را بگویند. جدای از اینکه نوجوانی دوره شیطنت است و اصلا نمیتوان نوجوان را یکجا بند کرد، اما برایم جالب بود که رمان را میخواندند و برایشان جذاب بود. حتی پیش از چاپ رمان من صرفا یک یا دو فصل را در اختیارشان میگذاشتم. بعد از خواندن اصرار میکردند فصلهای بعدی را هم در اختیارشان بگذارم.
برای نگارش این رمان الگوی خاصی مدنظر داشتید؟
همه تلاش من بر این بوده که محتوای اثر، مستند و معتبر باشد و درعینحال، رمانم صرفا یک کتاب تاریخ نباشد. بهعبارتی تمام تلاشم این بود که یک رمان بنویسم. رمانی که محتوای تاریخی معتبری داشته باشد و منابع تاریخی آن را تأیید کنند. من برای خلق این اثر، فرم کلاسیک و قالب شاه پیرنگ را انتخاب کردم. خردهماجراها را نیز به فراخور موقعیت خلق و چاشنی اصل داستان کردم.
محورهای اصلی محتوای کتاب در مورد چه موضوعاتی است؟
محور اصلی کتاب، انگیزه مردم برای انقلاب است. چرا انقلاب شد؟ مگر شرایط چطور بود؟ و اینکه چه کسانی انقلاب کردند؟ من تا جایی که فضایرمان اجازه میداد، سعی کردم به این سوال پاسخ دهم. در رمان هم بیان کردهام آدمهای تحصیلکرده و باسواد وسط میدان بودند. اقشار معمولی و مردم عادی هم به کمک آمده بودند، اما رهبران فکری، افراد تحصیلکرده و آگاه بودند. به محورهای جزئی دیگری هم مثل سرکوب کردن نخبگان و جلوگیری از پیشرفت علمی در این دوره و همچنین جنایات ساواک و فریبها و سیاهنماییهایش، اشاره شده است.
در مورد «وحید» شخصیت اصلی داستان بگویید. چطور خلق شد و تا چه حد واقعی است؟
شخصیت اصلی داستان واقعی است و یکی از اساتید من در دوره دانشجویی بود. خاطراتش و کارهایی که انجام داده بود برایم جالب بود و تصمیم گرفتم از زندگی ایشان الگو بگیرم. البته این را هم باید بگویم که همه کارهایی که شخصیت رمان انجام داده، کارهایی نیستند که استاد من در دوره نوجوانیاش انجام داده است. مقتضای رمان این است که خرده ماجرا داشته باشد و شخصیت اصلی اکتیو و فعال باشد. اینبه این معنا نیست که وحید داستان من با استاد وحید تطابق صددرصد دارد. بخشهایی از آن تطابق دارد و بسیاری هم نه. مثلا از میان شخصیتهای داستان، صرفا وحید واقعی است و حتی خانواده و دوستان او، اشخاص خیالی هستند. یا در ابتدای داستان، ماجرای خلاقیت وحید حقیقت دارد، اما استاد وحید در واقع یک ماکت هواپیما ساخته بود که من برای جذابتر شدن داستان چیز دیگری جایگزین کردم.
نظر شما