به بهانه تلاشهای مستمر قاسم ارژنگ در ادبیات و فرهنگ لکی و انتشار مجموعه شعر لکی «چریکه زام» در روزهای گذشته، با او به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
به نظر شما لکی زبان است یا گویش؟
هر دو را میتوان به حساب آورد. بستگی دارد مردمان هر حوزه در چه وضعیتی قرار داشته باشند. لکی ظرفیت زبانی دارد، اما آنچه موجب شده که لکی گویش شود، فقدان قدرت است. زیرا در زیر سایه قدرت مرکز است. قدرت سیاسی و نظامی و سلطه اقتصادی زبان را تعیین میکند. برای نمونه هر قومی که مستقل باشند، توان زبان مستقل داشتن را دارند. در حالی که فرقی ندارد که تات باشد یا ترک، کرد باشد یا عرب، فارس باشد یا گیل. به همین خاطر لکی را گویش میدانند و شاخهای از زبان کردی.
چه ظرفیتها و پتانسیلهایی در این زبان وجود دارد؟
نیرو و انرژی نهفته در جان هر ملت و مردمی هست. از دیدگاه من موتور روشن اندیشه ملتها، ظرفیتها را تعییین میکند. ما دچار انقطاع فرهنگی شدهایم. البته این امر شامل تمام اقوام دیگر هم است، فرق ندارند که این قوم فارس باشد یا لک. ظرفیتها در لکی، فعلاً شعر و ادبیات کودک است.
قابلیتها و پتانسیلهای آثار ادبیات لکی را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟
ادبیات آدم را بیکرانه میکند، اما مخاطب، همیشه انسان است. آنکه آرمان دارد و رویایی به سر، در راه تطور و تکامل برای تعالی تبار خود قدم برمیدارد. فرقی ندارد در کدام مکان و با کدام زبان بگوید و بنویسد. هنر، آدم را ژرف و بیمرگی خلق میکند. قابلیتهایی در هر زبان دیده میشود، لکی نیز فرق ندارد با دیگران اما آنچه وجه تمایز است، عدم تقسیم عادلانه امکانات است. مگر الیوت در بریتانیا و لورکا در اسپانیا و ویکتور خارا در شیلی یا شیرکو در کردستان با مردم ما از نظر بیولوژی فرق دارند؟ آنچه فرق ایجاد میکند، نحوه لحن هنری و ساختار شکلی و محتوایی است. اندیشه، پرنبضترین پناسیل است، اگر بشکفد و امکان بیان و ابراز وجود داشته باشد.
لطفاً از تاریخچه ادبیات لکی، قالبهای ادبی، ساختار و هر آنچه که موجب معرفی آن به مخاطب میشود، بگویید.
زبان به مردم تعلق دارد و خداوندِ زبان، مردم هستند ولی آنچه زبان را دچار تغییر کرده، قدرت و نوع نظام سیاسی و آیین و ایدئولوژی و تولیدات فکری و تکنولوژی است. در تاریخ ادبیات قوم لک، پس از شکست امپراطوری ساسانی به دست اعراب تا قرن 4 و 5 هجری سرایندهای در زبان لکی اثری خلق نکرده، زیرا در زاگرس بزرگ، ادبیات و نوع نگارشش با زبان گوران بوده و و این زبان بر نثر و نظم سلطه داشته و با مکاتبات اداری با آن انجام شده است. از قرن 2 هجری که زاگرسیان که آثار مکتوب دارند و قابل استناد است، دوره «بهلول» تا دوره «خوهشین بلورانی» زبان گورانی سلطه خود را حفظ کرده است. در آثار یاران «خوهشین» «بابابزرگ» و «باباطاهر» فارسی و لری و لکی نیز حرکتی در خود دیدهاند. زیباترین کار این بوده که در ادبیات لکی سه لهتی و به قولی نوخسروانی سه مصرعی ماندگار و مرسوم بوده در کلام «خان الماس» در کلام: (ژه آتش دهنگی)، این نوع سرایش قابل استناد است. در دوره اخیر نیز سرودههای «عزیز بیرانوند» و «کیومرث کله جویی» و نیز در چند سال اخیر سرودههای من در بین نسل جوان نفوذ کرده و مخاطبان خود را دارد. ارائه شعر مدرن در بین مردمی که ذهنیتی کلاسیک و فئودالیته داشتند و هنوز بخش عمده این خطه، وارث عصر نادر و شاه عباس و فرزندان صفوی اردبیلی (صفوی) هستند. از طرفی سخن نو هنجارشکنیهای ادبی با مشکل مخاطب مواجه خواهد شد. من سالها پیش شعر مدرن لکی را از طریق چاپ در نشریات ادبی همچون: سروه، زریبار، سیروان و... قرائت در کنگرهها با صدور بیانیه، این شعر و ظرفیتهایش معرفی کردهام و در پس کارهای من حضور کارهای «آرش افضلی» و «بابک درویشپور»، «کیومرث ایمان»، «نادر زنگیشهای»، «مجتبی کارخواهی»، «سمیرا زمانی منفرد»، «پژمان آقایی»، «مادی ماهیدشتی»، «بیژن همتی»، «امین خلیلی» و... شعر نو لکی تثبیت و دارای پروندهای قابل استناد شد. ضمن آنکه شاعران متقدم و متاخر لک، در تمام قوالب شعری اثر خلق کردهاند.
مؤلفههای محتوایی و قالبی در ادبیات لکی چیست؟
شعر و ترانه (نارینه)
مشخصات و گستره اقلیمی جغرافیایی و... زبان لکی چه؟
قوم لک در میان استانهای لرستان، کرماشان، همدان، مازندان و خراسان پراکندگی دارند.
وضعیت «ادبیات داستانی» در این حوزه را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید؟
ادبیات شفاهی بخش عمده تاریخ ما و سینه به سینه روایت شده، دریغا ما ادبیات داستانی به زبان مادری (لکی) آثاری را نداریم و اگر کسی از ما داستان بنویسد به زبان معیار (فارسی) مینویسد.
میزان استقبال از آثار ادبی در این زبان را بیان کنید. آیا آثار ادبیات لکی مورد استقبال قرار گرفته است؟
بیگمان استقبال صورت گرفته است. راوی عشق و دلدادگی، حماسه و سوگ در بین همه انسانهای جهان امری طبیعی است. بیشتر سرودهها، متعلق به خود مردم عادی بوده که راویان و سرایندگان آن گمنام هستند. بیشتر در لاوه لاوهها (لالاییها)، دلدادگیها، سور و شادیها، سوگ و مور و مویهها و نیز دلاوریها و حماسهها و حماسهخوانیها انجام و اجرا شده است. برای نمونه شعرهای «ترکهمیر» چون در زاگرس مردمان یارسانی در شهرها و مناطقی همچون: کوهدشت، دلفان، صحنه، نهاوند، بلوران، دورود پرامان، کنگاور، کرمانشاه و... در جمخانه با تبنور اجرا میشود و سرودههای «ملانیازه»، «سیدمرادبیگ» و «سید نوشاد ابوالوفا» ، «آبش میرزا»... و در معاصرینِ لک که به سیاق و طرز قدما سرودهاند، آقایان زندهیاد «عزیز بیرانوند» و «کیومرث کُلهجویی» با استقبال خوبی مواجه شدهاند. با بررسیهای به عمل آمده در شعر اینجانب نیز بیگمان نفوذش در این سالها در بین جوانان و حتی بزرگتر دیده میشود. هنگامی مرا معرفی میکنند به کسی چه در خیابان و چه در دیدار ابتدا میگویند: «کهلنگی دونیا ژه عشقه نه جوغرافیا» (بزرگی دنیا به عشق است، نه جغرافیا) یا (ئهر حه قم ههر یه بوو یهی واژه بنویسم ئنسانه مهنویسم.) (اگر حق این باشد یک واژه بنویسم، انسان را مینویسم.) بیشک شعر هنوز هنر اول این مردم است و فضای مجازی نیز یاریگر هنر و ادبیات مدرن و پسامدرن است. مخاطب جوان با سنتها درگیر است. برای نمونه چند جوان آگاه در کارت دعوت عروسیشان شعر «گول ئهنار» من را بر صدر کارتشان نوشتهاند. زمان و اندیشه و هنر عناصری همیشه پویا و نامیرا و داوران بی اغماض و دوستداشتنیترینها هستند.
تلاشگران و اهالی قلم که به طور حرفهای و تخصصی در این عرصه و زبان فعالیت دارند، با چه چالشها و آسیبها و مشکلاتی روبهرو هستند؟
اگر لکی بنویسند و بخوانند، بهترین راه است، وانگهی ما باید نگاه به شرایط عینی موجود داشته باشیم در این شرایط، امکان رشد و بالندگی زبان لکی و سایر گویشوران زاگرس مهیا نیست. نیاز به آموزش و آموزگار دارد که در کنار زبان فارسی زبان لکی نیز آموزش داده شود.
وجود نشریات کاغذی و الکترونیکی و فضاها و شبکههای مجازی تا چه میزان میتوانند در تقویت و توسعه فرهنگ و زبان لکی موثر واقع میشوند؟
بیگمان برای تمام زبانها و گویشها و اندیشهها مؤثر بوده است. امکانات عصر سرعت در راه تعالی و رشد و پیوندها در هر رشتهای و هر موردی اعم زبان، فرهنگ و هنر کارگر است.
فرصتها و تهدیدها از نظرگاه شما..
فرصتسازی و تلاش نخست باید از ناحیه هنرمندان انجام بگیرد. شعلههای دانش و هنر که همان راهگشای تعالی انسان است باید در جانهای عاشق شررافکن باشد و از هر فرصتی در دل تنگناها حرکت را بر سکون ترجیح دهد. هنرمند آگاه از راه هراسی نخواهد داشت بی گمان تهدیدات همیشه بوده است.
ادبیات کودک و نوجوان در زبان لکی چه جایگاهی دارد؟ آیا در این زمینه آثاری منتشر شده است؟
نویسندگی برای مخاطبان کودک، بسیار دشوارتر از کار برای بزرگسالان است. هر چند کار برای بزرگسالان ممکن است تهدیدهای در پی داشته باشد، اما در حوزه ادبیات کودک و نوجوان آثار منتشرشده به لکی توسط مجتبی کارخواهی و سیمرا زمانی منفرد انجام گرفته است.
از کارهای تازه چه خبر؟ از کتاب تازه منتشر شده «چریکهی زام» بیشتر بگویید.
«چریکه زام»، پس از «گول ئهنار» زاده شد. گول ئهنار، زمانی نُضج گرفت و زمانی که در حال زایش بود. داعش، این قارچ سمی استعمارگران به جان و مال ملت کُرد، حملهور شده بود و آرین میرکانها و نبرد قهرمانانی زنان کرد واژه سازهای شعر من شدند. «گول ئهنار» قاعدهها را شکست و به استقلال رسید. دیگر خبری از سایهسار غولهای شعر معاصر بر شعر من نبود. «چریکه زام»، که تبعات این فضا در خود حفظ کرده به آشناییزداییهایی دست زده است. در چریکه زام که صدای زخم جان شاعر و جانهاست، به کولبران، بیکاران، هادی ضیاالدینیها و جلال ملکشاهها، آرشها و قطبالدینها، منصور حلاجها و حلاج وشان پرداخته است. آشنازداییهای شعر من ریشه در طغیان جان دارد نه تصنع و تفنن. در ضمن منتظر دعوت به هیچ محفل کسل کننده و یا در پی گرفتن جایزه و هدیهای نبوده و نیست. نگاه کسی که از سر عشق و صدق شعر مرا از بر کرده و یا مرا به عنوان شاعر دوستداشتنیاش خطاب کرده، بهترین لحظه برای من است و اینکه داور ما زمان است و مردم آگاه. آینده نیز از آن آیندگان است.
در حوزه زبان لکی چه آثار و کتابهایی در دو ادبیات کودک و نوجوان و بزرگسال منتشر شده است؟
آثار منتشرشده فقط شعر است چه بزرگسال و چه کودک.
سخن پایانی و توصیههای شما برای علاقه مندان و تلاشگران این عرصه چیست؟
دقت در چاپ و مداقه به نگاه منتقد و خواندن و خواندن و احترام متقابل نهادن.
نظر شما