به گفته نویسنده «بنفشه و جنگل»، بسیاری از ناشران بهخاطر مسایل اقتصادی و نبود قانون کپیرایت، تمایل بیشتری به انتشار کتابهای ترجمه دارند. آن هم ترجمه کتابهای هیجانی که در سطح میگذرند.
به گفته نویسنده کتاب «آخرین آواز مترسک»، یک گسست نسلی جدی و عمیق میان کودک و نوجوان امروز و نسل پیش از آنها وجود دارد. به این معنی که نه پدر و مادرها، نه معلمها و نه حتی خود نویسندهها، ذهن و زبان بچههای امروز را نمیشناسند. اصلا با دنیای او بیگانهاند و اصلاحاتی که به کار میبرد را نمیشناسند به همین خاطر است که بهترین رُمان یا داستان را مینویسند و جایزه هم میگیرند اما بسیاری از کتابهاشان با مخاطب اصلی ارتباط برقرار نمیکند. به همینخاطر لازم است سازمانها و نهادهای فرهنگی، زمینههای لازم برای برقراری ارتباط میان نویسنده و تصویرگر را فراهم آورند.
اکرمی به انتشار بیرویه کتابهای هیجانی اشاره و بیان کرد: در سالهای اخیر بعضی ناشران کتابهای کمک آموزشی به تربیت مخاطبان و انتشار داستانهایی پرداختهاند که عمیق و جدی نیستند و درشمار کتابهای هیجانی قرار میگیرند در صورتی که ما در ایران افسانهها و قومیتهای مختلفی داریم که جذاب و شنیدنی هستند و میتوانند دستمایه داستانهای خواندنی و پرمخاطب قرار بگیرند.
به گفته نویسنده «ملکه نیزارها»، یکی دیگر از عواملی که موجب شده خود نویسندهها به سمت ترجمه بروند، گرفتاریها و مشکلات اقتصادی است. وی معتقد است: وقتی حقاتالیف یک رُمان که به زمان و پژوهش بسیار بیشتری نیاز دارد با داستان کوتاه و ترجمه برابر است، چرا منِ نویسنده باید زمان و انرژی خود را صرف نوشتن رُمان کنم؟ به همینخاطر است که خود نویسندهها هم در سالهای اخیر به ترجمه رو آوردهاند. آخر مگر پولی که بابت انتشار 800 یا هزار نسخه پرداخت میشود چقدر است؟
نظر شما