شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۵
پیچیدگی‌های تحلیل جنگ در سوریه

سؤال مهمی که نویسنده می‌خواهد در «سور سوریه» به آن پاسخ دهد، این است که «پیروز این جنگ کیست؟» مردم سوریه؟ ارتش سوریه؟ نویسنده هرچه پیشتر می‌رود، تعیین برنده و بازنده را سخت‌تر می‌یابد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «سور سوریه» می‌خواهد از وضعیت کشوری بگوید که حالا ده سالی از آغاز نبردی بزرگ در آن می‌گذرد. نبردی که در ابتدا صورتی از شورش‌های مردمی داشت، اما خیلی زود چهره دیوآسای جنگ داخلی به خود گرفت و تمام پهنه کشور را به جهنمی بزرگ تبدیل کرد.

سؤال مهمی که نویسنده می‌خواهد در این کتاب به آن پاسخ دهد، این است که «پیروز این جنگ کیست؟» اما پاسخ به‌راحتی‌ قابل ردیابی نیست. مردم سوریه؟ ارتش سوریه؟ حتی در همان میدان، آیا ارتش پیروز نهایی است؟ پس اوضاع عجیب و غریب ادلب را چه‌طور باید فهمید؟ و اگر ارتش پیروز شده، دقیقا بر چه کسی، نهادی یا گروهی غلبه کرده‌است؟ یا شاید باید پرسید بر چه کسانی یا گروه‌هایی؟ هم‌پیمانانش کجای این پیروزی هستند؟ در صحنه و میدان کجا بوده‌اند؟ و در رسانه چطور بازنمایی شده‌ است؟ برنده جنگ رسانه‌ای کیست؟ کدام کشور؟

نویسنده سعی کرده پیروزی را در ابعاد مختلفش و با صورت‌های متفاوتش دنبال کند. در جنگ‌های میدانی، سیاسی، رسانه‌ای، اقتصادی و حالا باید گفت فرهنگی نیز، پیروزی با چه کسی یا گروهی بوده است؟ نویسنده هرچه پیشتر می‌رود، تعیین برنده و بازنده را سخت‌تر می‌یابد. نکند بزرگ‌ترین پیروزی را کسی به دست آورده که در ظاهر، کمترین سهم به او رسیده باشد! با توضیح هر بخش بیشتر معلوم می‌شود که تعیین برنده و بازنده در دنیای امروز، خیلی پیچیده‌تر از قبل است. اصلا نمی‌شود به‌راحتی حکم کرد که فلانی یا فلان گروه یا بهمان کشور برد یا باخت.

با جلو رفتن کتاب معلوم می‌شود که پیروزی‌های امروز، بستگی به حضور چندجانبه در لایه‌های مختلف نبرد دارد. در هر لایه هم بیش از دو طرف درگیری وجود دارد و جنگ به نبردهای چندجانبه تبدیل شده‌ است. پیچیدگی آنجاست که برخی از جنگنده‌ها (یا به تعبیر امروزی‌ها بازیگران) در چند لایه به‌صورت همزمان در حال نبرد (و بازی) هستند. آن‌وقت تفکیک حیثیت‌های مختلف جنگ از هم، دشوار (یا تقریبا ناممکن) می‌شود. معلوم نیست چقدر از جنگ، صورت اقتصادی دارد و کجا، به گلوله‌های سخت تبدیل شده و کجا، به شکل تکفیر در قامت امامت جماعت مساجد، اذهان و قلوب را نشانه رفته‌ است. نیروهای درگیر در هر سطح کدام‌اند و عقبه هر جبهه تا کجا پس رفته و گستردگی نبرد تا کجا ادامه پیدا کرده؟ اصلا مگر می‌شود جنگ سوریه را از شورش‌های کشورهای عربی جدا کرد؟ و از تحریم ایران؟ و از استعمار خاورمیانه؟

تازه این سوال پیش می‌آید که ما، ایرانی‌ها، آنجا چه می‌کرده‌ایم؟ آیا می‌دانستیم چه می‌کنیم یا ما را کشاندند وسط یک معرکه که نه سر دارد نه ته. باتلاق است بیشتر تا عرصه جنگ؟ و اگر می‌دانستیم چه می‌خواهیم، به آن‌ها رسیدیم؟ در چه میدان‌هایی؟ چقدر؟ حالا وضعیتمان چطور است؟ و بعد از این باید کجا باشیم؟ متحدان ما چه کسی هستند؟ و رقبای ما؟ و دشمنانمان؟

مسلما برای پرداختن به هر جنبه، چندین و چند کتاب لازم است. حالا آیا «سور سوریه» توانسته این کلاف سردرگم را باز کند؟ قطعا خیر. شاید حتی برای خواننده، گیج‌کننده هم باشد؛ و نفهمد کی کجاست و چی به چه کار می‌آید و هرکس از کجا آمده بهر چه کاری کجا می‌رود. اما شاید توانسته باشد برخی از گره‌ها را بگشاید و چند سرنخ به‌دست خواننده بدهد تا خودش بنشیند سر فرصت، بعضی از گره‌های دیگر را یکی‌یکی باز بکند، یا لااقل جلوی کور شدن بقیه گره‌ها را بگیرد.

«سور سوریه»، ظاهرا سفرنامه است؛ سفر نویسنده در بهار 1398 به سوریه؛ ولی نویسنده خود را مقید به چارچوب سفرنامه نکرده‌ است. دکتر محمدمهدی سیار پیرامون همین موضوع، در نشستی که در مورد این کتاب برگزار شد، این نکته را مطرح کرد و گفت: «نویسنده عامدانه یا غیرعامدانه از ژانر گریز داشت. لذا ما نمی‌توانیم این کتاب را در ژانر «سفرنامه» طبقه‌بندی کنیم. هم سفرنامه است و هم سفرنامه نیست. این کتاب پر از تحلیل است؛ هم روایت است و هم روایت نیست. مثلا ما در حال خواندن یک نثر شاعرانه هستیم، ولی یک مرتبه با یک کار به‌ظاهر غیرحرفه‌ای مواجه شده و یک قسمت پژوهشی با نقل قول از سید حسین نصر می‌بینیم. درحالی‌که چنین کاری برای یک متن ادبی و سفرنامه رایج نیست. اما «بی‌جانبی» خود را به متن تحمیل کرده و وقتی مخاطب توقع دارد در یک موضوع اطلاعاتی کسب کند، نویسنده این اطلاعات را در اختیار او می‌گذارد.»



و نکته آخر در مورد «سور سوریه» این است که برخی روایت‌های نویسنده از چارچوب‌های رسمی که تاکنون شنیده شده، خارج می‌شود؛ یعنی نویسنده سعی دارد نگاهش به مسائل سوریه بی‌طرفانه باشد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «ابوصادق یک‌جا را نشانمان داد. نیزاری کوچک بود در محاصره ساختمان‌های خراب. گفت جای خالی یک موزه است. چشم چرخاندم. هیچ نبود جزئی! موزه نابود شده و تمام وسائلش خالی شده بوده. زیرزمینش پر از طلا و شیء قیمتی بوده که از بند دیوارها آزاد شده بوده ظاهرا. از کل موزه، نه بنایی مانده بود نه تجهیزاتی، نه اثری تاریخی. فقط و فقط یک ورودی مانده بود، نیمه خراب. برای خودش با آن همه زخم و جراحت، هنوز زیبا بود. زیبایی‌اش وصله ناجوری بود برای آن همه برهنگی متراکم. از کل موزه همین ورودی، همین دالان تاریخ، تنها همین نماد زیبایی، از انفجار موشک و غارت سربازان در امان مانده بود. جنگ سوریه چه جنگی بود؟ جنگ دولت و مردم؟ جنگ داعش و ارتش؟ یا جنگ شهر و دشمنانش؟»

کتاب «سور سوریه»، تألیف محمدقائم خانی در 192 صفحه با شمارگان یک‌هزار نسخه به بهای 30 هزار تومان از سوی شرکت چاپ و نشر بین‌الملل منتشر شده‌ است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها