محسن هجری در ابتدای این نشست درباره امکان تاریخنویسی برای کودکان گفت: سوالی که پیش میآید این است که آیا برای کودکان میشود تاریخنویسی انجام داد یا خیر؟ و آیا میشود وقایع تاریخی را به صورت داستان برای کودکانونوجوانان خلق ادبی کرد و به آنها عرضه کرد؟ مفهومی که از تاریخ میدانیم به معنای ثبت و ضبط وقایعی است که در گذشته اتفاق افتاده و اگر ما اتفاقات گذشته را به رشته تحریر در بیاوریم این به تاریخ اطلاق میشود.
وی ادامه داد: هدف بعضی از اتفاقات واضح و آشکار است؛ اما بعضی اتفاقات در هالهای از ابهام قرار دارند و ما باید برای این اتفاقات پژوهش تاریخی انجام دهیم؛ بنابراین آن معنایی که از تاریخ اطلاق میشود شامل گزارشها و پژوهشهای تاریخی است که بتواند مسائلی را که در هالهای از ابهام هستند، پردهبرداری کند. مفهومی که از تاریخ اطلاق میشود مفهومی است که بعد از انقلاب فرانسه شکل گرفته است و در دوران مدرنیته است که با مفهوم تاریخ آشنا میشویم و قبل از آن تاریخ به معنای روایت اسطورهای بوده است؛ یعنی داستانهایی بوده و همان داستانها به عنوان تاریخ تلقی میشده است.
هجری با اشاره به ورود تاریخ به فلسفه گفت: بعد از انقلاب فرانسه مفهوم تاریخ به فلسفه نیز راه پیدا کرد. حال بحث بر سر این است که رمان تاریخی با توجه به مفهومی که از تاریخ گفتیم، قرار است گزارشی از تاریخ به ما بدهد یا داستان تاریخی برای ما روایت کند. گزارش تاریخنگاری عینیت وقایع را برای ما روشن میکند؛ اما سوال این است که در رمان نیز قرار است این اتفاق رخ بدهد؟ مثلا در تاریخ 1319 چه اتفاقی رخ داده یا قرار است یک اتفاق ادبی رخ بدهد.
وی ادامه داد: به تعبیری رمان تاریخی بیان هنری واقعیتهاست؛ یعنی هم میخواهد واقعیتها را بیان کند و هم یک اثر و اتفاق ادبی رقم بزند. برای مثال در کتاب «جنگوصلح»، تولستوی نمیخواهد گزارش دقیقی از جنگ بین ناپلئون و روسیه بدهد، بلکه این واقعیت را به خدمت میگیرد تا شخصیتهای مورد نظر خود را بپروراند تا زاویه نگاه خود را به مخاطب نشان دهد که این حرف با تعبیر اینکه رمان تاریخی بیان هنری واقعیتهاست، مغایرت دارد. کمی نیز زاویه دید نویسنده در آن وجود دارد که در اینجا ما با جهان ذهنی و با فیلتر خیال نویسنده روبهرو هستیم که در این جهان ذهنی شما الزامی ندارید که وقایع تاریخی را ریز به ریز تعریف کنید. آمیختن خیال و واقعیت در رمان تاریخی کاری بسیار سخت و دشوار است؛ اما باعث میشود که روایت تاریخی که شرح میدهیم تلطیف شود و به این صورت نوشته را خواندنیتر میکنیم و جهان متفاوتی پیش روی خواننده قرار میدهیم.
جهانگیریان دیگر سخنران این نشست درباره نوشتن رمان تاریخی برای کودکان گفت: کودک فاقد خاطره و پیشآگاهی خاطره است. در دامنه خیالهایش نیز دامنه محدودی برای شناخت تاریخ دارد؛ بنابراین کودک در اکنون زندگی میکند؛ اما این دلیل نمیشود که کسی که در حال زندگی میکند توانایی پذیرش تاریخ را ندارد. اگر یک واقعه تاریخی را برای کودک روایت کنیم احتمال اینکه علاقه نشان ندهد زیاد است و تجربه نشان داده است که کودکان چیزهایی را که دوست ندارند به راحتی کنار میگذارند و محدودیتی برای خودشان قائل نیستند.
وی افزود: وقایع تاریخی و اتفاقات تاریخی را باید در قالب انیمیشن و کتابهای مصور برای کودکان به کار برد. اگر این تمهیدات به کار رود و جذابیت برای خوانش یک اثر ایجاد کند ،باید قبل از همه اینها ذخیره واژگانی کودک را بسنجیم.
این نویسنده درباره بیطرف بودن مورخان گفت: من با اینکه میگویند مورخان بیطرف نیستند، مخالفم. برای اینکه زمانی داستان زندگی یعقوب لیث صفاری را مینوشتم دوبار داستان زندگی صفاری را خواندم و نگاه تحلیلی پیدا کردم و آنجا بود که فهمیدم با تمام شیفتگی که نسبت به این شخصیت دارم؛ اما اشتباهات فاحشی انجام داده است و به همینخاطر جان خود را از دست میدهد و من در کتاب «پسر نانوشراب» سعی کردم اشتباهات یعقوب را نشان دهم و عواطف و احساساتم را کنار گذاشتم؛ چراکه اگر قرار است رمان تاریخی بنویسیم تا جایی که ممکن است باید بیطرف باشیم.
وی ادامه داد: درباره اینکه تاریخ تکرار میشود نیز باید بگویم که به نظرم تاریخ تکرار میشود؛ چراکه یک کتاب نیمهتمام به نام «هفت وزیر» دارم که هنوز منتشر نشده است که روی شخصیتهایی چون حسنک وزیر، بوعلیسینا، امیرکبیر و ... تحقیق کردم تا ببینم مردم تا چه حد پشت این اشخاص هستند و علت شکست آنها چه بود؟ تا اینکه رسیدم به این موضوع که ویژگی اصلی تمام این شخصیتها صداقت و درستکاری آنها بوده است؛ چراکه جامعه پذیرای خوبی و صداقت آنها نبود.
شاهآبادی نیز در این نشست درباره انگیزهای که کودک را به گذشته جذب میکند گفت: یک سری گزارههای غلط در بین کسانی که اطلاعات تاریخی ندارند وجود دارد که میگویند تاریخ تکرار میشود. به قول ملاصدرا یک انسان هیچ وقت در یک رودخانه دوبار شنا نمیکند؛ چراکه نه آن رودخانه، رودخانه قبل است و آن انسان، انسان قبلی است و طبق نظریه جوهری مدام همه چیز درحال تغییر است و هر دوره تاریخی صورتبندی دانایی خود را دارد و اصلا قابل مقایسه با دوران قبل و بعد خودش نیست و مشابهسازی تاریخ از کارهای اشتباهی است که انجام میشود.
وی افزود: از دیگر گزارههای غلطی که وجود دارد، بحث تاریخ بیطرفانه است؛ یعنی تاریخ بیطرفانه به هیچ وجه وجود ندارد و مورخ خواهناخواه از زاویه دید و منظر خودش به موضوع نگاه میکند. داستاننویس هم از نگاه خودش به موضوع نگاه میکند؛ یعنی راوی منفعت خودش را هم در آن نوشته دخیل میکند. در تاریخ نیز همین طور است؛ بنابراین میتوانیم بگوییم که ما از وقایعنگاری بیطرفانه بسیار دور هستیم؛ اگر چه مورخان مدعی نوشتن تاریخ بیطرفانه هستند.
این نویسنده در پایان گفت: داستاننویسان باید وقایع تاریخی را به گونهای شرح بدهند که واقعنما باشد، نه واقعی. یعنی اینکه در ذهن مخاطب قابل پذیرش باشد. ما در همین حد به نوشتن تاریخ متعهد هستیم نه بیشتر؛ چراکه تعهد اصلیمان در برابر داستان است و براساس کار داستانی خودمان، کار را پیش میبریم. نوشتن از تاریخ برای کودکان باعث میشود که هویت پیدا کنند و هویت مهمترین عنصری است که کودکان به آن نیاز دارند؛ چراکه کودکان علاقهمند هستند که بدانند گذشتهشان چه چیزی بوده و چه اتفاقاتی در آن زمان رخ داده است.
نظر شما