بازتعریف واژه مجاهدت
یکی از چند عاملی که پیروزی در عملیات والفجر 8 را ممکن کرد، مجاهدت ستودنی نیروهای ما و اراده تزلزلناپذیرشان در انجام وظایف محوله بود. نیروها - چه واحدهای رزمی و چه واحدهای مهندسی - به معنی واقعی کلمه از دل و جان برای تحقق اهداف عملیات کوشیدند و واژههایی مثل خستگی و ترس را بیاعتبار کردند.
مجید نداف در کتاب «نبرد فاو» (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) مینویسد که بعد از موفقیت اولیه در رخنه به خطوط دفاعی عراق و رسیدن نیروهای ما به فاو، رزمندگان دستگاههای مهندسی را با همت بسیار از آب عبور دادند. وظیفه این گروه ساختن خاکریز و تغییر شکل دادن به زمین بود تا خط دفاعی محکمی برای رزمندهها ایجاد شود. این خط دفاعی باید آنقدر محکم میبود که پاتکهای بعدی دشمن را تاب بیاورد و موفقیتهای عملیات را از بین نبرد. بیشتر بچههای مهندسی نیروهای جهاد بودند که در چندصد متری دشمن بیجانپناه و میان آتش و دود کار میکردند تا نقص و ایراد و جای رخنه در خاکریز باقی نماند.
نداف میافزاید: دستگاهها پنچر میشدند یا گلوله میخورند، اما تا وقتی که کار میکردند، رانندهها نیز دست از سرشان برنمیداشتند. حتی مسئول واحد مهندسی که خستهتر، گرسنهتر و تشنهتر از نیروهایش بود تا جایی که توان داشت کار کرد و بعد با ترکشهای خمپارهها از هوش رفت. او را عقب بردند. اما فردا دوباره با دست گچ گرفته و بدن باندپیچیشده به منطقه برگشت. شب اول فاو را گرفتیم و شب دوم بچههای تخریب با کولهبار مین جلو رفتند و نزدیک تانکهای دشمن، کنار جاده مین کار گذاشتند. میدانیم که با کولهبار مین، سینهخیز رفتن چقدر سخت است. اما آنها عرق ریختند و جلو رفتند. زمین باتلاقی تمام بدنشان را گلآلود کرد ولی چنین چیزهایی باعث سستی اراده آنان در انجام وظایفشان نشد. شلیک بیهدف و کور تیربارهای عراق شماری از نیروهای ما را شهید کرد، اما دیگران حتی یک قدم پا پس نکشیدند و به کارشان ادامه دادند.
تابلوی بهداری روی در اتاق فرمانده
آنچه تأثیر مجاهدت نیروهای ما را بیشتر و رسیدن به اهداف عملیات والفجر 8 را میسر کرد، زحمات و طراحی هوشمندانه واحد اطلاعاتعملیات سپاه بود. بدون ایجاد بستر و شرایط مناسب برای اجرای عملیات، کسب نتیجه در میدان نبرد ممکن نمیشد. جعفر شیرعلینیا در «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» (نشر سایان) از قول سردار حسین علایی مینویسد: غافلگیر کردن دشمن بسیار مهم بود و پیچیدهترین اقدامات حفاظت اطلاعات را در این منطقه اجرا میکردند. دستورالعمل حفاظتی را قرارگاه مرکزی تهیه کرده بود و همه میبایست دقیق آن را اجرا میکردند. کالکهای عملیاتی را میبایست ثبت میکردند. فرماندهان معروف به منطقه نمیآمدند و اگر هم میآمدند شب یا صبح خیلی زود مخفیانه میآمدند و میرفتند. دستورالعملهای خیلی محرمانه به بالا را دستنویس ارائه میکردند و تا پایان عملیات در دبیرخانه ثبت نمیکردند.
او اضافه میکند: روستاییهای حاشیه اروند را برای آن که از آتش دشمن در امان باشند و متوجه عملیات نشوند، به جای امنی منتقل کردند. در تمام مسیر دژبان گذاشتند و فقط کسانی را که حضورشان ضروری بود به منطقه راه میدادند. برای خودروهای مهندسی، تجهیزات جنگی و فرماندهان تاکتیکی کارت تردد ویژه صادر کردند و همهشان را توجیه کردند که در شب با چراغ خاموش با کمترین سروصدا در منطقه رفتوآمد کنند. یگانهای ژاندارمری را با یگانهای سپاه عوض کردند و به آنها گفتند مثل یگانهای ژاندارمری آرایش بگیرند. حتی به جای کلاشنیکف به سپاهیها ژ3 دادند که اسلحه سازمانی ژاندارمری بود. نه ایران میزان و مقدار معمولی آتش خودش را در منطقه تغییر داد نه عراق. سردر مکانهای تابلوهای انحرافی زده بودند. آن جا که فرمانده کل سپاه با فرماندهان جلسه داشت تابلوی بهداری زده بودند و فرمانده با آمبولانس رفتوآمد میکرد. حتی بچههای جهاد یکی از نیروهای مجروحشان را بردند آن جا تا پس از پانسمان اولیه راهی بهداری اصلی شود.
دشمنی که فریب خورد
اما عامل موثر دیگری هم در رقم خوردن پیروزی و امکان رسیدن به فاو و تسلط بر آن وجود داشت و آن اجرای بینقص عملیات فریب بود. هدف اصلی فاو بود، اما چنان وانمود کردیم که انگار قرار است در هور عملیات کنیم. شیرعلینیا مینویسد که فرماندهان در هور قرارگاهی تشکیل دادند با نام قرارگاه فریب تا هور را فعال کند و عراقیها گمان کنند عملیات بعدی ایران هم در هور است. ایرانیها دو سال پشت سر هم در هورالهویزه عملیات کرده بودند و عراقیها به هور حساس شده بودند. آنها نیروهای خطوط مقدم را در هور تقویت کردند و با دستگیری نیروهای شناسایی دشمن نشان دادند به منطقه حساسند. قبل از عملیات، چند ستون نیرو و تجهیزات، آشکارا یا استتارشده، سمت هور فرستادند و نقل و انتقالات را در آن محور افزایش دادند.بسیاری از نیروها روز میرفتند سمت هور، و هوا که تاریک میشد مسیرشان را سمت آبادان تغییر میدادند.
در هور یک سایت موشکی پدافند هاوک هم مستقر کردند. ایرانیها آنقدر پدافند هاوک کم داشتند که هرجا آن را نصب میکردند نشانه این بود که قصد دارند در آن جا عملیات کنند. نیروهای شناسایی مرتب منطقه را شناسایی میکردند و سپاه فرماندهان یگانهای خطشکن و مسئولان اطلاعاتعملیاتش را به هور میفرستاد تا جاسوسها خبر تردد آنها را به دشمن بدهند. قبل از عملیات 100 دستگاه ماشین مهندسی سنگین (لودر، بولدوزر و کمپرسی) در منطقه هور فعال بود و راه میساختند. به گفته سردار فتحالله جعفری فرمانده زرهی سپاه «ما 60 تانک و نفربر را از اهواز به حمیدیه بردیم و در جفیر مستقر کردیم. خبرها به عراق رسید و آنها عملیات در هور را جدی گرفتند.» چنین بود که بعثیها به خطا افتادند و از فاو - که هدف اصلی عملیات بود - غافل ماندند و آن منطقه را برای مواجهه با ضرب سنگین ایران آماده نکردند.»
نظر شما