بررسی راهکارهای ورود به بازارهای جهانی نشر/9
برای ورود به بازارهای جهانی تشکیل گروههای انتشاراتی را جدی بگیریم
هادی تقیزاده، نویسنده دو راه ایجاد بازار برای کتاب پدیدآورندگان ایرانی را تشکیل گروههای انتشاراتی و افزایش توانایی برای فعالیت در خارج از کشور میداند.
ادبیات کلاسیک ایران، جایگاه قابل قبولی در سطح بینالملل دارد؛ اما برای معرفی آثار نویسندگان معاصر چه اقداماتی باید انجام شود؟ دولت تا چه اندازه میتواند تسهیلات موثری برای گسترش آثار فارسی در بازار نشر بینالملل داشته باشد؟
هادی تقیزاده، نویسنده و پژوهشگر تاریخی با بیان اینکه باید ناشرانِ زنجیرهای ـ گروههای انتشاراتی ـ زیادی در ایران داشته باشیم، معتقد است؛ ناشران ایرانی باید، توانایی فعالیت در خارج از کشور را هم داشته باشند.
به نظر شما در این روزها، تاثیرگذارترین اقدامات برای معرفی نویسندگان و تصویرگران ایرانی به بازار بینالمللی چیست؟
به نظرم درباره چند مشکل در این حوزه میتوان صحبت کرد، که با رفع آنها آثار نویسندگان و تصویرگران ایرانی سادهتر وارد بازار جهانی میشود. ابتدا باید بحث رویکرد دولتی به ادبیات تا حدودی تلطیف شود، یعنی همه آثاری که به زبان فارسی مجوز میگیرند و نوشته میشوند، بتوانند، حمایت یکسان داشته باشند. اگر حمایت یکسان باشد، دست ناشر برای ترجمه آثار متنوع بازتر است.
دوم ناشران ایرانی که به زبانهای خارجی آثاری را ترجمه و منتشر میکنند، تعداد کمی دارند و همان تعداد کم هم به خوبی حمایت نمیشوند. باید زمینه فعالیت آنها در بازار روز مهیا شود.
از همه مهمتر اینکه بهنظر میرسد ساختار فرهنگی نیازمند اصلاح است. در بسیاری از کشورهای آسیایی مانند ترکیه، دانشگاهی برای ترجمه دارند که از کشورهای مختلف مانند آمریکا، دانشجو میگیرند. این دانشجویان در ترکیه از تسهیلاتی برخوردار هستند، درس میخوانند، زبان ترکی را فرامیگیرند و به کشور خود باز میگردند. این دانشآموختگان میتوانند سفیر فرهنگی ترکیه در کشورهای دیگر باشند. این داد و ستدها بین دانشگاهها خیلی مهم است. اما همانطور که در حوزه اقتصادی نیازمند افزایش دادوستد هستیم، در حوزه فرهنگی نیز داد و ستد ایران محدود است.
باید توجه داشت برای اينکه کتابی در بازار غربی شناخته شود، باید شرایط خاصی از نظر تکنیک و موضوع داشته باشد. در ایران با نویسندگان ایرانی روبهرو هستیم، اما برای اینکه کتاب به زبانهای رایج مانند اسپانیایی و انگلیسی ترجمه شود، باید با ادبیات دنیا آشنا و مواجه داشته باشیم؛ در اینجا ورود به بازار غرب دشوار است.
هنرمند نمیتواند به مسائل حاشیهای فکر کند
چه ارزیابی از آثار نویسندگان و تصویرگران ایرانی دارید؟ آیا آنها باید در زمان خلق اثر به بازار بینالمللی فکر کنند؟
فکر میکنم، احوال هنرمند در زمان آفرینش هنری، مسالهای شخصی است. هنرمند نمیتواند به مسائل حاشیهای فکر کند، اگر هنرمند بخواهد زمانی که رمان مینویسد به مخاطب و وضعیت فرهنگی او فکر کند، در اصل دست به خودسانسوری زده است و این کار از کیفیت اثر کم میکند و حالت درونیشده اثر، کاهش پیدا میکند. چنین اثری تبدیل به ساختار مکانیکی میشود، درنتیجه هنرمند نباید در زمان خلق اثر به حواشی مخاطب فکر کند، زیرا در کار هنری تاثیر دارد.
نویسنده نباید این دیدگاه را داشته باشد که هرچه مینویسد، قابلیت ارائه دربازار جهانی را دارد. این فکر ساده لوحی است و در هیچ جای دنیا این اتفاق نمیافتد. از ادبیات پرتقال و کشورهای دیگر تا ژاپن و آمریکا فقط چند نویسنده در سطح بینالملل مطرح میشوند، برای مثال اگر از ۵۰ نویسنده، دو تا سه نویسنده جهانی داشته باشیم، برای ادبیات ایران و دنیا کافی است. تاریخ میتواند نویسنده را بهاصطلاح برند کند، زیرا همیشه دانه درشتها در تاریخ باقی میمانند.
مترجم خوب کسی است که به زبان مبدا و مقصد مسلط باشد
برای ترجمه کتاب «گراف گربه» به فرانسوی، زمانی را با مترجم گذراندید، به نظر شما مترجم باید بومی کشور مقصد باشد یا لزومی به این مساله نیست؟
ارتباط بین نویسنده و مترجم همیشه و در همهجای دنیا وجود دارد، اما اینکه این ارتباط چقدر سازنده است، به مترجم و نویسنده بستگی دارد. اینکه مترجم حتما باید با زبان مادری زبان مقصد باشد، مطلوب است اما حتما باید زبان مبدا را به خوبی بداند، نمیتوانم بگویم کدام بهتر است، اینکه مترجم بومی باشد یا مترجم از زبان مادری به زبان دیگر ترجمه کند، هر دو اینها به هم وابسته است و مترجم با کبفیت کاری مطلوب کسی است که به زبان مبدا و مقصد مسلط باشد، و از پس هر دو زبان بربیاید.
زبان فارسی، جزو زبانهای پربسامد نیست و نمیتوان گفت فارسیدانهای زیادی در دنیا هستند. از شهروندان کشورهای غیر از ایران تعداد کمی فارسی را میداند و میتوانند آن را ترجمه کنند. این زبان مانند انگلیسی فرانسوی و اسپانیایی نیست. ریشههای زبانی فارسی با دیگر زبانها زیاد نیست. برخی از زبانها فرهنگ و ریشه زبانی مشترک دارند، مانند ارتباطی که با زبان ترکی و عربی میتوانیم داشته باشیم.
آنقدر مترجم نداریم که آثار ایرانی را به زبانهای دیگر که ریشه سانسکریت دارند ترجمه کنند و این زیان بزرگی برای مترجم ایجاد میکند. بهنظرم مترجمانی که از زبان فارسی ترجمه میکنند، دو دستهاند، دستهای انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی هستند که در دانشگاه زبان فارسی را آموختهاند و ترجمه میکنند. دستهای ایرانیهایی هستند که سالیان متمادی در کشور مقصد زندگی کردند؛ بهعنوان نمونه دکتر میترا فرزاد که ترجمه «گراف گربه» را انجام دادند بیش از ۵۰ سال است، در فرانسه زندگی میکنند. زبان اول او فرانسوی است، 50 سال معادل یک عمر است. از طرفی او تا ۲۰ سالگی در ایران بود و این زبان را میشناسد، بنابراین میتواند به خوبی ترجمه کند.
ارتباط ناشر با جامعه مقصد مهم است
یعنی یک ضعف مهم معرفی آثار ایرانی در بینالملل، مترجمها هستند؟
بنگاههای نشر خیلی مهم هستند؛ ناشر و بنگاهی که کتاب را ترجمه میکند و ارتباطی که با جامعه مقصد دارد، خیلی مهم است. در هر صورت ناشران بزرگ هر کشور، میتوانند بهتر و تاثیرگذارتر کتاب را ارئه بدهند، توزیع کنند و در روزنامه و مجلههای خارجی درباره آن مطلب بنویسند. ناشر چگونه میتواند در دیگر کشورها این کارها را انجام بدهد؟ باید حمایت شود.
به نظر شما دولت باید برای فعالیت بینالمللی ناشر کمک کند؟
من توقعی از دولت ندارم و فکر میکنم نویسنده، مرکز پخش و ناشر باید بهشیوه غیردولتی فعالیت کنند، همچنین باید ناشران زنجیرهای یا همان گروههای انتشاراتی زیادی در ایران داشته باشیم. ناشران فعال در ایران، توانایی فعالیت در خارج از کشور را نیز داشته باشند، نگاه من خیلی دولتی نیست. البته دولت باید از نشر هم حمایت کند.
به نظر شما تسهیلات گرنت برای تشویق ناشران و مترجمان خارجی جذاب است؟
به نظرم کیفیت اثر همیشه حرف اول را میزند بنابراین معتقدم یارانه دولت موضوع دوم است.
گاهی تمایل غرب به یک کتاب به دلیل اطلاعات آن است و نه ارزش ادبی آن
جامعه جهانی بیشتر با آثار کلاسیک ایرانی آشنا است. چه اقدامی باید برای معرفی و فروش آثار معاصر انجام شود؟
اینکه نویسندههای قدیمی و ادبیات کهن در اروپا و بازارهای دیگر جا افتادهاند، به دلیل سابقه طولانی آنها است. این مساله به مستشرقینی باز میگردد که در ۱۲۰ سال گذشته به ایران آمدند و قبلتر با این موضوع آشنا شدند یا افرادی که در هند و پاکستان بودند و با ادبیات ایران در آنجا آشنا شدند.
خیام، حافظ، مولانا و سعدی برای ادبیات جهان کاملا شناخته شدهاند، از این آثار ترجمههای با کیفیتی منتشر شده است. بهعنوان مثال، ترجمه خیام از فیتزجرالد خیلی مهم است؛ یا ترجمههایی که از مولانا و حافظ وجود دارد، آنقدر خوب هستند که شاعری مانند گوته، تحت تاثیر قرار میگیرد. خیلی از شاعران و نویسندگان تاثیر آثار کلاسیک فارسی بودند.
گاهی تمایلی برای خواندن یک کتاب در غرب به وجود میآید، این تمایل به دلیل ارزش ادبی اثر نیست، بلکه به دلیل اطلاعاتی است که کتاب به مخاطب ارائه میدهد. این کتابها از سوی بنگاههای ادبی غربی حمایت میشوند، زیرا میتوانند افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند. درنتیجه اگر در افغانستان بمب انداختند، کسی سوال نکند که چرا بمب انداختید، اگر یک میلیون آدم در عراق کشته شدند، همه فکر کنند که اینها وحشی و دیوانه هستند.
هر زمان، اثری در قد و قواره «بوف کور» نوشته صادق هدایت توانست به بازار جهانی راه پیدا کند. هر زمان یک اثر توانست فرهنگ مبدا را بهصورت اگزوتیک ارائه ندهد و با موضوع رمان در بینالملل و در بازار جهانی شناخته شد؛ میتوانیم بگوییم که سهمی در مارکت جهانی داریم.
نظر شما