نمایشگاه کتاب برای من معناهای مختلفی دارد؛ منی که از نوجوانی عیدیهایم را جمع میکردم و پول توجیبیهای هفتگیام را داخل کشوی میزم پنهان میکردم تا اردیبهشت خرامان خرامان از راه برسد، دلبری کند و در هوای ابری و آفتابیش روزنامهها تاریخ برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را اعلام کنند.
اما کمی جلوتر که بیاییم نمایشگاه کتاب برای من معناهای مختلفی دارد؛ از نوجوانی عیدیهایم را جمع و پول توجیبیهای هفتگیام را داخل کشوی میزم پنهان میکردم تا اردیبهشتماه خرامان خرامان از راه برسد، دلبری کند و در هوای ابری و آفتابیش، خبر برگزاری نمایشگاه بپیچد.
آنروزها نمایشگاه کتاب در محل دائمی نمایشگاههای بینالمللی کتاب تهران در اتوبان چمران برگزار میشد و من و خواهرم با ذوق از پل عابرپیاده وسط اتوبان چمران رد میشدیم تا حداقل دو روز از نمایشگاه را در سالنهای بلند و سیمانی سپری کنیم، کتاب بخریم و با هزار زحمت با اتوبوس راهی خانه شویم. آن روزها بودن در فضای نمایشگاه و رفتن به غرفههای مختلف ناشران حسی بود شبیه پریدن روی شاخههای یک درخت و مزه مزه کردن طعم میوههایش. نمایشگاه کتاب برای من یعنی استشمام بوی جوهر و کاغذ، یعنی ورق زدن کتابها و خواندن دیباچهها و پشت جلد کتابها برای کشف داستانهای جدید.
نمایشگاه کتاب برای من یعنی یعنی قدم زدن و حرف زدن با شخصیتهای هر کتاب؛ از حرف زدن با «شازده کوچولو» و بحث درباره سیاره کوچکش تا صحبت با پاگاتن و آلیرتن فرزندان کاپیتان گرانت کتاب ژول ورن، یعنی غرق شدن در کتابهای جک لندن و دست کشیدن روی سر سپید دندان.
دوازده – سیزده سالگی فکرش را هم نمیکردم 10 سال بعد، روزی بیاید که من 10 روز از صبح تا شب گره بخورم به نمایشگاه کتاب و روایتگر خبرهای بزرگترین رویداد فرهنگی کشور باشم. 1386 اولین سالی بود که با هیجان و ذوق به بیستمین نمایشگاه کتاب در مصلای امام خمینی(ره) پا گذاشتم و بعد از پنج سال فعالیت در رسانه و تجربه حوزههای مختلف کاری، در خبرنگاری کتاب ماندگار شدم. حوزهای دوست داشتنی که جان میداد برای هم صحبتی و گفتوگو با فرهیختگان و نویسندگان با رویدادهایی فرهنگی پر از عطر کتاب.
این روزها، چقدر خوشحالم که بعد از دو سال دوباره به دنیای کتاب برگشتهام به نمایشگاه کتاب، اما اینبار با پسرک دو سالهام که علاقهاش به کتاب روز به روز بیشتر میشو.. امیدوارم نمایشگاه کتاب برای «عماد» هم پر از حسهای ناب و جذاب باشد...»
نظر شما