رضا ماحوزی در نمایشگاه کتاب:
دانشگاه میتواند مشعل دار گفتوگوهای آکادمیک بین حوزه، بیرون و داخل دانشگاه باشد
رضا ماحوزی با حضور در نمایشگاه کتاب تهران درباره کتاب «نزاع دانشکدهها» که در این نمایشگاه عرضه شده گفت: دانشگاه میتواند مشعل دار گفتوگوهای آکادمیک بین حوزه، بیرون و داخل دانشگاه باشد. ما باید از گفتوگوی خردمندانه حرف بزنیم که بخشی از آن را آکادمیسینهای دانشگاهی شکل میدهند.
مترجم انگلیسی در مقدمهای که بر این کتاب نوشته به تاریخ چگونگی شکلگیری این کتاب پرداخته است و در این مقدمه بر این نکته که این کتاب در واقع بعد از فشارهایی که از طرف حکومت و کلیسا به کانت برای انتشار کتاب دین میآید منتشر شده است. او بیان میکند که این کتاب بعد از آن کتاب چگونه شکل گرفت و کانت در زمان زندگی خود آن را چگونه منتشر میکند. در همین مقدمه میخوانیم: «برکنار از اهمیت تاریخ رویدادها و وقایع مرتبط با این رساله این عبارت کانت که رساله مزبور اثری صرفاً سیاسی است و نه الهیاتی برای راهنمایی و جهتدهی به خواننده واجد اهمیت است. خصلت عام و فراخ مثالهایی که کانت استفاده کرده است ممکن است خواننده را از این نکته که آنها در واقع مثال هستند (و نه چیزی بیشتر) غافل سازد و او را از موضوعی که باید توضیح داده شود پرت و منحرف کند. موضوع اصلی، به نحو دقیق، عبارت است از حقوق حکومت و حقوق دانشکدههای، الهیات و فلسفه در مسائل مربوط به آموزههای دینی.»
در ادامه گفتوگو با رضا ماحوزی درباره این اثر را میخوانید. ماحوزی روز گذشته در نمایشگاه کتاب تهران حضور یافت و درباره این اثر سخن گفت.
در ابتدا درباره جایگاه این اثر که در ایران ترجمه شده بگویید.
مباحثی در فصل نزاع دانشکده فلسفه و الهیات مطرح شده که کمک میکند مباحث کتاب «دین در محدوده عقل» را فهم کنیم. با توجه به اینکه این کتاب و یک کتاب دیگر جز آخرین آثار کانت هستند ماحصل کلیت فلسفه نقد را میتوانید در کتاب «نزاع دانشکدهها» پیش بکشید. کانت در این کتاب ماموریتی برای دانشگاه، دانشکده فلسفه و فیلسوفان در مسیری که مدرنیته، جامعه سیاسی و ... باید طی کنند، طراحی میکند. مانیفست ایده الیسم آلمانی در این کتاب به زبان آورده میشود و همگی به این کتاب رجوع میکنند. به هر حال این اثر خیلی زود در جامعه آلمانی جای خودش را باز میکند و بعد میبینیم که آن چیزی که درباره نزاع دانش آلمانی و دانشکده آلمانی گفته میشود، تا چه اندازه وامدار این کتاب است.
چند نزاع در دانشگاه کانتی قابل تصور است و آیا سابقه در دانشگاه اروپایی داشته است؟
سوال مهمیاست چون تاریخ دانشگاه در اروپا را به قبل از نزاع دانشکدهها و بعد آن تقسیم میکنیم؛ بعد از قرن 19 دانشکدههای مطرحی در پاریس، آلمان، وین، پراگ و ... داریم و این طوری که تاریخ ثبت شده دانشگاه در اروپا میگوید عمدتا دانشگاهها به دانشکدهها از جمله الهیات و حقوق تقلیل یافتند چون با دو قدرت بیرونی یعنی کلیسا و امپراتوری ارتباط دارند.
طرح کانت برای دانشگاه یک طرح آغازین است و برای اولین بار از مقوله استقلال دانشگاه حرف میزند و این استقلال را مسئولیتش را به گردن دانشکده فلسفه میاندازد. ما با دو نوع نزاع رو به رو هستیم؛ یکی نزاعی که به لحاظ تاریخی همواره در دانشگاه بر سر قدرت و میزان اعتبار دارد. دانشکده الهیات از طریق چسباندن به کلیسا و دانشکده حقوق از طریق ارتباط با دستگاه سیاسی میخواهند شانیت و اعتبار و پول بیشتری داشته باشد که کانت به آن نزاع نامشروع میگوید. نزاع دیگر مشروع است بدین معنی که آکادمیسینها و دپارتمانها در درون دانشگاهها با هم نزاع معقول داشته باشند و ذیل زعامت و خردمندی دانشکده فلسفه اینده دانشگاهها و دانشکدهها را ترسیم کنند. پس نزاع مشروع در دانشگاه مطلوب کانت جایگاه دارد و نزاع نامشروع در دانشگاه کانتی جایی ندارد.
اصلی ترین نزاع مطلوب دانشکده فلسفه با کدام دانشکده است؟
پاسخ این پرسش لازمه اش این است که بدانیم وضعیت دانشکدههای تاریخی در اروپای قبل از کانت و در زمان او چگونه بوده و قدرت دست کی بوده و مخاطب اصلی کانت کدام دانشکده است؟ دانشکدهها در متن قرون وسطی متولد میشوند. کسانی که با روحیه دانشگاههای آن دوران و نظامهای فکری آن آشنایی دارند میدانند، نهاد دین اصلی ترین مرکز اتفاق نظری است که جامعه و نظام سیاسی را دور تا دور خود میچیند. درست است که امپراطوری داریم اما همواره از نظر ارتباط با جامعه حاکمیت به کلیسا نیاز دارد و کلیسا دانشکده الهیات را در اختیار دارد و کلیساها همواره نسبت به دیگر دانشکدهها نگاه تحقیر آمیز داشتند. بنابراین دانشکده الهیات بازار قدرت است و دانشکده فلسفه یک کنیزک و مستخدم به حساب میآید. دانشکده حقوق، هم گاهی از فضای امپراطور و کلیسا استفاده میکرد برای اینکه قدرت را به دست بیاورد اما اصلی ترین رقیبش دانشکده الهیات است. پس قدرت مستمر برای دانشکده الهیات و کلیسا به زمانه کانت رسیده است. کانت در این میان، دانشکدهها را فرا دست و فرو دست تقسیم کرده و میگوید دانشکده فلسفه تنها دانشکده فرودست است. در طرح دانشگاه کانتی اگر قرار است این فرودست به فرادستی منتقل شود پس اصلی ترین رقیب دانشکده فلسفه، دانشکده الهیات است به همین دلیل کانت بیشترین حجم را به نزاع این دو اختصاص داده و انواع بحثهای تخصصی اش را در این فصل بیان کرده است.
شاید این موضع را کانت عامدانه انتخاب کرده به همین دلیل است که مجموعه مباحث در فصل نزاع دانشکده فلسفه و الهیات را به ما کمک میکند کتاب دین در محدوده عقل را فهم کنیم. اما در عین حال کانت یک مبحثی را در کتاب «نزاع دانشکدهها» مطرح میکند که در واقع شاکله اصلی طرح کانتی است. یعنی ابتنای آینده جامعه، نظام دانش، نظام سیاسی، انسانیت و بشریت بر پایه ای به نام طبیعت که ما باید این کلید واژه را در نظام کانتی فهم کنیم. طبیعت چیست؟ او از مشیت الهی و یا حرکت عقل در تاریخ کانت یاد میکند. به اعتقاد کانت طبیعت امکانهایی را به بشر میدهد که او بتواند عقلانیتش را آشکار کند و بشر باید در دوره روشنگری به عنوان دوره جدیدی از تاریخ خواستههای طبعیت را شناسایی کند و نظام سیاسی، دانش تمدنی، فرهنگی و ... را بر اساس مدار حرکت طبیعت و عقل قرار دهد. دانشکده فلسفه دانشگاه را بر اساس خواست طبیعت بنیان گذاری میکند.
کانت از میان سه گانه دانشکدههای فرا دست یعنی دانشکدههای الهیات، حقوق و پزشکی روی دانشکده پزشکی دست میگذارد چون این دانشکده از میان سه دانشکده بسته و در انقیاد قدرتهای بیرونی آزادتر است. بنابراین دانشکده فلسفه میتواند با دانشکده پزشکی ارتباط برقرار کند و ایده را با آن جلو ببرد و با او رفاقت داشته باشد و در گامهای بعدی با الهیات و حقوق جلو برود.
ایده کانت برای استقلال دانشکده چه نسبتی با قدرت بیرونی اعم از سیاسی، نهاد دینی، اجتماعی و ... دارد؟ آیا دانشگاه مستقل کانتی میتواند پاسخ گوی نظام انتظارات بیرون از دانشگاه باشد؟
الان به طرحواره دانشگاه مطلوب کانت نزدیک شدیم، دو نهاد قدرت بیرونی از دانشگاه انتظاراتی داشتند. کانت میخواهد این دانشکدهها را از دست نهادهای قدرت بیرونی در بیارود و این دانشکدهها را پازلهایی از یک هویت جدید به نام دانشگاه کند تا دانشکدهها در ارتباط با هم چیزی را به نام دانشگاه بسازند. از سوی دیگر این وظیفه بر عهده دانشکده فلسفه گذاشته شده است. پس دانشکده فلسفه برای اینکه بتواند دست نهادهای قدرت بیرونی اعم از نظام سیاسی و کلیسا را کوتاه کند باید مراکز پژوهشی و پژوهشگران درون دانشگاه پژوهشهایشان را به کلاس درس برسانند یعنی پژوهش و آموزش در نسبت با هم هویت دانشگاه را بسازند.
ایده معطوف به آینده نگری و آینده پژوهی از این منظر در متن دانشگاه قرار میگیرد تا ما به منطق فعالیت و کنش دانشگاهی برسیم وقتی این منطق پیدا شد آن وقت میتوانیم سراغ دولت، دین، بازار و ... برویم.
وقتی کانت میخواست درباره زیبایی حرف بزند میگوید وقتی میخواهیم از یک اثر هنری حرف بزنیم این اثر میتواند خدمتگزار اخلاق، نظام سیاسی، نظام دینی و ... باشد مثل هنر متعهد کانت میگوید وقتی شما ضابطههای قضاوت درباره اثر زیبا و هنری یک ضابطه دیگر خواسته باشد و بر اساس خدمتی که به نظام دینی ، سیاسی، اخلاقی باشد شما نمیتوانید به اتفاق نظر برسید برای اینکه شما باید اول به هنرآزاد یعنی هنر برای هنر برسی. وقتی به این رسیدی میتوانی درباره رابطه این اثر با هنر، سیاست، اخلاق و ... صحبت کنید. این درباره دانشگاه هم صادق است یعنی اول باید بفهمیم دانشگاه خوب چیست؟ چگونه کار میکند؟ کنشگرانش چگونه کار میکنند و با هم ارتباط دارند ؟ بعد میتوان درباره رابطه اش با اقتصاد، سیاستی، دین و بازار حرف زد.
تعبیر کانت از دیوارهای بر افراشته دیوار نیست بلکه یعنی دولت و دین حق ندارد در دانشگاه دخالت کند چون دانش را کج و معوج میکند دانش راستین باید آزاد از فشار بیرونی باشد. محققان نباید بابت پژوهش، کنش، دانشجو و... از مراکز قدرت بیرونی بترسند. ترس وقتی بیشتر است که نهاد دین و سیاست با هم ترکیب شوند و به نهاد دانشگاه فشار بیاورند و آن را متناسب با خواسته اشان درست کنند چون آن وقت دانشگاه از کارویژه خودش خارج میشود و بر اساس خدمتگزاری و درجا زدن فعالیت و نظام دانش را ترسیم میکند.
در پایان آیا ایده کانتی دانشگاه میتواند برای اندیشیدن بهتر دانشگاه در ایران به کمک ما بیاید و ایا درسی برای مدیران آموزشی ما دارد؟
من این پرسش را این طور مطرح میکنم که چرا این کتاب باید به فارسی ترجمه شود و دانشکدههای ما از این نزاع چه بهره ای میبرند و آیا میتوان از آن برای بهتر شدن دانشکدههای خودمان استفاده کرد؟ استقلال دانشگاه در این باره مهم است .اگر دانشگاه میخواهد مشاور خوبی برای دولت، دین، اقتصاد، جامعه، بازار و ... باشد باید قدرتمند باشد و این دانشگاه فقط از قبل استقلال دانشگاهی به دست میآید. این بدین معنی است که پژوهشگر دانشگاهی هراس این را نداشته باشد که مطلبش، حرفش، پژوهش و ... توسط نهاد بیرونی دچار فشار و خطر شود. دانشگاه مستقل، نترس، شجاع و آزاد یک گام جلوتر از نهادهای قدرت سیاسی حرکت میکند.
کانت به ما ترسیم این دانشگاه را پیشرو قرار میدهد. از سوی دیگر جایگاه فلسفه و خردمندی در ترسیم آینده نظام دانش و همبستههای آن است. مگر میشود از یک آینده روشن حرف بزنیم و خردمندی در آن جایگاهی نداشته باشد؟ پس منظور جا باز کردن برای یک جایگاه تصنعی برای فلسفه و فیلسوف نیست. تاریخ فلسفه در این سه هزار سال مهم است؛ ما در برافروختن این مشعل سرزمین جایگاه و سهمیداشته و داریم و الان هم انتظار داریم میراث روشن تاریخی امان قبل و بعد از اسلام به ما کمک کند و آینده تمدن ایرانی اسلامیو جهانی را به کمک این میراث ترسیم کند. در این راه باید تنها به پیشنیان خود بسنده نکنیم قبلا هم این طور بود و ما با متفکران سرزمینهای مختلف گفت و گو میکردیم. فلسفه ایرانی به ما کمک میکند ما نظام دانش قدرتمندی داشته باشیم.
دانشگاه میتواند مشعل دار گفتوگوهای آکادمیک بین حوزه، بیرون و داخل دانشگاه باشد. ما باید از گفتوگوی خردمندانه حرف بزنیم که بخشی از آن را آکادمیسینهای دانشگاهی شکل میدهند. الان انحصار از دانشگاه خارج شده و شرکتهای خصوصی نظام خاص خود را طراحی میکنند. به هر حال فلسفه میتواند نقش تاریخی خود را ایفا کند. امروز ما دچار فقر نگاه فلسفی هستیم و انحصار گفتوگوهایمان در حال کوچک شدن است. فلسفه میتواند با استمداد از قدرت گذشته خود و ظرفیتهای فضای مجازی ایدههای جدیدی به ما بدهد و این کتاب میتواند به ما به خوبی ایده دهد و بگوید چگونه وقتی دانشکده فلسفه فرودست هست میتواند ایده برای فرادستی بدهد.
نظر شما