آخرین روزهای خرداد 1367 و برشی از کتاب «دایرهالمعارف مصور جنگ ایران و عراق»؛
به خدا مگر آنکه تانکهای دشمن از روی جسدم رد شوند
یکی از فرماندهان جبهه مهران در خرداد 1367 روایت میکند که حمله منافقین به این شهر برای یکی از فرماندهان گردانهای لشکر به نام غیوری خیلی سنگین بود. همه عقبنشینی کرده بودند، او عقب نمیآمد و میگفت به خدا مگر آنکه تانکهای دشمن از روی جسدم رد شوند. من عقبنشینی نمیکنم. من جلوی منافقین عقبنشینی نمیکنم. ایستاد و شهید شد.
هرچه خرداد 1367 به روزهای پایانیاش نزدیکتر شد، فشار دشمن هم به مرزهای غربی افزایش یافت. حتی بخشهای کوچکی از استان ایلام را هم دوباره اشغال کردند و کوشیدند تا برتری نظامی خودشان را به نیروهای ما تحمیل کنند. اما تصمیم و نقشهای برای پیشروی بیشتر در این نقطه از خاک ما نداشتند و در خودشان نمیدیدند که به آتش درگیریها در جبهه شمال غرب دامن بزنند. پیشروی را به متحدان فارسیزبان خودشان، همان منافقین سپردند و آنان را برای این کار جلو انداختند. منافقین هم در عملیاتی که آن را عملیات چلچراغ نامیده بودند، با شعار «امروز مهران، فردا تهران» به ایلام حمله کردند. شهر را گرفتند و جشن پیروزی به پا کردند.[1]
به قول علی روشنیزاده، راوی کتاب «دیدهبان لشکر امیر(ع)» مدافعان مهران با دشمنی روبهرو شده بودند که فارسی حرف میزدند. آنها با نام سازمان مجاهدین خلق در کشور فعالیت میکردند و حالا به هموطنانشان آتش میگشودند. عکس رهبران منافقین روی پوکههای خمپارههایی چسبانده شده بود که جان فرزندان ایران را میگرفت. همچنین از نعمان غلامی، از فرماندهان آن روزهای جبهه مهران روایت شده که «حمله منافقین به مهران برای یکی از فرماندهان گردانهای لشکر به نام غیوری خیلی سنگین بود. همه عقبنشینی کرده بودند، او عقب نمیآمد. هرچه پشت بیسیم التماسش میکردیم، فایدهای نداشت. میگفت آقای غلامی! به خدا مگر آنکه تانکهای دشمن از روی جسدم رد شوند. من عقبنشینی نمیکنم. من جلوی منافقین عقبنشینی نمیکنم. ایستاد و شهید شد.»
این دشمنان فارسیزبان، شهر را اشغال کردند اما در تسلط بر آن عاجز ماندند. ضدحمله نیروهای ما - «نیروهای مردمی، عشایر و بسیج با کمک نیروهای جدید» - آنان را عقب راند و شهر دوباره از دست اشغالگران آزاد شد. همه آن تبلیغات و سروصداهایی که به راه انداخته بودند و شعارهایی که میدادند، در کمتر از چند روز خاموش شد و ماجرا بسیار زودتر از آنچه انتظارش را داشتند خاتمه یافت. ولی، درگیریها در این جبهه تازه به پایان رسیده بود که نیروهای عراقی حمله سنگینی را در جبهه جنوب، به جزایر مجنون آغاز کردند. مرور آنچه در تیر 1367 در آن منطقه گذشت، روایت دیگری را میطلبد.
توضیح تکمیلی:
[1] برای پرداختن بیشتر و بهتر به موضوع این یادداشت، بد نیست به این نکته – که در کتاب «دایرهالمعارف مصور جنگ ایران و عراق» نیست – هم اشاره شود که منافقین بعد از اشغال مهران، گروهی از خبرنگاران خارجی را به شهر دعوت کردند تا از «پیروزی بزرگ» آنان عکس و خبر تهیه کنند (البته منافقین فقط سه روز در مهران ماندند و بعد مجبور به عقبنشینی و تخلیه شهر شدند). شماری از نیروهای ما هم اسیر شده بودند که منافقین در آن زمان مدعی بودند بهزودی همگی آنان را جذب میکنند. گزارشی در سایت بیبیسی فارسی هست که میگوید «در این دوران (یعنی بهار 1367) در توافق با دولت صدام حسین، سازمان مجاهدین اجازه داشت نظامیانی را که در عملیاتهایش به اسارت میگرفت، به دست دولت عراق ندهد و در اردوگاه زیر نظر خود نگهداری کند.»
نظر شما