گفتوگو با دزفولی به مناسب سالروز اعلام قطعنامه و پیام تاریخی امام خمینی(ره)
چرا تاریخ شفاهی قطعنامه 598 گردآوری نشد؟/ عرصه دیپلماسی در صحنه پایانی جنگ ضعیف بود
محمدمهدی دزفولی گفت: شاید بتوان گفت «روایت جنگ و صلح» جزء نخستین آثاری است که به پذیرش قطعنامه 598 از نظر دیپلماسی پرداخته و اینکه چه اتفاقی افتاد، قطعنامهای که از سال 66 مطرح شد و جمهوری اسلامی یک سال بعد آن را پذیرفت. بیشتر درباره قطعنامه بحثهای سیاسی یا اقتصادی مطرح میشود و بحث دیپلماسی آن تقریبا مهجور مانده که در این کتاب به آن اشاره شده است.
چرا تصمیم گرفتید مجموعه مصاحبههایی که قبلا به صورت یک مستند پخش شد به صورت کتاب دربیاورید؟
وقتی سال 95 بحث برجام مطرح شد، به ذهنمان موضوع مشابه آن یعنی قطعنامه 598 خطور کرد. وقتی سال 67 جنگ به پایان رسید با یکسری اتفاقات مدتی طول کشید تا جمهوری اسلامی قطعنامه 598 را قبول کند. برای همین به نظرمان رسید که سابقه بحثی شبیه برجام در تاریخ انقلاب اسلامی موضوع قطعنامه 598 است. در تاریخ انقلاب اسلامی به بحث قطعنامه 598 به صورت تاریخی پرداخته نشده و با مصاحبههایی که ما انجام دادیم با افرادی که به نوعی درگیر قطعنامه بودند، هر چند بعضی از آنها امروز زنده نیستند اما صحبتهای اساسی و تاریخی آنها باقی ماند که نمیشد همه آن صحبتها را در یک مستند استفاده کرد. به این دلیل سعی کردیم حرفهای اساسی را در یک کتاب مطرح کنیم. در مستند «مجمع عقلا» بخش کوتاهی از مصاحبههای را پخش کردیم در حالی که هر یک از افرادی که با آنها مصاحبه شد حداقل 4 ساعت صحبت کردند. برای بهره گرفتن بهتر از مباحث تاریخی که در مصاحبهها مطرح شد، آنها را در کتاب «روایت جنگ و صلح» بر اساس مباحثی سیاسی، اقتصادی و نظامی به جنگ ایران و عراق، قطعنامه 598 و وضعیت کشور پس از جنگ از سال 67 تا 76 جای دادیم که از سوی مخاطبان هم مورد استقبال قرار گرفت.
در انتخاب افراد برای مصاحبه درباره قطعنامه 598 چه فاکتوری را لحاظ کردید؟
سعی بر این بود که با افراد مختلفی مصاحبه کنیم تا انصاف رعایت شود و در مصاحبهها موافقان و مخالفان حرفها و استدلالهای خودشان را مطرح کنند؛ مثلا ناصر نوبری، سفیر وقت ایران در شوروی که مخالف آن نوع قطعنامه بود یا سردار کوثری و افراد دیگر. تلاش بر این بود در مصاحبهها اغلب مباحث مطرح شود و بحثها فقط سیاسی نباشد و بحثهای جامعالاطراف صورت بگیرد. چون قطعنامه 598 یک مساله ملی است و با اینکه 34 سال از پذیرش آن گذشته اما یک بحث و تجربه تاریخی مهم است که به نظرم جا دارد فارغ از نگاه سیاسی به آن بپردازیم که در چه شرایطی جمهوری اسلامی قطعنامه را میپذیرد در حالی که تا پیش از آن چندان تمایلی به این موضوع ندارد.
چرا توجه به بررسی قطعنامه در بخش دیپلماسی کمتر از بحثهای سیاسی است؟
ما با برخی از افراد به دو دلیل نتوانستیم مصاحبه کنیم یکی فوت افراد است برای مثال با سعید رجاییخراسانی نتوانستیم صحبت کنیم چون سال 92 درگذشت. از طرفی فردی چون محمدجعفر امیر محلاتی که نماینده اصلی ایران در تنظیم قطعنامه 598 و سال 67 و 68 نیز جزء آن هیئتی بود که در مذکرات نیویورک شرکت داشت، چون از ایران رفته بود و ما به او دسترسی نداشتیم، نتوانستیم صحبت کنیم. برای مصاحبه با دکتر علیاکبر ولایتی هم بیش از 10، 15 بار پیگیری کردیم اما موفق نشدیم. در کل با افراد اصلی مثل عباس ملکی که معاون ولایتی بود، مصاحبه کردیم. همچنین حسین شیخالاسلام و ناصر نوبری هم که سفیر ایران در شوروی بود، نگاه و تحلیل خودش را که در جریان قبول قطعنامه بود، بیان کرد. نوبری میگفت قبل از اینکه قطعنامه رسمی شود، ما صداهایی در مسکو میشنیدیم که قرار است چنین قطعنامهای صادر شود. اگرچه متاسفانه پس از پایان جنگ چندان به دیپلماسی آن پرداخته نشد. شاید بتوان گفت این کتاب جزء نخستین آثاری است که به پذیرش قطعنامه 598 از نظر دیپلماسی پرداخته و اینکه چه اتفاقی افتاد، قطعنامهای که از سال 66 مطرح شد، جمهوری اسلامی یک سال بعد آن را پذیرفت؟! در این یک سال چه اتفاقی افتاد که قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی پذیرفته شد؟ اغلب درباره قطعنامه بحثهای سیاسی یا اقتصادی مطرح میشود و بحث دیپلماسی آن تقریبا مهجور مانده که در این کتاب به آن اشاره شده است. مضاف بر این حُسنی که کتاب نسبت به «راز قطعنامه» یا آثار مشابه آن دارد، ما سعی کردیم از منظر پژوهشی به موضوع نگاه کنیم و قصد متهم کردن یک طرف و تبرئه طرف دیگر را نداشتیم. در واقع این کتاب به نوعی تاریخ شفاهی دوران جنگ است و با افرادی درباره موضوع بحث شده که برخی از آنها امروز فوت شدند یا دسترسی به آنها مقدور نیست، لذا حرفهای آنها در کتاب ماندگار شده و نشاندهنده این است که کتاب ارزش تاریخی دارد. به نظرم درباره قطعنامه درسهایی زیادی مطرح و برای آینده کشور سودمند بود که میتوانستیم آنها را به کار بگیریم. در واقع چنین عبرتآموزی نیازمند بحث و گفتوگو با افرادی بود که به آن تسلط داشتند یا در جریان جزئیاتی از آن بودند.
بحث درباره قطعنامه با افراد نظامی چه اندازه در بررسی نقاط قوت و ضعف دیپلماسی موثر بود؟
هر جنگی دو بال دارد؛ یک بال سیاسی و نظامی و بال دیگر دیپلماسی آن. همانطور که در کتاب آمده، حسین شیخالاسلام و عباس ملکی اشاره کردند که هر جنگی پای میز مذاکره به پایان میرسد و سرنوشتش مشخص میشود، یعنی نیروهای نظامی در میدان جنگ تعیینکننده هستند و سرنوشت یک جنگ بعد از توازن یا قدرتنمایی پای میز مذاکره رقم میخورد، یعنی تجربه ما در یک دو قرن اخیر همین را نشان میدهد. در واقع کنار هم قرار گرفتن این دو معنیدار است، آوردن دیدگاه نظامی و سیاسی و دیپلماسی کنار هم به نظرم مکمل یکدیگر است به علاوه اینکه در کتاب دیدگاه اقتصادی هم در پایان جنگ مهم بود؛ اگر شرایط در سال 67 به آن شکل پیش نمیرفت و بحث فروش نفت، درآمدهای ارزی و کسری بودجه را نداشتیم شاید جنگ به آن شکل خاتمه پیدا نمیکرد و به سالهای بعد کشیده میشد. بنابراین بحث اقتصادی جنگ هم مهم بود برای همین این بحث را هم اضافه کردیم شما به نامه مسعود روغنی زنجانی، رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه نگاه کنید و نامههای دیگر سیاستمداران آن زمان که امام خمینی(ره) را به این نتیجه رساند مصلحت نظام دیگر در ادامه جنگ نیست و جنگ متوقف شد. شاید اگر نامه روغنی زنجانی نبود، شرایط طور دیگری رقم میخورد.
در رابطه با نگاه اقتصادی به جنگ هم دو نگاه متفاوت را مطرح کردید، این دو نگاه چه تاثیری در بررسی ابعاد اقتصادی جنگ داشت؟
ما سعی کردیم فرای مسائل سیاسی به موضوع بپردازیم و از نگاه افرادی که در مسائل اقتصادی جنگ به نوعی دخیل بودند، جنگ را بررسی کردیم که در این نگاه با نقطه نظر فرشاد مومنی، محمد خوشچهره و احمد توکلی همراه شدیم که هر کدام از دریچه نگاه خودشان به جنگ و قطعنامه و مسائل پیرامون آن پرداختند. در واقع به شکلی مسائل را در مقام راستیآزمایی قرار دادیم.
چه قدر در مصاحبهها به محتوای سند قطعنامه توجه کردید؟
ما در کتاب محتوای قطعنامه را بررسی نکردیم اما کلیت آن را مورد توجه قرار دادیم. اگرچه قطعنامه 598، سند الزامآوری برای جمهوری اسلامی نبود و 33 سال که از جنگ میگذرد هنوز نتوانستند از عراق غرامت بگیرند و هیچ موقع دیگری هم نمیتوانند غرامت بگیرند! عراق نیز تا سال 69 بخشهایی از خاک ما را در اشغال داشت و حمله عراق به کویت باعث شد که آن بخشهای اشغالی را آزاد کند تا خیال خودش از مرزهای شرقیاش یعنی ایران راحت باشد. از نظر حقوقی اینکه محتوای قطعنامه توانست جنگ را متوقف کند و آتشبس برقرار بشود، خوب است اما در واقع پذیرش قطعنامه 598 به معنای ختم جنگ از نظر حقوقی نبود بلکه حالت نه جنگ نه صلح بود و تا سال 82 که پایان رژیم صدام بود، ادامه پیدا کرد. اما همین که توانست جنگ را متوقف کند و به حالت آتشبس برساند، اتفاق خوبی بود اما از نظر حقوقی قطعنامه محکمی نبود؛ طی هشت سال جنگ چهار قطعنامه صادر شد که سه قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی رد و قطعنامه 598 پذیرفته شد اما تقریبا در پنج ماهی که از حمله عراق به کویت گذشت یعنی از مرداد 1369 تا دی همان سال که فکر میکنم (آگوست 1991 تاژانویه 1991) نزدیک به بیست قطعنامه میان عراق و کویت صادر شد که آنها خیلی حقوقیتر بود. متاسفانه ما در دوران جنگ چندان به بُعد حقوقی قطعنامهها نگاه نکردیم. در این صورت شاید منافع ملی بهتر تامین میشد و جنگ هم به نوعی به نفع ما پایان میپذیرفت و میتوانستیم غرامت جنگ را هم بگیریم که این اتفاق رخ نداد.
به نظرتان اگر در بستن قطعنامه 598 افرادی با نگاههای متفاوت از ایران حضور داشتند، میشد قطعنامه بهتری دست پیدا کرد؟
واقعیت این است همانطور که در کتاب اشاره کردم وزارت امور خارجه در آن ایام هیچ ذهنیتی نسبت به پایان جنگ و بحث حقوقی آن نداشت. شاید به این دلیل بود که یک عده انقلابی به مسائل نگاه میکردند و تصور میکردند ماجرای پایان جنگ و پذیرش قطعنامه خط قرمز است و یک عده هم میترسیدند درآن شرایط حرفی درباره جنگ و قطعنامه بزنند. در واقع حسین شیخالاسلام در مصاحبهاش اشاره کرد که وزارت امور خارجه در آن موقع جنگ، پایانبندی از آن نداشت و حتی یادم است بشارتی که بعدا وزیر کشور شد و آن موقع معاون وزیر امورخارجه بود، اشاره کرده بود یکسری از نمایندگان سیاسی مختلف در سفارتخانههای ایران جمع شده بودند و سوال میکردند که چرا جمهوری اسلامی قطعنامه را نمیپذیرد؟ زمانی که سفرا برمیگشتند به کشورهای محل ماموریت ساعت دو رادیو اعلام کرد که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت. آنها پس از شنیدن خبر در شوک فرو رفتند! همان شب ظاهرا علیاکبر ولایتی از یک سفر خارجی برمیگشت که ساعت 10 شب به او اطلاع میدهند که جمهوری اسلامی در حال پذیرفتن قطعنامه 598 است و وقتی او به ایران رسید باید به خاویر پرزدکویار اطلاع بدهد که آیتالله خامنهای به عنوان رئیسجمهور وقت قطعنامه را پذیرفته و ایشان ساعت دو بامداد جلسه شورای معاونان را تشکیل میدهند و قطعنامه را بررسی میکنند که چطور آن را اعلام کنند. این شیوه برخورد با قطعنامه نشان میدهد که از نظر دیپلماتیک چه اندازه خام عمل کردیم و ذهنیت درستی نداشتیم که چه طور باید عمل کنیم! برخلاف عراق با تجربهای که پشت سر داشت و کمک فکری که از کشورهای غربی میگرفت از نظر دیپلماسی در عرصه جنگ خیلی فعالتر از جمهوری اسلامی بود و همه اینها درس تاریخی برای ماست، ما باید قبول کنیم در عرصه دیپلماسی در جنگ قوی عمل نکردیم اگر آن موقع سفارتخانهها فعال بودند و وزرات امور خارجه یک نقشه راه تهیه و بر اساس آن حرکت میکرد نقش بهتری میتوانست در قطعنامه 598 ایفا کند. در آن موقع کره شمالی و لیبی پشت سر ما بود، در حالی کنار عراق اغلب کشورهای غربی بودند و در صحنه بینالملل به او کمک میکردند. خود طارق عزیز هم دائم در سفر بود برای اینکه بتواند نظر کشورهای مختلف را نسبت به جنگ جلب کند. در حالی که متاسفانه وزارت خارجه ما در این عرصه ضعیف عمل کرد
نظر شما