ناصر نادری در این نشست درباره نحوه صحبت کردن با بچهها گفت: چهار دهه است که دغدغه نوشتن داستانهای دینی برای کودکان را دارم. چرا باید از حادثهای به نام کربلا که در سال ۶۱ هجری رخ داده است، برای نوجوانان امروزی به عنوان یک قهرمان مذهبی بازگو کنیم؟ با توجه به تاریخ اسلام، حادثه کربلا دراماتیکترین حادثه نمایشی است و محرک هر متن دراماتیک، کشمکش و درگیری است؛همین موضوع دقت نویسنده برای سوژهیابی را تحریک میکند.
وی ادامه داد: در حادثه کربلا شخصیتهای اصلی و مخالف بسیاری وجود داشت که تعداد شخصیتهای اصلی بین ۹۰ تا ۱۰۰ نفر بودند و بنا به موقعیتهای زمانی و مکانی نقشآفرینی میکنند. درباره شخصیتهای مخالف تاثیرگذار هم بسیار کار شده است. دیالوگها و گفتوگوهایی که در واقعه عاشورا رخ داده است به شدت دارای پویایی است و به لحاظ تعداد زمان و مکان تنوع وجود دارد؛ دریغا که ما از عنصر خلاقیت استفاده نمیکنیم. جزئیات کار شده نشان میدهد خلاقیت وجود دارد؛ اما استفاده نمیکنیم.
نادری درباره تاثیرگذاری تصویر در ذهن کودکان در سالهای ابتدایی زندگی گفت: معمولاً طبیعت ذهن و روان انسانها به نحوی است که وقتی بزرگتر میشوند، گرایش آنها به متن بیشتر میشود. در سالهای اول زندگی، تصویر نقش اساسی دارد؛ نقد این است که تعداد کتابهای کمیک استریپ خیلی کم است؛ از طرفی تعداد ناشرانی که دغدغه تصویر داشته باشند نیز اندک است. در چنین شرایطی باید متنهایی را خلق کنیم که بچهها رغبت کنند، به سمت کتاب بروند.
نویسنده کودکونوجوان از اصول نوشتن داستانهای مذهبی برای کودکان گفت: برای کودکان باید متنهایی را خلق کنیم که از جمله نگاه به دین، زبان شیرین و سادهای داشته باشد و در ذهن کودک چالش ایجاد نکند؛ نویسنده باید بتواند از نگاه کودک بنویسد و ذهن و زبان او را بشناسد؛ در نگارش داستانهای کربلا میتوان از خیالپردازی استفاده کرد؛ با درنظر گرفتن این موضوع که قصه کربلا خیالی نیست ولی میتوانیم به پردازش تخیل بپردازیم.
وی ادامه داد: باید در روایت عاشورا از نشاط و بازیگوشی کودکانه استفاده شود. برای بچهها نمیشود عاشورا را یک تصویر ماتمزده و غمبار ترسیم کرد؛ در گذشته که رسانهای وجود نداشت، جایگزین آن پردهخوانی بود که در آن جلوههای حماسی کربلا روایت میشد که صرفاً با غم و اندوه همراه نبود؛ با ابتداییترین وسایل در دسترس بازگو میشد. بسیاری از واقعیتهای عاشورا را نمیتوان به بچهها گفت چون مخصوصا در جامعه امروزی کودکان تصورات مختلفی دارند.
مضمون و درونمایه کتابهای کودک نباید با غم همراه باشد
نادری دیگر عناصر موثر در نگارش کتابهای مذهبی کودکان را برشمرد و ادامه داد: در نگارش کتابهای کودکانه باید از پایان ناامیدکننده جلوگیری کرد. هرچه تصویر کتاب بر متن آن غلبه کند بهتر است و این یک روش هنرمندانه است. مضمون و درونمایه کتابهای کودک نباید با غم همراه باشد و با نگاه غم به موضوع نگاه کرد؛ بلکه باید از جنبههای حماسی، عاطفی و اخلاقی عاشورا گفت. از دیگر عناصر مهم در نگارش کتاب با محتوای مذهبی کنجکاوی و پرسشگری، زاویهدید بیرونی، صمیمیت و عاطفه، آشنایی زدایی و خلا دین، سندیت تاریخی و خلاقیت ذهنی و کلامی کودک است.
وی از نقاط ضعف نویسندگان در این حوزه گفت: اگر نتوانیم قهرمانهای ملی و انسانهای بزرگی را که در آیین دینی داریم، در عین قدسی بودن به شکل زمینی ارائه دهیم، خیلی ضعف داریم. باید در کودک امروز لذت کشف دینی را ایجاد کنیم و او را به سمت کنجکاوی ترغیب کنیم؛ علاوه بر این باید در آنها لذت تصویری، مفهومی و متنی ایجاد کنیم. نسلی داریم که با چهار دهه مدیریت فرهنگی، به اینجا رسیده است؛ باید در کودک امروز نگاه جامعهشناسانه و روانشناسانه شود.
نادری در انتها خاطر نشان کرد: کودکان تا ۶ سالگی شنونده و تا ۱۲ سالگی خواننده هستند. باید بین محتوای کتابها با سن، ظرفیتهای فرهنگی، سواد، خانواده و ... کودک تناسب ایجاد کنیم. سن خردسال یعنی مرحلهای از زندگی که به نگاه کردن علاقه زیادی دارند در نتیجه کتابها باید پر تصویر باشند. همچنین در این سن دقت بچهها کوتاه مدت است و نمیتوان متن بلند نوشت. آنان به بازی علاقه دارند پس بهتر است از کتابهایی که نیاز به تعامل با کودک دارد، استفاده کرد. نویسندگان باید سعی کنند که حادثه عاشورا را با تجربههای امروز بچهها گره بزنند و از زاویهدیدهای جدیدی استفاده کنند.
نویسندگان بزرگسال خیلی از بدیهیات کودک را رعایت نمی کنند
در ادامه این نشست منصوره مصطفیزاده درباره ضعفهای کتاب کودک گفت: در کتابهایی که در حوزه کودک موجود است واقعاً آثاری داریم که بیش از حد سطح آنها ساده است. قرار است که کتابها و قصهها بچهها را یک پله بالاتر ببرند که در بسیاری از داستانها و قصهها این اتفاق نمیافتد؛ با توجه به سن بچهها میتوان محتوایی تولید کرد که آنها را یک قدم جلوتر برد. یکی از بحرانهای نگارش در این حوزه این است که نویسنده ما بزرگسال است و برای کودک مینویسد بنابراین خیلی از بدیهیات کودک را رعایت نمیکند.
وی ادامه داد: کودک حتی نمیتواند نسبتهای فامیلی را به خوبی تشخیص دهد اما در قصهگویی طوری رفتار میکنیم که انگار میداند. در هنگام نگارش کتاب خیلی مهم است که برای چه رده سنی صحبت میکنیم و او چه پیشینهای دارد؛ اگر میخواهید کتاب را برای کودک تعریف کنید، باید قسمتی از داستان را تعریف کنیم که اصلیترین محتوا را دربربگیرد. اگر والدین برای کودکان داستان تعریف میکنند باید پیشینه او بدانند چون آنها تصویر درستی از واقعه عاشورا ندارند.
مصطفیزاده درباره رشد نکردن تفکر انتزاعی در کودکان گفت و افزود: عملا وقایع عاشورا را نمیتوان تا قبل از نوجوانی برای بچهها گفت. برای آنها وقتی امام حسین(ع) شهید میشود، ضعف حساب میشود در نتیجه نمیتوان برای بچههایی که تفکر انتزاعی آنها رشد نکرده است، خیلی توضیح داد. برای کودک خردسال نمیتوان گفت که شهادت امام حسین(ع) یعنی همان پیروزی! نمیتوانیم و نباید بگوییم زیرا نه تنها ارج و قرب وقایع را زیاد نمیکند بلکه کل ماجرا را در ذهن کودک به سیاهی میبرد.
وی ادامه داد: همانگونه که نمیتوان مرگ را برای کودکان توضیح داد، شهادت هم نمیتوان گفت. تحمل بعضی از موارد حتی برای بزرگسال هم ممکن نیست چون شاید تعدادی از آنها قلبشان توانایی شنیدن ماجرا را نداشته باشد. نمیخواهیم در دل بچهها از امام حسین(ع) یک وحشت به جا بماند بلکه میخواهیم قهرمان بماند. یک نویسنده باید ویژگیهای قهرمانانه امام حسین(ع) را بگوید و شهادت را پررنگ نکند چون این موضوع برای خردسالان ضعف است.
مصطفیزاده از بایدها و نبایدها هنگام نگارش کتاب خردسالان گفت و افزود: بچهها نباید وارد جزئیاتی که به عنوان نقاط ضعف در نگاه آنهاست، شوند؛ باید جزئیاتی که به عنوان نقاط قوت در ذهن کودکان است، عنوان شود. تصویرسازی یک الگو جذاب و دوست داشتنی، خیلی بهتر است؛ کتابهایی که در حوزه عاشورا وجود دارد، فقط تاریخ را توضیح میدهد و تصاویر خشن و نامناسبی دارند؛ چنین کتابهایی نه تنها کمک نمیکنند بلکه تصویر نامطلوبی در ذهن کودک ایجاد میکنند.
وی در انتها خاطر نشان کرد: سه رکن اساسی در کتابسازی بچهها، ادبیات، دین و کودک است. خیلی از کتابها، دین را دارند ولی کودک را ندارند و شاید ادبیات هم نداشته باشند. من فکر میکنم که نویسنده خوب داریم؛ اما نویسنده خلاق نداریم. نباید نویسندگان خودسانسوری داشته باشند. در ساخت کتاب نه تنها نویسندگان بلکه تصویرگران نیز دخیل هستند که تصویرگریهای مناسب نداریم؛ بچهها با صورت نداشت معصومین در کتابها مشکل دارند و حتی دچار برداشت غلط میشوند.
نظر شما