نشست «آیا واقعه 28 مرداد 1328 یک کودتا بود؟» برگزار شد
تاثیر کودتای 28 مرداد بر تاریخ معاصر ایران داستان شگفتانگیزی است/ کودتایی در کار نبود!
موسی غنینژاد گفت: در 28 مرداد بر خلاف آنچه طرفداران مصدق روایت کردند این اراذل و اوباش نبودند که به خیابان آمدند و علیه مصدق شعار دادند، چون در آن روز افرادی مثل شعبان جعفری در زندان بود و نمیتوانست به خیابان بیاید و این مردم ایران بودند که برای حمایت از سلطنت به خیابان آمدند.
موسی غنینژاد گفت: در 28 مرداد 1332 کودتایی رخ نداد بلکه شاه با تکیه بر قانون اساسی محمد مصدق را از نخستوزیری برکنار کرد. وقتی فرمان عزل مصدق به دستش رسید، حکم را گرفت و پشت پاکت رسید حکم به عنوان محمد مصدق نه نخستوزیر امضاء کرد و بعد از آن دیگر از این عنوان استفاده نکرد.
او افزود: در 28 مرداد برخلاف آنچه طرفداران مصدق روایت کردند این اراذل و اوباش نبودند که به خیابان آمدند و علیه مصدق شعار دادند، چون در آن روز افرادی مثل شعبان جعفری در زندان بودند و نمیتوانستند به خیابان بیایند و این مردم ایران بودند که برای حمایت از سلطنت به خیابان آمدند. به دلیل اینکه از 25 تا 28 مرداد طرفداران دو آتشه مصدق به ویژه حزب توده شعارهای ضد سلطنت سر دادند و مجسمههای رضاشاه و محمدرضاشاه را پایین آوردند و علنا دکتر حسین فاطمی پایان سلطنت را اعلام کرد و گفت این مملکت باید جمهوری بشود.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: دکتر مصدق سیاستمداری دارای افکار و رویکردی سازگار و منسجم نبود که بتوانیم او را مشروطهخواه، تجددطلب، دموکرات یا لیبرال بدانیم. اندیشه سیاسی او ملغمهای از دیدگاههای سنتی و متجدد حتی متناقض بود که نتیجه آن طبیعتا میتوانست گفتارها و رفتارهای بسیار متفاوتی باشد. درست در موقعی که تلاش جدی برای اصلاح قوانین محاکم از جمله قانون مجازات در جریان است به یکباره دکتر مصدق تحصیلکرده حقوق در سوئیس، ساز مخالف میزند؛ در جلسه ششم مهر ۱۳۰۶ در مجلس شورای ملی بر اسلامیت و ایرانیمآبی خود تاکید میگذارد و در ذم فرنگیمآبی میگوید: … اگر فرنگیمآب باشیم ناچاریم که از قوانین فرنگستان بین حبس و قصاص، حبس را انتخاب کنیم.
این انتخاب گذشته از اینکه برخلاف مذهب است، صلاح هم نیست، زیرا شیوه مجازات قاتل بنا به قول اکثریت قریب به اتفاق جزائیون عبرت است و در مملکت ما تا قصاص نشود عبرت نمیگیرند. در این مملکت حبس که سبب عبرت نیست ممکن هم هست بگویند بیچاره از منظر معاش خیلی در فشار بود حالا چندی در محبس بماند شاید یکی بیاید محبس را منحل کند و در نتیجه هرج و مرج، او هم فرار کند.
غنینژاد گفت: دکتر مصدق ظاهرا فراموش کرده بود که در فاصله تعطیلی مجلس سوم و افتتاح مجلس چهارم، احمدشاه ۱۴ بار فرمان رئیسالوزرائی به نام ۱۲ تن صادر کرده بود و عدم تمکین صمصامالسلطنه تنها یک مورد استثنایی در این میان بود. جالب است که دکتر مصدق نمیگوید مطابق کدام اصل قانون اساسی، شاه فاقد چنین حقی است و آن مطلعین چه کسانی بودند. واقعیت این است که قانون اساسی مشروطه در دوران فترت مجلس ساکت است و چگونگی تعیین تکلیف وزرا در چنین دورانی مشخص نیست. گویی نویسندگان قانون اساسی، با توجه به این اصل که مشروطه تعطیلبردار نیست، وجود چنین دورانی را ممتنع فرض کرده بودند. اما در واقعیت چنین دورانی پیش میآمد و سنت سیاسی در عمل این بود که تا زمان افتتاح مجلس جدید، شاه عزل و نصبها را انجام میداد.
او بیان کرد: تهییج افکار عمومی برای دور زدن قانون از جمله رفراندم ششم بهمن ۱۳۴۱ برای اصلاحات ارضی و «انقلاب شاه و ملت»، در دوران فترت مجلس، یادآور شیوههای مصدقی است. اما مساله تنها این نیست که دکتر مصدق سرود یاد مستان حاکم داد بلکه شاید بسیار مهمتر از آن میراث او برای مخالفان رژیم شاه در آینده بود. جریانهای سیاسی و روشنفکری ضد مشروطه و ضد تجدد در میان نسل جوان در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ عمدتا ریشه در جریان چپ مصدقی دارد. در میان تاثیرگذارترین نمایندگان فکری این جریان میتوان از جلال آلاحمد و دکتر علی شریعتی نام برد.
وی ادامه داد: تاثیر این جریان بر تاریخ معاصر ما داستان شگفتانگیزی است که بحث درباره آن مجال مفصل دیگری لازم دارد. اما اینجا تنها به این نکته باید تاکید کرد که اگر دکتر مصدق در ظاهر از مشروطه و حکومت قانون دم میزد و در عمل کار دیگری میکرد، مصدقیهای متاخر تعارف و حفظ ظاهر را کنار گذاشتند و آشکارا شمشیر روی مشروطه و تجدد کشیدند و عملا با شعارهای احساسی به خدمت ارتجاع درآمدند و میراث گرانبهای مشروطیت، تجدد و حکومت قانون را به سخره گرفتند.
این استاد دانشگاه با اشاره به تبلیغات طرفداران مصدق برای جلوه دادن 28 مرداد به عنوان کودتا در مطبوعات عنوان کرد: طرفداران مصدق و کمونیستها سعی دارند از آنچه در 28 مرداد 1332 رخ داد، به عنوان کودتا یاد کنند. آنها سعی دارند رویکرد مصدق را با عزل او به عنوان کودتا توجیه کنند و در این رویه چنان پیش رفتند که تقدسی برای او درست کردند که کسی حق ندارد بگوید بالای چشم مصدق ابرو است. در حالی که من اشاره کردم تمام اعمال مصدق خلاف مشروطیت و حکومت قانون بود.
نظر شما