بانویی در وَن کیست و چه قصهای دارد؟
کتاب، روایت داستان پیرزن بیخانمانی است که در خیابان محل زندگی نویسنده کتاب در یک ون قراضه زندگی میکند. داستان بر مبنای شخصیت و اتفاقی واقعی در زندگی نویسنده نوشته شده است. خانم شپرد با ونش به خیابان کرسنت لندن، محل زندگی نویسنده، میآید و تصادفاٌ مقابل خانه او پارک میکند و آن ون قراضه میشود خانهاش. پس از مدتی، همسایهها و رهگذرها با او درگیر و مأموران شهرداری هم دائماً مزاحمش میشوند و از او میخواهند ماشین را بردارد؛ چراکه پارک بودنش در آن محل غیرقانونی است. در نتیجه، نویسنده کتاب به او اجازه میدهد موقتاً ماشینش را در حیاط کوچک خانه او پارک کند؛ اما خانم شپرد آنجا ماندگار میشود و 15 سال در حیاط خانه نویسنده زندگی میکند. ون، با پردههای پارهپوره و خرتوپرتهای داخلش و کیسههای نایلونیِ پر از آتوآشغال در زیر و اطرافش ظاهر ناخوشایندی به خانه میدهد. خودِ خانم شپرد هم که به هیچ صراطی مستقیم نمیشود و دائم با صاحبخانه جدیدش که از سر لطف او را در خانه پذیرفته است درگیر میشود و بگومگو میکند.
کتاب روایت طنزآمیزی است از اتفاقات زندگی این پیرزن عجیبوغریب و کارهای خندهدار و رویاروییهای همیشگیاش با نویسنده کتاب؛ اما چرا این زن سالها با این وضع در این ون بدبوی کثیف زندگی میکند؟ چرا از خدمات اجتماعی مخصوص سالمندان استفاده نمیکند و در خانههایی که در اختیارشان میگذارند ساکن نمیشود؟ اینها پرسشهایی است که نویسنده در پایان داستان پاسخشان را پیدا و برای خواننده بازگو میکند. چندسال بعد از انتشار کتاب هم پینوشتی به انتهای آن اضافه میکند و شرح میدهد که چطور به رازهای زندگی پیرزن پی برده است. همه اینها با قلم شیرین الن بنت و قدرت نویسندگی او، یک کتاب کوتاه و جذاب خلق کرده است که خواننده میتواند یک بار بنشیند و آن را تا آخر بخواند.
همانطور که گفتید، این اثر روایت طنزآمیز دارد. طنز اثر در لابهلای کلمات و دیالوگها پنهان شده است یا بهطور مستقیم میفهمیم که این یک کتاب طنز است؟
هر دو. طنز این کتاب را هم میتوان در جایجای آن لابهلای دیالوگها و کلماتش پیدا کرد هم در موقعیتهای خندهداری که توصیف میشود. خانم شپرد زنی بسیار جدی است و خنده او را کمتر کسی تا به حال دیده است؛ اما کارهایش خندهدار است. مثلا درباره سیاست نظر میدهد، به سیاستمداران انگلستان، از جمله مارگارت تاچر، نخستوزیر کشور، نامه مینویسد و راهنماییشان میکند، به بنت که فیلمسازی مطرح است یاد میدهد که چطور باید فیلم بسازد، درباره ساختن یک برنامه تلویزیونی با حضور خودش پیشنهادهایی میدهد و همه این حرفها را بسیار جدی به زبان میآورد، انگار خودش کاملا به آنها باور دارد. نویسنده هم همه اینها را با زبانی سرد و عاری از هر گونه احساس توصیف میکند و نتیجهاش میشود خلق موقعیتهای خندهدار در داستان. توصیف بنت از نحوه لباس پوشیدن خانم شپرد هم خیلی طنزآمیز است. لباسهایش هیچ تناسبی با هم ندارند، یک تکه نارنجی، یک تکه سبز و تکه دیگری به رنگ آبی است. کلاه آفتابگیری از جنس مقوا برای خودش درست میکند و روسریای دور آن میبندد؛ اما خودش خیال میکند شیکترین لباسها را تن کرده است.
بنت در جایی از کتاب میگوید: «کلاههایش همیشه متمایز بود: کلاه مشکی کارگران راهآهن با لبه بلند که آن را اندکی کج به سر میگذاشت طوری که به سوزنبانی مست یا سرباز گارد فرانسوی دهه 1880 شباهت پیدا میکرد؛ یا کلاه بیسبال چارلی براون؛ و در ژوئن 1977 یک زیربشقابی حصیری هشتضلعی را با روسری شیفون به سرش میبست و یک تکه مقوا به جای لبهاش میگذاشت. به کلاههای آفتابگیر سبز هم علاقه داشت. دامنهایش شبیه به وسایل تاشو بود؛ زیرا غالباً پارچهای اضافی دور لبهشان میدوخت و با این تدبیر ساده هر بار دامنها را بلندتر میکرد، گو این که هیچ تلاشی نمیکرد تا این پارچه اضافی با بقیه دامن جور باشد.» بعد ادامه میدهد: «هر وقت با مسئولان در میافتاد آن را به حساب لباسهایش میگذاشت. یکبار اواخر شب پلیس از تانبریج ولز به من زنگ زد. او را در ایستگاه سوار کرده بودند و فکر میکردند لباس خواب به تن کرده است.» خانم شپرد حسابی عصبانی میشود و فکر میکند پلیسها هستند که با مد لباسی که او پوشیده آشنا نیستند: «آیا این شبیه لباس خواب است؟ خیلیها را میبینی که لباسهای اینجوری پوشیدهاند. فکر نمیکنم این مُد هنوز به تانبریج ولز رسیده باشد.» در مورد هر چیز دیگری، از بوی بد ون گرفته تا آت و آشغالهای اطرافش همینطور جدی حرفش را به کرسی مینشاند و همیشه از نویسنده طلبکار هم میشود یا مثلا هر یکشنبه صبح زود بیدار میشود و ون را روشن میکند و نیمساعت تمام به آن گاز میدهد، به این خیال که باطریاش خالی نکند و همسایههای بیچاره را که صبح تعطیل میخواهند بخوابند کلافه میکند. کتاب پر از اینطور موقعیتهای خندهدار است.
باتوجه به حضور یک پیرزن با رفتارها و ظاهر عجیب، عنصر توصیف میتواند به تصویرسازی بهتر این شخصیت در ذهن خواننده کمک کند. توصیفات بنت را چهطور ارزیابی میکنید؟
بنت این کتاب را در قالب صفحات دفتر خاطراتش مینویسد و اتفاقاتی را که در هر روز یا تاریخ مشخص رخ میدهد برای خواننده بازگو میکند. توصیفهای او کوتاه و ساده هستند و تصویر روشنی از رویدادهای داستان به خواننده ارائه میدهند و به او کمک میکنند رفتارهای پیرزن را در ذهن مجسم کند. در عین حال، تیزبینی نویسنده در نمایاندن شخصیت اصلی داستان، چه در دیالوگهای داستان چه در توصیف رویدادها، به گونهای است که خواننده اثر میتواند وضعیت پیرزن را به خوبی درک کند و دنیایی را که در آن زندگی میکند بهتر ببیند و با او همدلی نشان دهد.
آیا بنت «بانویی در ون» را با دغدغه خاصی نوشته است که بخواهد پیامش به مخاطب برسد؟
بنت در این کتاب به شرح زندگی جسورانه پیرزنی میپردازد که شخصیتی قدرتمند دارد و پای عقایدش با جسارتی تعصبآمیز میایستد. او خودش را همسنگ سیاستمداران طراز اول انگلستان میبیند و گاهی به آنها نامه مینویسد و راهنماییشان میکند. آدم اعصابخردکنی است؛ آنقدر اعصابخردکن که نویسنده میگوید «اصولاٌ نمیتوانستی به او کمکی بکنی و به خفه کردنش فکر نکنی.» یکدنده و لجباز و خودرأی است و از خواستههایش کوتاه نمیآید. با این حال، او شخصیت دوستداشتنی و جذاب داستان است و همدلی خواننده را برمیانگیزد. با وجود زندگی ساده و فقیرانهاش، از چیزهای سادهای مثل ویلچرسواری یا رانندگی، لذتی کودکانه میبرد. داستان تصویری گویا از مهربانی، پیری و تنهایی ارائه میدهد و شاید مهمترین مضمون آن دشواری کنار آمدن با آدمهای بدقلقی مثل خانم شپرد است. بنت همه اینها را بر اساس یادداشتهایش طی 15 سال اقامت خانم شپرد در حیاط خانهاش نوشته است.
چطور شد این داستان را ترجمه کردید؟
الن بنت نویسندهای است که آثارش برایم جذابیت دارد. تیزبینی او در ارائه تصویری گویا و واقعی از زندگی شخصیتهایش با زبانی طنزآمیز فوقالعاده است. پیش از این داستان، نمایشنامه «جنون جورج سوم» را از الن بنت ترجمه کرده بودم که در مجموعه «جهان نمایش» نشر نی منتشر شد. نمایشنامه را خیلی دوست داشتم؛ روایتی بود هنرمندانه و جذاب از ماجرای بیماری یا جنون جورج سوم، پادشاه انگلستان. ترجمهاش هم خوب درآمد. فیلمنامه فیلم «جنون شاه جورج» را هم که بر اساس این نمایشنامه ساخته شد خودِ بنت نوشته بود و این فیلمنامه نامزد جایزه اسکار شد. کلاً آثار این نویسنده را خیلی میپسندم. از «بانویی در ون» هم خوشم آمد. فیلمی را هم که بر اساس این داستان با هنرمندی مگی اسمیت ساخته شده بود دیدم. طنز اثر و شخصیتپردازی آن به نظرم فوقالعاده بود. این بود که تصمیم گرفتم این اثر کوتاه را هم از این نویسنده ترجمه کنم.
مشخصات کتاب:
«بانویی در ون» به قلم الن بنت با ترجمه مزدک بلوری در 85 صفحه و به بهای 48 هزار تومان از سوی نشر نی منتشر شده است.
نظر شما