در ابتدای جلسه، فاطمه سربندی فراهانی، نویسنده داستان «حِ مثل رحمت» صفحاتی از آن را برای مخاطبان خواند. وی درباره شکلگیری ایده دو داستان «حِ مثل رحمت» و «پای دار قالی» که در این کتاب به چاپ رسیده است گفت: وقتی نویسنده میخواهد بنویسد طرحی به ذهنش میآید و ادامه میدهد. هر داستان معناگرایی باید قصهای داشته باشد. هدفم این بود که یکی از ویژگیهای پیامبر را که مهربانیشان بود به تصویر بکشم و در داستان «پای دار قالی» هم دوست داشتم مساله دختر و پسر بودن فرزندان را که متاسفانه هنوز دیده میشود و پررنگ است، بیان کنم.
مهدی کفاش، منتقد ادبی درباره ویژگیهای ۱۳ داستان این مجموعه گفت: برای من جذاب بود که در این داستانها روایت زنانه بر روایتهایی که درباره پیامبر یا تأثیر ایشان شنیدهایم غلبه داشت. این مهم است چون قرنهاست روایت مردانه نسبت به ماجرای تاریخ اسلام به صورت کلی و ماجرای پیامبر به صورت جزئی داریم. در داستانهای خانم فراهانی روایت زنانه از منظر زنانه داریم و این مساله است؛ تأثیر حضرت رسول بر زن و زندگی یک زن. در همین داستان «حِ مثل رحمت» ما با یک موقعیت انسانی مواجهایم؛ اینکه زنی مورد ظلم قرار گرفته است و میتواند تلافی کند و انتقام بگیرد و داستان شرح تلواسه و تصمیمگیری زن است. در پایانبندی بسیار خوب داستان، نویسنده بدون هیچ اشارهای با یک شاید، داستان را تمام میکند و ما میدانیم شخصیت اصلی کار موردنظر را انجام خواهد داد.
وی افزود: هر کدام از ما یک سیستم ارزشی و به یک داستانی باور داریم و به همان عمل میکنیم. اینکه جهانبینی و ایدئولوژی من چیست برای مدرسه و کتابهای آن است که بخوانیم و نمره بگیریم. داستانها مثل داستانهای این مجموعه که مقابل چشم بیننده قرار میگیرند، باید موقعیتهای آدمهایی از زمانه ما یا گذشته را که انسان در آن تصمیم میگیرد، انتخاب کند نشان دهند و این مساله مهم است؛ چون سیستم ارزشیمان را نشان میدهد.
کفاش، زندگی پیامبر (ص) را پر از لحظههای مثالزدنی در زندگی بشر امروز دانست و گفت: برای «آن»های مختلفی که ما در زندگیمان داریم پیامبر و زندگی ایشان نمونه دارد و سوال من از خانم فراهانی به عنوان نویسنده این است که ما از یک جایی شروع به نوشتن میکنیم. برای کسانی که درباره پیامبر میخواهند داستانی بنویسند بگویید که آن لحظه یا چیزی که باعث میشود داستانی شکل بگیرد چیست؟
فراهانی، نویسنده اثر در اینباره بیان کرد: حضور ذهن چندانی ندارم؛ چون داستان برای دو سال پیش است؛ ولی برایم مهم بود که داستان روایت امروزی داشته باشد و بر ذهن مخاطب اثر بگذارد. من هم سوالی دارم: اینکه چقدر غزوههای پیامبر در زندگی مدرن امروز ما میتواند نقش داشته و راهبردی باشد؟
مهدی کفاش، در پاسخ به سوال نویسنده کتاب اینطور توضیح داد: ما طبیعتاً با پیامبری روبهرو هستیم که روایتی مردانه دارد و جنگهای فراوان در زمان پیامبریشان رخ داده است؛ اما همین هم موقعیتهای انسانیای را ساخته است که به آن نپرداختهایم؛ مثل زندگی کسانی که همسر خود را در جنگها از دست میدهند یا مجروح میشوند و غیره. ما درباره پیامبر توهم دانایی داریم. مثلا پیامبر چهار دختر دارند و ما فقط روایت حضرت زهرا (س) را دنبال میکنیم. ام کلثوم و زینب و بقیه را فراموش کردهایم.
وی افزود: ترس من غلبه یک نوع نگرش در مورد پیامبر است. مثلا فقط جنبه جنگ و غضب دیده شود یا فقط رحمت؛ اما درخصوص پیامبر نیز از طرف ایشان در موقعیتهای انسانی رفتارهای متفاوت شکل گرفته است. نویسندگان ربط ماجراهای تاریخی پیامبر به زمان امروز را نمیدانند، به این دلیل داستانهای امروزی مرتبط نداریم؛ اما خانم فراهانی در این دو داستان این ربط را میدانست و اینچنین نوشت. بدبختی امروز ما این است که در مباحث دینی اعمال سلیقه میکنند؛ اینکه منِ نویسنده نخواهم پیامبر را به تماما ببینم و به مخاطب نشان دهم.
فاطمه سربندی فراهانی درباره چگونگی نوشتن داستانی درباره مسأله دختروپسر بودن فرزندان در داستان «پای دار قالی» گفت: داستان کاملا بر اساس تخیل نیست. من تجربه زیسته در جنوب کشور داشتهام؛ اما این مساله بیشتر در مناطق عشیرهنشین است که در عشیرهها مساله دختروپسر بودن فرزند مهم است. این مورد در شهرها هم دیده میشود و رنجی است برای اکثر زنانی که فقط دختر دارند و به عینه دیدهام که حتی فردی تحصیلکرده هم چنین تفکری دارد. درنتیجه خواستم داستانی بنویسم که این مساله را در جامعه مدرن امروز مطرح کنم.
مهدی کفاش، برداشت خود از درونمایه داستان «پای دار قالی» را متفاوت برشمرد و اظهار کرد: برداشت من این است که مساله قصه برای زن و مرد مهم نیست. سیستم اقتصادی بستهای که فقط مرد میتوانسته است به خانواده کمک کند دلایل مختلفی دارد و طبیعی است که چنین تفکری وجود داشته باشد. در عشیره این داستان، شیخ رئوف را داریم که دغدغه پسرش این است که وقتی جایگزین نداشته باشد یک عشیره از هم میپاشد، با نبود او فتنه به پا میشود و درنتیجه به جانشین نیاز دارد. جنبهای که در این داستان مهم است فردی نیست، جمعی و مرتبط به نظام عشیره است.
وی درباره کلیت داستانهای مجموعه «حِ مثل رحمت» گفت: این مجموعه را برآیند نظر هیئت داوران جشنواره خاتم و معیارهای انتخاب آنها میدانم. در هر یک از داستانها ویژگیهای ادبی متنوعی دیده میشود؛ در یکی بازی زبانی و در دیگری زاویه دید متفاوت و غیره. اگر بخواهم به عنوان یک داستاننویس نظر بدهم این مجموعه هم داستانهایی دارد که به تأثیر پیامبر میپردازد، هم درباره تصویر پیامبر در زمانه ما یا گذشته میگوید و هم توصیف پیامبر را نشان میدهد.
این منتقد ادبی درباره نوشتن روایت تاریخی و بازآفرینی داستان پیامبر برای مخاطب امروز گفت: اولا من برای تاریخ خیلی اصالتی قائل نیستم؛ زیرا به محض اینکه واقعه تاریخی از ذهن مورخ گذشت خواه ناخواه تحتتأثیر او قرار میگیرد و دچار سوگیری میشود. تا اینجا نویسنده و مورخ برای نوشتن از تاریخ با یک مواد اولیه روبهرو هستند؛ اما مورخ طبیعتا نگاه کلنگر دارد و انسان را اصلا نمیبیند، فقط فاجعه انسانی را میبیند؛ مثلا حمله چنگیز را میبیند و به خانواده و احساسات و عواطف خودِ چنگیر نمیپردازد؛ اما منِ نویسنده جاهای خالی را با داستان و روایت پر میکنم.
وی درباره باز بودن دست نویسنده برای نوشتن از زندگی پیامبر و تأثیر ایشان در زندگی امروز انسانها گفت: بستگی به زاویه دید نویسنده دارد که به وقایع و شخصیتهای تاریخی چطور نگاه و آنها را به موقعیتهای انسانی تبدیل کند. کار داستاننویس همین است؛ باید موقعیت تاریخی را به موقعیت انسانی تبدیل کنیم. اینطور از انسان تکساحتی خارج میشویم. مشکل امروز ما این است که پیامبر را تکساحتی کردهایم و جنبه انسانی را از ایشان گرفتهایم و آن حضرت را فرشته دیدهایم. اگر قرار بود اینگونه به پیامبر نگاه کنیم، فرشته میآمد نه مردی طبق آیات قرآن از جنس خودتان. پیامبر انتخاب میکند و شخصیتهای پیرامونش تبعات این انتخابها را میبینند؛ اما ما اینها را نمیبینیم.
مهدی کفاش در پایان افزود: در هفته وحدت هستیم؛ اگر میخواهیم درباره پیامبر (ص) کار کنیم باید روایت اهل سنت را هم داشته باشیم. از اشکالات تکساحتی شدن هم این است که فقط یک روایت خاص از یک منظر داریم؛ اما ما در کشوری هستیم که شیعه و سنی با هم زندگی میکنند.
نظر شما