ادبیات کودک و نوجوان جهان-۱
هانس کریستین اندرسن رسانه زمانه خود بود/ ادبیات کودک امروز تفاوتهای اساسی با ادبیات کودک در زمان اندرسن دارد
لیدا طرزی، مترجم کتاب «ملکه برفی» اثر هانس کریستین اندرسن دانمارکی درباره اینکه اگر این نویسنده در عصر امروز زندگی میکرد باز هم همانطور مینوشت گفت: نمیدانیم و راه به دانستنش هم نداریم؛ ولی کودکان امروز در معرض اطلاعات فراوانی هستند و ذهن پرسشگرشان هر چیزی را به سادگی قبول نمیکند.
وی افزود: اندرسن علاوهبر نویسندگی، نقاشی چیرهدست و عروسکسازی ماهر بود و در هنر کلاژ هم دستی داشت. او در جوانی ابتدا به کشورهای اروپایی و بعد به مناطقی از آسیای صغیر و آفریقا سفر کرد. تأثیر این سفرها در داستانهایش مشهود است. اندرسن باوجود علاقه فراوان به ادبیات عامیانه و کهن، از تحولات و اختراعات جدید مثل احداث راهآهن که دنیای سحرانگیز قصههایش را وسعت میبخشید استقبال میکرد و با تأکید بر زیباییهای دوران گذشته، یاد آن دوران را زنده نگه میداشت.
مترجم کتاب «ملکه برفی» ادامه داد: پدر افسانههای ملی دانمارک ۲۲۰ داستان نوشت که برخی از آنها چون «ملکه برفی»، «جوجه اردک زشت»، «دخترک کبریتفروش» و «پری کوچک دریایی» شهرت جهانی دارند. او با استادی تمام، امور واقعی و خیالی را درهم میآمیخت. در داستانهای او همه پدیدهها، از جمله حیوانات، گیاهان و اشیا سخن میگویند و امور خارقالعاده، کاملا عادی محسوب میشوند. طرزی در پاسخ به این سؤال که «داستانهای آندرسن مانند چیزی نیست که در آثار سینمایی و سریالی میبینیم. درون قصههایش خشونتی جریان دارد که شاید بتوان گفت مناسب کودکان نیست؛ اما در آن زمان و بعدِ آن مشهور شد. چرا و چهطور داستانهایی با آن ویژگیها و سطح خشونت از طرف مخاطبان پذیرفتنی بود؟» بیان کرد: بسیاری از داستانهای اندرسن پایان خوشی ندارند. او هیچ پروایی نداشت که شخصیتهای داستانهایش در فلاکت و سیهروزی روزگار بگذرانند و زندگیشان در غم و محنت پایان پذیرد. در داستانهای او حتی خشونت هم دیده میشود؛ ولی اینکه چرا با وجود اینهمه تلخی و خشونت، داستانهایش با اقبال عام و خاص روبهرو میشدند شاید به این دلیل باشد که او، همچون همه هنرمندان دلسوز و متعهد، رسانه و آیینه تمامنمای زمانه خود بود و از آنچه پیرامون خود میدید بهعنوان مصالحی برای آفرینش داستانهایش استفاده میکرد.
لیدا طرزی درباره این سؤال که «اگر این نویسنده اکنون زنده بود و داستان مینوشت، باز هم با جسارت دنیای اطرافش را با همان رویدادهای دردناکش، برای بچهها روایت میکرد؟» نظر خود را اینطور عنوان کرد: نمیدانیم و راه به دانستنش هم نداریم که اگر اندرسن امروز زنده بود آیا با همان جسارت مینوشت یا خیر. شاید آری و شاید نه؛ ولی آنچه تقریبا قطعی مینماید این است که ادبیات کودک امروز، تفاوتهای اساسی با ادبیات کودک در زمان اندرسن دارد. کودکان امروز در معرض اطلاعات فراوانی هستند و ذهن پرسشگرشان هر چیزی را به سادگی قبول نمیکند. به همین دلیل شاید نویسنده محبوب ما که در داستانهایش آشکارا داوری میکرد، پند و اندرز میداد و نتیجهگیری میکرد، ناچار میشد انعطاف بیشتری به خرج داده و در شیوه نویسندگیاش تجدید نظر کند! اندرسن معتقد بود مخاطبان داستانهایش فقط کودکان نیستند؛ بلکه بزرگترها هم میتوانند قصههایش را بخوانند، سرگرم شوند و در عین حال چیزها بیاموزند. بیشتر داستانهای او پیامی اخلاقی و تعلیمی دارند. آثار او بر نویسندگان شهیری همچون چارلز دیکنز، ویلیام تکری، اسکار وایلد، سی.اس.لوییس و افرادی دیگر تأثیر فراوان گذاشتند. زندگی شخصی هانس کریستین اندرسن بیشباهت به قصه پریان نبود؛ پسری یتیم و فقیر که به دنبال شهرت و محبوبیت، خانه را ترک کرد و سرانجام محبوبترین پسر دانمارک شد. خوب است پاسخم را با نقل نظر اندرسن در باب داستان به پایان ببرم: «داستانها به بذرهای گیاهان میمانند که همهجا پراکنده شدهاند. تمام چیزی که برای آنها لازم و ضروری است تا به گل بنشینند نفس نسیم، پرتوی از خورشید و اندکی تجربه تلخ است.»
کتاب «ملکه برفی» به قلم هانس کریستین اندرسن را لیدا طرزی ترجمه کرده و انتشارات کتاب نیستان در ۱۶۰ صفحه و به بهای ۳۵ هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما