جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۰
مهدی زین الدین؛ دوست‌داشتنی بود و شایسته تحسین

فروتن، اما بسیار مسئولیت‌پذیر بود و در اوج جوانی یکی سرشناس‌ترین فرماندهان ما در جنگ تحمیلی با بعثی‌ها محسوب می‌شد. کتاب‌هایی درباره‌اش تألیف شده که بیشترشان در دسته خاطرات جای می‌گیرند و از زبان اطرافیانش روایت می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) تصویری که از مرور خاطرات اطرافیانش در ذهن خواننده و شنونده ایجاد می‌شود، تصویر فرماندهی لایق و مردی فروتن است که خواه‌ناخواه انسان را به تحسین وادار می‌کند. یکی روایت می‌کرد موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد، آقا مهدی را توی صف دیدم. تازه فرمانده لشکرشده بود. به احترامش بلند شدم. گفتم بیاید جلوی صف. نیامد. ایستاد تا نوبتش شد. موقع رفتن، تا دمِ در دنبالش رفتم پرسیدم «وسیله دارین؟» گفت «آره.» هرچه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم رفت طرف یک موتور گازی. موقع سوار شدن. با لبخند گفت «مال خودم نیست. از برادرم قرض گرفته‌ام.»
 
فرماندهی که دوستش داشتند و در جوانی شهید شد
یکی از همرزمانش می‌گفت پنجاه روز بود نیروها مرخصی نرفته بودند. یازده گردان توی اردوگاه سد دز داشتیم که آموزش دیده بودند، تجدید آموزش هم شده بودند. اما از عملیات خبری نبود. نیروها می‌گفتند «برمی‌گردیم عقب. هر وقت عملیات شد خبرمون کنین.» عصبانی بودم. رفتم پیش آقا مهدی و گفتم «تمومش کنین. نیروها خسته‌ان. پنجاه روز می‌شه مرخصی نرفته‌ان، گرفتارن.» گفت شما نگران نباشین. من براشون صحبت می‌کنم.» گفتم «با صحبت چیزی درست نمی‌شه. شما فقط تصمیم بگیرین.» توی میدان صبحگاه جمع‌شان کرد. بیست دقیقه برای‌شان حرف زد. یک ماه ماندند. عملیات کردند. هنوز هم روحیه داشتند. بچه‌ها، بعد از سخنرانی آن روز، توی اردوگاه، آن قدر روی دوش گردانده بودندش که گرمازده شده بود.
 
به نقل از مادرش می‌گویند که مهدی در دوره تحصیل در دبیرستان، پس از امتناع از پیوستن به حزب رستاخیر از مدرسه اخراج شد مدتی از تحصیل بازماند و با وقفه‌ای کوتاه دیپلم گرفت. به آیت‌الله مدنی ارادت بسیار داشت و به واسطه ایشان بود که به جمع مخالفان رژیم گذشته پیوست (هرچند پدرش نیز با حکومت پهلوی ضدیت داشت و دوره‌ای زندان و تبعید را تجربه کرده بود). بعد از انقلاب مدتی در جهاد سازندگی خدمت کرد و بعد لباس پاسداری پوشید. مثل بیشتر چهره‌های سرشناس دفاع مقدس، خیلی زود به فرماندهی رسید و لیاقتش را در عملیات‌هایی مثل محرم و کربلای یک اثبات کرد. بیست و هفتم آبان 1363 در مسیر باختران به سردشت، زمانی که فقط 25 سال داشت به شهادت رسید.
 
معرفی پنج عنوان کتاب درباره شهید مهدی زین‌الدین
درباره شهید مهدی زین‌الدین چند کتاب خوب و قابل‌اعتنا وجود دارد که در اینجا پنج عنوان از آن‌ها را معرفی می‌کنیم. نخستین کتاب، کتاب کوچک «آقا مهدی: خاطرات سردار شهید مهدی زین‌الدین» (نشر حدیث نینوا) است که در آن گوشه‌هایی از زندگی و ویژگی‌های شخصیت او بازخوانی می‌شود. «آقا مهدی» شامل 123 خاطره کوتاه و خواندنی از این شهید بزرگوار است و تعدادی از عکس‌های او در لابه‌لای خاطرات دیده می‌شوند. پنجمین جلد از مجموعه نیمه پنهان ماه از آثار روایت فتح، به شهید مهدی زین‌الدین اختصاص دارد و در آن خاطرات منیره ارمغان (همسر شهید) بازگو می‌شود. همچنین جلد دهم از مجموعه کتاب‌های یادگاران نیز مجموعه روایت‌هایی از زندگی این شهید  در قالب خاطره است که به کوشش احمد جبل عاملی گردآوری شده و انتشارات روایت فتح کار انتشار آن را انجام داده است.
 
به جز این سه کتاب، می‌توان از کتاب «از برف تا برف» نیز نام برد که روایت دیگری، کمی متفاوت از زندگی شهید مهدی زین‌الدین به قلم علی اکبری مزدآبادی (انتشارات یا زهرا) است و در گذشته، ویراست نخست آن با عنوان «از همه عذر می‌خوام: خاطراتی از شهید مهدی زین‌الدین» منتشر شده بود. در این کتاب نیز مثل کتاب «آقا مهدی» عکس‌هایی از شهید زین‌الدین وجود دارد که بر جذابیت‌های کتاب می‌افزاید، به‌ویژه اینکه بیشتر عکس‌های این کتاب قبلاً جای دیگری منتشر نشده‌اند. نیز کتاب «تنها زیر باران» را داریم که مجموعه‌ای است از چند روایت در قالب خاطره، درباره مهدی زین‌الدین و در آن از زبان خانواده و همرزمانش، سال‌های نه‌چندان طولانی اما پربار زندگی او، از کودکی تا شهادت مرور می‌شود. این کتاب، کاری است از مهدی قربانی و از سوی انتشارات حماسه یاران منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها