سازمان سمت بیش از 30 سال با مدیریت مرحوم حجتالاسلام احمد احمدی اداره شد و با کوششهای ایشان ساختاری منظم یافت با این وجود پس از درگذشت مرحوم احمدی این سازمان با مشکلاتی از جمله کمبود بودجه و بدهی دست و پنجه نرم میکرد که باعث شده روند فعالیتهای آن با سرعت کمتری دنبال شود. اخیرا حجتالاسلام داوود مهدوی زادگان که با تغییر دولت مدیریت این سازمان را برعهده گرفت مهمان سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران بود و از چالشها و موانع پیش روی سمت گفت که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
در ابتدا از ایده شکل گیری سمت برای مخاطبانی بگویید که شاید کمتر با این نام آشنا باشند.
سازمان سمت حدود یک سال است که مدیریتش بر عهده من است. سمت در دوران شکل گیری شورای انقلاب فرهنگی ایده اش طرح شد. با آن اوضاع و احوالی که در شرایط اوایل انقلاب وجود داشت و این شرایط به نظر میرسد که همچنان پابرجاست سمت شکل گرفت و بنابراین امروز هنوز ضرورت ایده شکل گیری سمت بر جای خود باقی است. این علوم انسانی که در دانشگاههای ما حاکم است علوم انسانی نیست که بتواند جامعه ما را که یک جامعه پرتکاپو و پر جنب و جوش است و سابقه تمدنی دارد حمایت کند. از قبل از اسلام تا بعد از آن ایرانیان دستی در تمدن داشتند. زمانی که دو قدرت بزرگ ایران و روم وجود داشت و همین طور بعد از اسلام هم تمدن داشتیم و ایرانیان در این باره نقش اصلی داشتند. بسیاری از متون اسلامی به واسطه ایرانیان تالیف شده است. ما یک چنین جامعه ای هستیم. این جامعه در دوران جدید که مدرن هم هست متاسفانه علی رغم شعارهای مترقی که داده شد تبدیل به جامعه پیرو و وابسته شد. دانشگاههای ما هم همین وضعیت را به تبع پیدا کردند و آثاری که در دانشگاه تولید میشدند حرف اول را در جهان نمیزدند و طوری نبود که این آثار مرجع شود. بنابراین فرهنگی حاکم شده بود که خیلی به کارهای قلیل بسنده میکرد. میرسپاسی در یکی از کتابهایش میگوید که در دهه 40 که دانشجوی دانشگاه تهران بوده استادش آریان پور بوده و آن زمانی بود که مرحوم شریعتی در دانشگاهها مشهور شد. بعد میگفت من به آریان پور گفتم شما چرا هیچ کاری نمیکنید و تولید اثر ندارید. آریان پور در پاسخ میگوید من همان کتاب جامعه شناسی که نوشتم برایشان کافی است! بنابراین چنین نگاهی حاکم بود یعنی یک جامعه شناسی یک کتاب نوشته و همین را هم کافی میدانسته است. این وضعیت بعد از انقلاب فرهنگی موجب شد که این ایده سمت شکل بگیرد که ما در ساحت کتاب و آثار علمی باید در دانشگاه متحول شویم و در علوم انسانی باید کتابهای پیشرو و مترقی بنویسیم. این ایده را در ابتدا مقام معظم رهبری در ابتدای دوران ریاست جمهوری اشان در شورا مطرح کردند و به امام هم پیشنهاد دادند و ایشان نیز استقبال کرد و در سال 64 ایده سازمان سمت تصویب شد. بعد هم در آن زمان این کار به دکتر احمدی سپرده شد. ایشان نیز طی 30 سال و اندی این سازمان را از صفر به اینجا رساند و در تولید آثار در حوزه علوم انسانی فعالیت گسترده ای کردند. حاصل این تلاش 2500 عنوان کتاب بود که شاید یک سومش حدود 700 عنوان ترجمه است اما بیشترش تالیفی است و از اساتید دانشگاهها استفاده شده است. شکل کار هم این بوده که 40 گروه تخصصی در حوزه علوم انسانی در سمت وجود داشته و اساتیدی که با این گروهها در ارتباط بودند یا خودشان کتاب را پیشنهاد میدادند یا سمت سفارش میداده و در نهایت گروه ارزیابیهای خود را انجام میداد و بعد از تصویب برای چاپ میرفت. ما هم که آمدیم همین مسیر را دنبال میکنیم اینکه کارهایی را از اساتید بگیریم و در همان چهارچوب گروههای تخصصی بررسی و ارزیابی و در نهایت چاپ میشود اما یک مقداری تغییراتی لازم بود. در نحوه کار و رویکردها و مدیریت باید تغییراتی صورت میگرفت چون این سازمان 30 سال با یک شکل مدیریت پیش میرفت.
سازمان سمت پیش از این شاید بتوان گفت شخص محور بود تا آنجا که بیان می شد که مرحوم احمدی باید حتما همه کتابها را میخواند و نکاتی را درباره آن توصیه میکرد. اکنون گزینش موضوعات کتابها به چه صورت است؟
من البته زیاد به شخص محور بودن کار معتقد نیستم اما کتابها به قشر خاصی سفارش داده میشد. از سوی دیگر نوع همکاریها با یک رویکردهای خاصی صورت میگرفت. این بخش کار البته لازم بود تغییر پیدا کند اما آن شکل ارزیابی کتابها هنوز هم هست ما فقط الان مدیریت گروههای تخصصی و برخی اعضا را تغییر دادیم و لازم بود جنبههای مغفول سمت دیده شود. جنبههای اسلامی کار کمتر در آثار دیده شده بود با اینکه سازمان بر این اساس تاسیس شده بود و آن چنان که باید آثار اسلامی نشده بود. همچنین وجه رویکردهای بومی نیز کمتر در آثار دیده میشد. اگر موضوعی هم انتخاب میشد آن هم با رویکردهای وارداتی نوشته میشد و تالیفات به این شکل بود. البته ما میپذیریم که باید از نظرات غربی استفاده کرد اما خوب است در آثار نیز فصولی به رویکردهای اسلامی، دینی و بومی اختصاص داده شود. به طور مثال در جامعه شناسی مدرسه کتاب سفارش داده میشود اما الگویش مدارس آمریکایی است نه مدرسه ایرانی و اسلامی. این بیگانگی با جامعه ماست. ما در مدارس خود کنشگری اجتماعی را در وجوه دیگری میبینیم و اینها با کنشهای اجتماعی در غرب متفاوت است اما اگر این موضوعات در آثار دیده نشود کم لطفی است.
ما هیچ نسبتی هم به نویسندگان آثار نمیدهیم اما ندیدن وجه بومیآثار نیز کم لطفی است و گویی کتابی تولید میشود که در عالم برزخ است نه به این اتمسفر تعلق دارد نه آن طرف. ما روی این بخشها نظر داریم که آثار حتما بومی و اسلامی باشد. البته مقداری لازم دانستیم که از جهاتی محدودیتهایی را درست کنیم که مجبور به کار نو و قوی شویم. اکنون رو آوردن به ترجمه یک موسسه را زمین میزند و آن را از کار پژوهشی دور میکند. موسسه ای که کارش تدوین و تولید کتاب درسی اگر تنها روی ترجمه متمرکز شود کار پژوهشی نیست و درک کاذبی هم برای ما درست میکند! گویی که داریم کار پژوهشی میکنیم در حالیکه ترجمه کردیم! بنابراین وقتی مدتی زمانی بگذرد فکر میکنیم کاری کردیم اما در واقع کاری نشده است! بنابراین شورای سازمان تصمیم گرفت کار ترجمه ای نداشته باشیم مگر کتاب کلاسیکی که ترجمه اش لازم باشد وگرنه اینکه بخش زیادی از سمت به ترجمه اختصاص یابد چنین التفاتی نداریم.
در برخی از رشتهها طی این سالها ما تاسیس داشتیم به طور مثال جامعه شناسی اسلامی را تاسیس کردیم اما در برخی از دپارتمانها انباشت علمی کافی برای تولید علم بومی و اسلامی کافی نیست مانند مدیریت. برای آنها اگر نخواهیم ترجمه کنیم چه باید بکنیم؟
تا وقتی ترجمه باشد و این رویکرد غالب باشد ما نمیتوانیم به کار تالیفی برسیم چون مدام تکیه بر کار دیگران داریم. این برای بعد از انقلاب هم نیست. بیش از یک صد سال است که در فضای ترجمهای هستیم و از قبل از مشروطه تکیه بر ترجمه داشتیم تا امروز. باید این یک جایی قطع یا حداقل محدود شود. این وضعیت اگر به همین شکل ادامه یابد روحیه سرخوردگی و تخریب نهادینه میشود اینکه ما مدام بگوییم توانایی نداریم با ما عجین میشود بنابراین باید یک جایی این پروسه متوقف شود. محققان ما میتوانند آثار غربی را بخوانند اما به جای ترجمه نظر خودشان را بنویسند. این کار البته سخت است اما ضروری است. پس از انقلاب فرایند ترجمه شدت یافت چون قبل از انقلاب ما یک حکومت استبدادی داشتیم که کارش را پیش میبرد اما بعد از انقلاب جریان روشنفکری که غرب گرا بود پشتوانه حاکمیتی نداشت که احساس بی نیازی بکند بنابراین بعد از انقلاب این پشتوانه از بین رفت. از سوی دیگر اما فقر معرفتی هم وجود داشت و یک انقلابی شده بود که ایدئولوژی بر آن حاکم بود و دیگران را دعوت به مناظرات علمی میکرد اما در طرف مقابل قدرت مواجهه علمی و عقیدتی وجود نداشت و افراد به سوی ترجمه رفتند.
کتاب داریوش آشوری «ما و مدرنیت» انتهایش بیان میشود که یک شب نشینی بوده و جمعی از روشنفکران در آن حضور داشتند بعد یکی از حاضران این را میگوید که ما باید کاری بکنیم! باید آثاری را ترجمه کنیم! گویی ترجمه را یک حرکت میدانستند. بنابراین با ورود موج ایدئولوژی عقیدتی آنها فکر کردند باید ترجمه را جدی گرفت و اساسا نهضت ترجمه بعد از انقلاب شکل گرفت. الان ببینید ما چه قدر آثار ترجمه ای داریم. این از یک جهاتی خوب بود اما از جهاتی هم مانع ترقی و پیشرفت میشد چون ما عادت به ترجمه پیدا میکنیم و دیگر این اجازه را نمیدهد که ما کاری کنیم بنابراین باید ترجمه را محدود کرد. حتی اگر شخصی نگاه غربی دارد باید کتاب غربی را بخواند اما حرف خودش را بزند.
سمت چه سیاستی را برای افزایش کتابهای تالیفی در پیش گرفته است؟
ما آن قدر که وظیفه داریم این است که کار ترجمه ای را محدود کنیم بقیه آن مربوط به اساتید دانشگاه است آنها باید وسط بیایند و آثار علمیاشان را به صحنه بیاورند. ما که قرار نیست کتاب بنویسیم! استاد دانشگاه باید حرکت کند البته اقبالی از سوی اساتید به سمت بوده چون برند است و امتیاز دارد و ما هم مانع این نیستیم اما روی تالیف تاکید داریم. در کار تالیف هم استانداردهایمان حداقلی است که حداکثری!
اینکه کار ایده آل داشته باشیم نیست اما میخواهیم حداقلهای دینی، حاکمیتی و ... باید در آثار رعایت شود. فرض کنید اکنون ما در چاپ یک نقشه اسم خلیج فارس را عربی بزنیم این اساسا حاکمیتی نیست. برخی از مطالب هم تاریخ باستان و ایران را تحریف میکنند لذا از این حداقلها کوتاه نمیآییم. برخی از آثار نیز به جای اینکه مولد پیشرفت باشد بر عکس عمل میکند بنابراین ما همین الان هم حدود 800 کتاب تجدید چاپی داریم که چاپش تمام شده است. خیلی از نویسندهها هم تماس میگیرند اما ما در تجدید چاپ شرمنده میشویم.
دوره ای با برخی از مترجمان و مولفان سمت صحبت میکردیم گله داشتند که حق الزحمهها پرداخت نمیشود این بدهیها گویا سمت را با رکود مواجه کرده است!
ما وقتی که به سمت آمدیم با این بدهیها مواجه بودیم و نزدیک به 15 میلیارد بدهی داشتیم که شامل بدهی به نویسندهها، گروههای تخصصی، چاپخانهها و ... بود. ما اواخر سال یک کمیته چاپ و نشر تشکیل دادیم و برخی از بدهیها را پرداخت کردیم. وضعیت کاغذ هم به ما فشار آورد؛ وقتی سمت را تحویل گرفتیم کاغذ بندی 700 بود الان به یک میلیون و 200 رسیده است. از سوی دیگر ما آثارمان را 20 درصد زیر قیمت میزنیم که ارزان به دست دانشجو برسد. این وضعیت کار ما را سخت کرد اما به هر حال با همت همکاران فروشمان تکانی خورد و بعد از عید نوروز دوباره تلاش دیگری کردیم با اینکه در به دست آوردن کاغذ مشکل داشتیم و الان هم مشکل داریم بسیاری به ما قول کاغذ دادند اما همکاری لازم نشد.
اخیرا با همکاری وزارت ارشاد کاغذهای ایرانی در حد دو سه هزار بند خریداری کردیم اما نیاز ما برای اینکه بتوانیم این حجم از کتابها را منتشر کنیم کافی نیست. ما سالانه نیازمند 15 هزار بند کاغذ هستیم. به هر حال طی ماههای اخیر کار چاپ را در اولویت گذاشتیم و بسیاری از آثار تجدید چاپ شد. اکنون روند بدهی ما متوقف شده است و امیدواریم در چند ماه باقی مانده بتوانیم درصد بالایی از کتابهایمان را تجدید چاپ کنیم چون ما دغدغه رساندن کتابها را به دانشگاهها داریم برخی از آثار باید به دست دانشجویان برسد. بنابراین تلاش این است که حجم چاپ بالا برود اما در عین حال به کمکهای شخصی و غیر شخصی نیاز داریم. ما نیازمند کمک سازمان برنامه و بودجه هستیم. چون الان بودجه سازمان بودجه ده سال پیش موسسات پژوهشی است. بودجه ما الان 25 میلیارد است این پول حقوق کارمندان ما نیست. ما 40 گروه تخصصی داریم که هر کدام حداقل چهار عضو دارند. هیئت علمیها هم وجود دارند باید به اینها هزینه پرداخته شود اما ما بودجه ای نداریم.
از سوی دیگر وزارت علوم باید به سمت توجه بیشتری کند چون این سازمان با بقیه موسسات تفاوتی دارد پژوهشگاهها متعهد به جایی نیستند که برای دانشگاهها کتاب تولید کنند اما سازمان باید برای دورترین جاها کتاب تولید کند و باید نگاه بالادستی به آن شود. ما توقعی هم نداریم اما میخواهیم حداقل 15 هزار بند کاغذمان تامین شود تا دانشگاهها هم بتوانند به منابع دست یابند. از سوی دیگر تعهدات ما نسبت به مولفان و مترجمان کمتر شده است روزهای اول خاطرم هست حجم گلهها زیاد بود. الان وضعیت ما بهتر شده و بدهی ما به زیر 10 میلیارد رسیده است. اگر ما با این شرایط کار را پیش ببریم و بودجه هم ما با 50 میلیارد برسد میتوانیم کار را جلو ببریم اما انجام طرحهای جدید نیازمند بودجه بیشتری است. افراد خیر میتوانند اینجا را برای وقف و کمک انتخاب کنند. افراد میتوانند در اشکال مختلف به سمت کمک کنند و این جز باقیات صالحات آنها خواهد بود.
نظر شما