یکشنبه ۴ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۰
کاموس: شهادت‌های مردمی امروز در تاریخ ارزش زیادی دارد/ فخرزاده: بیگانگی مردم با تاریخشان فاجعه است

مهدی کاموس گفت: اکنون ارزش‌ها برای ما در واقع کمتر شناخته شده است مثلا در حال حاضر ما مرکز شهادت‌های مردمی نداریم. چه قدر در این کشور بمباران شده است؟ چه قدر ترور در این کشور رخ داده است؟ ما کجا شهادت‌نامه داریم که من شهادت بدهم در محله ما بمباران روی داد، در واقع مکانی نیست که درباره آن شهادت بدهم. در حالی که در دنیا مرکز شهادت‌های مردمی وجود دارد. این مرکز شهادت‌های مردمی است که در دنیا کار را جلو می‌برد و حرکت می‌کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- امروز در کشورهای پیشرفته تاریخ تنها در کتاب‌های درسی یا رمان‌های تاریخی کاربرد ندارد بلکه برای اینکه یک جامعه تاریخ را به نسل جدید خود ارائه کند از در تاریخ در فیلم‌ها بهره بسیار می‌گیرند، در نتیجه با روایت جذاب تاریخ خود هم جامعه را با خود همراه می‌کنند هم با نمایش آن در خارج از کشور مخاطبان بیشتری برای تاریخ خود جذب می‌کند. اما همیشه تاریخ به شکل درست با تکیه بر منابع واقعی در فیلم‌های تاریخی به کار گرفته نمی‌شود. اما نسل جوان چندان درست یا غلط بودن فیلم تاریخی توجه ندارد بلکه جذابیت آن بیشتر مورد توجهش واقع می‌شود. در ایران کتاب‌های تاریخی جذاب خیلی کمی می‌توان پیدا کرد، فیلم‌های تاریخی جذاب هم انگشت‌شمارند. در چنین شرایطی که نیاز است نسل جدید با تاریخ کشورش آشنا شود، چرا از ایده‌های جدید بهره گرفته نمی‌شود. در میزگرد تحریف تاریخ ایران معاصر حجت‌الاسلام سعید فخرزاده و مهدی کاموس هر دو به بهره‌گیری از ایده‌ها و روش‌های نو و خلاقانه در آموزش تاریخ تاکید دارند.  
 
جناب کاموس در بحثی که کردیم دیگری خیلی پررنگ است، دیگری که تولید اطلاعات از طریق فیلم و تصویر می‌کند. ما می‌بینیم یا می‌پذیریم یا رد می‌کنیم. در داخل ما پژوهشگران و تاریخ‌نگاران مستقلی داشتیم که بدون نگاه ایدئولوژیک سعی در تولید اطلاعات تاریخی داشتند که برای تغذیه جامعه در مقابل دیگری مفید بود اما به مرور به دلیل برخی محدودیت‌ها و مسائلی که به وجود آمد این تولید بسیار محدود و اندک شد. در نمایشگاه کتاب امسال هم پیرامون این موضوع بحث شد که چاره مقابله با تحریف فضا دادن یا حمایت از تاریخ‌نگار مستقل است. حال که اعتماد دهه هشتادی‌ها به روایت حکومتی کم شده است جای روایت مستقل کجاست؟      

مهدی کاموس: من اعتقادی به تاریخ‌نگار مستقل ندارم و فکر می‌کنم چیزی به نام تاریخ‌نگاری مستقل وجود ندارد. حتی در حوزه دانش و علم، بی‌طرفی را نمی‌توانیم در نظر بگیریم. حال تاریخ‌نگار مستقل یعنی اگر به آن معنا در نظر بگیریم که غیرحکومتی باشد یا به هیچ سازمان، نهاد و گروهی وابسته نباشد و تاریخ‌نگاری که تنهاست و به صورت شخصی تحقیق و پژوهش می‌کند هم به آن معنای تام و تمام مستقل نیست. اصلا مفهوم استقلال سه چهار دهه است که به چالش کشیده می‌شود که اصلا می‌توانیم کشور مستقلی داشته باشیم؟ یعنی حکومت مستقلی داشته و انسان مستقلی باشیم. در واقع این مفاهیم همه به چالش کشیده شده است در بقیه رشته‌ها نیز وضعیت به این صورت است یعنی چه بخواهیم چه نخواهیم ما از گفتمان‌های مجاور خودمان از همبافت‌ها و کوتکس‌ها و کانتکسی که در آن هستیم تحت تاثیر قرار می‌دهیم. بعد از آن اصلا مساله روایت تاریخ‌نگار منصف، همه‌جانبه‌گر، غیررسمی یا غیر حکومتی نیست بلکه مهم مشارکت کنندگان در این روایت هستند، یعنی کسانی که در شکل‌دهی روایت مشارکت می‌کنند و این امر واقع را برساخت می‌کنند. در واقع در اینجا آن تاریخ‌نگار، گزارشگر، نویسنده یا تحلیلگر چه روایتی بیان می‌کند، یک طرف مساله است. مساله مهم میزان، شکل و چگونگی مشارکت‌کنندگان است. چرا؟ من تقریبا نظرم این است بسیاری از مسئولان و کنشگران جامعه هنوز متوجه نشدند که ما وارد جامعه اطلاعاتی و بعد از آن وارد جامعه شبکه‌ای شدیم. در جامعه شبکه‌ای وقتی یک دیتا یا روایت وارد می‌شود فهم و بازفهم این روایت وابستگی به سه چهار ویژگی دارد، یکی از آن ویژگی‌ها این است که در این شبکه در واقع چه گره‌هایی کنار هم قرار دارند؟ یعنی وقتی شما روایتی را مطرح می‌کنید و این روایت در کانال شبکه اجتماعی مثلا موافقان می‌گذارید یک فهم و بازروایت می‌شود ولی همان روایت را وقتی در یک شبکه اجتماعی فرض کنید منتقد یا معارض قرار می‌دهید سریع طرد و کنار می‌رود. این نکته که در شبکه اجتماعی چه کسی در کنار چه کسی در گره‌ها قرار گرفته، خیلی مهم است. بعد از آن یال‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی با هم ارتباط دارند شدت یا اندازه آنها نیز اهمیت زیادی دارد. چه کسی یا چه چیزهایی به آنها ضریب می‌دهد؟ می‌توان بررسی کرد چه تلاش‌هایی درباره انقلاب جنسی شبیه آنچه در شوروی و آمریکا اتفاق افتاد در ایران هم پیگیری می‌شود.

مثلا در میان فیلم‌ها، کتاب‌ها و رمان‌هایی که تولید می‌شود انقلاب جنسی وجود دارد. وقتی در سینمای ما چهار فیلم در دهه 90 درباره هم‌جنسگرایی روی پرده سینما می‌رود، این یعنی انقلاب جنسی در کشور پیگیری می‌شود. پس از پایان جنگ وقتی سریال‌های خانوادگی تلویزیونی به سمت جریان فمنیسم حرکت می‌کند، یعنی فمنیسم از سوی دیگر در کشور پیگیری می‌شود. چرا؟ چون علت دارد جنگ تمام شده است و کشور نیاز به سازندگی و بازسازی دارد. نسل جوان کار می‌خواهند، وارد دانشگاه می‌شوند. در کنار دانشگاه ملی، دانشگاه آزاد به راه می‌افتد. زنان باید وارد جامعه و حوزه کار بشوند. پس باید فرهنگ‌سازی شود و در سریال‌های درباره زنان به شکل دیگری حرف بزنیم. کارکرد زنان در جامعه تغییر پیدا می‌کند. بنابراین الان وقتی دو موج قوی انقلاب جنسی و جریان فمنیسم را در کشور داریم وقتی مساله‌ای که برای زن پیش می‌آید توسط جریان‌های فمنیستی و انقلاب جنسی ضریب می‌خورد و تغییر در نهایت شدت پیدا می‌کند. این‌که چه کسی روایت می‌کند، مهم است اما مهم‌تر از آن که چه کسانی در برساخت این روایت مشارکت می‌کنند، مهم است. بعد از آن وقتی شما سخن از دیگری و گفتمان به میان می‌آورید، اصولا گفتمان‌ها بر اساس دو قطب مقابل یا متضاد ساخته می‌شوند و درست است که کارگردان گفتمان یکی است اما دو قهرمان باید با هم مبارزه کنند تا آن درام در صحنه اتفاق بیفتد. این دیگری معمولا قدرتش برمی‌گردد به میزان ایدئولوژی و قدرت گفتمانی که طرف مقابل مطرح می‌کند. سخن آخر را به این شکل می‌گویم ما در مهندسی اجتماعی حداقل در دو دهه اخیر تلاش کردیم واقعیت‌ها را مردم از چشم ورزشکاران و هنرمندان ببینند. هر جا خواستیم اعتبار ایجاد کنیم حتی در برنامه نوروز، دهه فجر، در راهیان نور و تقریبا همه جا این‌گونه عمل کرده‌ایم. افرادی که دنبال این تفکر بودند متوجه بودند که دنیا به سمت میان‌مایگی و عامه‌پسندی حرکت کرده و اصلا دوره اندیشه‌های بزرگ و اندیشمندان بزرگ گذشته و همه چیز به سمت میان‌مایگی حرکت کرده است. در این نگاه که طلیعه نگاه پست مدرن است ما هم دقیقا به جای این‌که گفتمان خودمان یعنی گفتمان انقلاب اسلامی را جلو ببریم، از این گفتمان استفاده کردیم و در این فضا آمدیم. مردم از چشم هنرمندان و ورزشکاران دنیا و امر واقع  را دیدند. در واقع شهادت‌های آنها را قبول دارند. اکنون به همین شکل است. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است و ادامه همان روندی است که ما خودمان با روزمرگی و میان‌مایگی ایجاد کردیم. در حالی‌که باید به تداوم گفتمان‌ انقلاب اسلامی بپردازیم و آن راه را ادامه دهیم.

سعید فخرزاده: نفوذ یا ایجاد یک تغییر گاهی ممکن است در نیروهای عادی اتفاق بیفتد اما مقام معظم رهبری یک نکته‌ای را گفتند: نوه من مارادونا را بهتر از فلان عالم می‌شناسد. یعنی چطور یک بچه مارادونا را می‌شناسد اما محقق، پژوهشگر سرشناس و زحمتکش ایرانی را نه! حال آن‌که یک فوتبالیست با گلش زیرساخت‌های جامعه ما را متحول نمی‌کند یا یک ورزشکار با بلند کردن یک وزنه اتفاقی را رقم نمی‌زند! چرا صاحب امتیاز خاص می‌شود، امتیاز خاصی را شکل نمی‌دهد. برای مثال به برزیل نگاه کنید از نظر فوتبال حرف اول را می‌زند اما از نظر توسعه و وضعیت اقتصادی واقعا در سخت‌ترین شرایط قرار دارد. لذا این‌که مردم احساس کنند چگونه شده که چنین اتفاقی افتاده که مردم به سمت هنرمندان ورزشکاران رفتند؟ بخشی از این بازتاب کارکردهای خودمان است برای این‌که چنین راهی را هموار کردیم و عرصه را خالی گذاشتیم.

چرا در کشور ما در عرصه سیاست به تاریخ اهمیت نمی‌دهند با وجود این‌که مراکز و موسسات زیادی در این زمینه فعال هستند. چنان‌که بعد از چهل و اندی سال، روز 25 دی را روز تاریخ‌نگاری در تقویم ثبت کردند؟ در حالی که اهمیت ندادن به تاریخ آسیب بسیاری به ما وارد کرده است.

حجت الاسلام فخرزاده: ساختار یا آنچه که ریل‌گذاری شده باعث می‌شود که انسان در همان مسیر حرکت کند. فرض کنیم که نیت باشد که به سمت جنوب کشور برویم اما قطاری که سوارش شدم به سمت خراسان می‌رود یا بر عکس اگر من قصد سفر به خراسان دارم قطار مرا به سمت جنوب می‌برد و مرا از مسیرم دور می‌کند. گاهی ساختارها مسیر جامعه را به سمتی که می‌خواهند هدایت می‌کند علی‌رغم این‌که تمایلی نداشته باشیم و هر چه فریاد بزنیم باز هم این مسیر را می‌رود. زمانی در کشور شاید به دلیل حاکمیت‌هایی که وجود داشته و اساسا علوم انسانی که نقد حاکمیت را انجام می‌دادند (نه پزشکی، مهندسی نه علوم طریقه دیگر) خیلی به بحث حکومت‌داری و مسائل اجتماعی و سیاسی نمی‌پردازند. این حوزه‌های علوم انسانی اقتصاد، علوم سیاسی و تاریخ است که در آن افراد وارد گفت‌وگو و حل مساله می‌کنند. هر چه قدر ما دانش و انبوهی از اطلاعات داشته باشیم وقتی نتوانیم این اطلاعات را سر جای خودش بچینیم یعنی همان مدیریت وجود داشته باشد انگار که دانشی در حکومت‌داری نداریم. نمی‌توان به طور دقیق بگویم آیا این اتفاق به طور عمد رخ داده است یا حاکمیت خواسته عملا تخفیف بدهد و به دانشگاه‌ها و حوزه‌های علوم انسانی اهمیت ندهد یا این‌که اکثرا نخبگان ما از قدیم و ندیم اعتقاد دارند حرفه پزشکی مقدس است یا وضع مالی مهندس خیلی خوب است. برای همین هنوز هم نگاه پدر و مادرها به این است که فرزندانشان پزشک یا مهندس بشوند. برای مثال در خانواده ما یکی از همشیره‌ها پزشک است برای همین در میان فامیل از احترام بیشتری برخوردار است و همه سعی می‌کنند از او مشورت بگیرند. کسی سراغ ما نمی‌آید که مساله‌اش را از ما بپرسد. از بس رادیو و تلویزیون مساله مطرح می‌کند دیگر کسی مساله‌ای برای پرسیدن از ما ندارد. لذا اصلا توجهی به علوم انسانی وجود ندارد و خود ساختار هم به این شکل است، یعنی برای پژوهش‌های حوزه پزشکی و مهندسی ما انواع کارخانه‌ها و زیرساخت‌ها و بیمارستان‌ها را فراهم کردیم اما برای حوزه علوم انسانی کجا کارگاه‌های فکری و اندیشه‌ای فراهم کردیم که گفت‌وگو صورت بگیرد و رشد به وجود بیاید.

من تصور می‌کنم عدم سرمایه‌گذاری نظام در زمینه علوم انسانی باعث شده که جایی در ساختار سیاسی نداشته باشند. به دلیل همین عدم توجه کار در زمینه علوم انسانی به ویژه تاریخ بسیار دشوار است و ما تقریبا محقق یا مورخی نداریم که با دستمزدی که از کارش می‌گیرد بتواند گذران زندگی کند. لذا پژوهش و تحقیق در زمینه تاریخ نفع مادی ندارد که محقق با اختصاص زمان به آن بتواند زندگی خودش را اداره کند برای همین اغلب محققان یا مورخان به کار دیگری مشغول هستند و از وقت اضافه یا آزاد خود به تحقیق و پژوهش در رابطه با تاریخ می‌پردازند به دلیل این‌که چنین پژوهش‌هایی مورد علاقه‌شان است. اکثر کتاب‌هایی که هم در زمینه تاریخ‌نگاری در جامعه ما تولید شده وابسته به نوعی حمایت‌های دولتی و حکومتی است. چون در حوزه خصوصی اصلا به صرفه نیست که کتابی در زمینه تاریخ را چاپ کنند. یعنی یک نویسنده اگر بخواهد با یک درصدی تحقیق را انجام دهد، وقتی کتاب به پایان برسد، آن‌قدر درصد محقق از فروش کتاب پایین است که اگر آن را نگیرد خیلی بهتر است. بنابراین ساختار اجتماعی و حکومتی ما اساسا به حوزه علوم انسانی توجهی ندارد و اهمیت آن در جامعه تعریف یا تبلیغ نشده است. در اینجا سوالی مطرح است که در شرایط امروز جامعه ما بیشتر به مهندس و دکتر نیاز دارد یا به مدیریت؟ قطعا ما می‌گوییم امروز در مدیریت جامعه ضعف داریم. اما اساسا چند نفر هستند که در زمینه مدیریت کار می‌کنند. شاید یکی از دلایلش این است که ساختار اجرایی جامعه بر اساس تخصص‌های حوزه علوم انسانی تفکیک نشده است. غالبا پزشک را مسئول یک کارخانه ماشین‌سازی قرار نمی‌دهند. چون می‌گویند او پزشک است و تخصصش ربطی به ماشین‌سازی ندارد. اما دقت کردید که ما مهندس را بالای سر مدیریت‌های فرهنگی، اجرایی و تدوین و انتشارات می‌گذارند، چون در حوزه‌های علوم انسانی خیلی توجهی به تخصص‌ها ندارند، یعنی ما کمتر جایی دیدم فردی مسئول موسسه تحقیقات و پژوهشی است و تخصص خاص آن را دارد. لذا هم ایراد از ساختار است هم در جامعه فرهنگ‌سازی نشده است. اگر اکنون از من سوال کنید دوست دارید فرزندت چه‌کاره شود؟ قطعا اولین شغلی که به ذهنم می‌آید پزشکی است که از درآمد خوبی برخودار شود. در نهایت مهندسی هم خوب است چون هم درآمد دارد هم از وجه اجتماعی بالایی برخودار است. در واقع این عاملی است که باعث شده تاریخ‌نگاری ما از رشد چندانی برخودار نباشد، چون برای رشد نیاز به حمایت دارد. وقتی از آن حمایت نمی‌شود بعد از چهل سال در تقویم روزی به نام تاریخ‌نگاری لحاظ می‌شود.      

جناب کاموس، لطفا شما هم درباره عدم توجه به تاریخ و تاریخ‌نگاری در حکومتداری و سیاستگذاری صحبت کنید. ضمن این‌که اشاره کردید جامعه ما پس از جنگ به سمت فمنیسم پیش رفت و این حرکت به ویژه در سریال‌های تلویزیون بیشتر نمودار شد. هر چند زنان در جنگ هم غایب نبودند اما چندان دیده نشدند. اما امروز این روایت زنانه هم کم کم در حال انتشار است. آیا این انتشار خاطرات زنان هم به دلیل حرکت به سمت فمنیستی شده جامعه است؟

مهدی کاموس: ابتدا باید یک نکته را توضیح دهم اولا در بحث تاریخ حضرت امام، بنیاد 15 خرداد را مسئول نوشتن و گردآوری خاطرات تاریخ انقلاب می‌کند. بعد از آن مراکزی چون مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر و مرکز مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به راه می‌افتد. بنابراین مراکز تاریخ‌نگاری مهمی درباره انقلاب داریم. این‌طور نیست که در سیاست‌گذاری ما تاریخ‌نگاری وجود نداشته است. اما بحث می‌تواند این باشد ‌کسانی که بالای سر کار بودند چه قدر متخصص بودند چه قدر این روش درست بوده، درست انجام شده و بعد چرا تداوم پیدا نکرده است و پس از آن جاماندگی‌اش از فناوری‌های نو و نظام گفتمانی جهانی مطرح است. درباره نکته‌ای هم که گفتید لازم به توضیح است که پرداختن ما به بحث زنان و مردان و اصلا به طور کلی به انسان لازمه کار ماست. نکته این است که ما بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی خودمان این کار را انجام ندادیم. ما بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی به حوزه انسان و در واقع انسان انقلاب اسلامی نپرداختیم، مساله این است. بر اساس نظریه فقه سیاسی امام بحث انسان انقلاب اسلامی مطرح می‌شود که این انسان انقلاب اسلامی در انسان دفاع مقدس تجلی پیدا می‌کند. اکنون تجلی آن در انسان تمدن نو اسلامی است که نمونه آن حاج عبدالله والی و حاج قاسم سلیمانی می‌شود که انسان تمدن نو اسلامی است؛ این انسان مرتبا در حال جهاد دائم است بدون این‌که خودش و خانواده‌اش بهره‌ای ببرند، نه منت بر سر کسی داشته باشد و همه کارش و آرزویش شهادت است. حاج عبدالله والی و سردار سلیمانی هر کدام در دو حوزه متفاوت انسان نو تمدن اسلامی هستند.

من عرضم این است که ما در مهندسی اجتماعی در زمینه پرداختن به کودکان و نوجوانان، زنان و قومیت‌ها و گروه‌ها در راستای تداوم گفتمان انقلاب اسلامی و انسان انقلاب اسلامی به این مسائل نپرداختیم و طبق نظریه‌‌های جهانی حرکت کردیم و وقتی آمدیم مهندس اجتماعی کنیم، در زمانی که خواستیم به مدیریت احساسات بپردازیم و به زن توجه کنیم بر اساس نظریه‌های جهانی جلو رفتیم و حرکت کردیم. ما ادامه رو همان میان‌مایگی شدیم. چون بحث ورزشکاران و هنرمندان در همه دنیا مطرح است در حال حاضر سفیر صلح بازیگران هالیوود هستند و بزرگ‌ترین خیران جهان فوتبالیست‌ها هستند. اصلا فوتبال به یک مذهب تبدیل شده است. استاد مهدی چهلتنی در یک سخنرانی مطرح کرده و گفته اصلا فوتبال به یک نوعی مذهب نو پدید تبدیل شده، وقتی آدامس جویده شده فوتبالیست در موزه نگهداری می‌شود. آیا قداستی بیشتر از این می‌تواند وجود داشته باشد؟ پیراهن حضرت یوسف که نیست، وقتی پیراهن امضاء شده قداست پیدا می‌کند یعنی چیزی می‌شود که داشتنش بالاتر از سرمایه اجتماعی و فرهنگی است و به سرمایه قدسی آن فرد تبدیل می‌شود. در جهان این اتفاقات افتاده است. سخنم این است که ما در نظام‌سازی و در ساختار،‌ عامل‌های ما مطابق گفتمان انقلاب اسلامی حرکت نکردند و اکنون توقع دارند نتایجی را بگیرند که از گفتمان انقلاب اسلامی می‌خواهند. ما چنین چیزی را نکاشتیم که بخواهیم الان آن را درو بکنیم. برای همین بیانیه گام دوم می‌گوید بیاید نظام محاسباتی‌مان را اصلاح کنیم به ریشه‌های ایرانی و اسلامی بودن بازگشت کنیم و روی ارزش‌های دفاع مقدس که به دست آوردیم، کار کنیم. اما اکنون ارزش‌ها برای ما در واقع کمتر شناخته شده است مثلا در حال حاضر ما مرکز شهادت‌های مردمی نداریم. چه قدر در این کشور بمباران شده است؟ چه قدر ترور در این کشور رخ داده است؟ ما کجا شهادت‌نامه داریم که من شهادت بدهم در محله ما بمباران روی داد، در واقع مکانی نیست که درباره آن شهادت بدهم. در حالی که در دنیا مرکز شهادت‌های مردمی وجود دارد. این مرکز شهادت‌های مردمی است که در دنیا کار را جلو می‌برد و حرکت می‌کند. به هر حال ما در رابطه با این مسائل در راستای گفتمان انقلاب اسلامی حرکت نکردیم. گذشته از این‌که در زمینه فناوری نیز مشکلاتی داریم به همین دلیل استوری خودمان و روایت خودمان روایت جریان ضعیف می‌شود و نمی‌تواند در برابر روایت‌های دیگری  که برساخت می‌شود به اندازه لازم رقابت بکند. 

حجت‌الاسلام فخرزاده: ما در زمان جنگ یک واحد ثبت خاطرات در تبلیغات سپاه داشتیم که به امکانات اندکی برای ثبت و ضبط خاطرات می‌دادند، تشکیلات راه افتاده و چند نفر هم مشغول شدند اما باید ماشین در اختیار می‌گذاشتند تا برای ثبت خاطرات به خط قدم مقدم برویم. یک حکم ماموریت روی کاغذ نوشتن کاری نداشت که به ما می‌دادند. بعد می‌گفتیم یک ضبط خبرنگاری احتیاج داریم که آن هم در میان نبود. حتی برای ما نوار کاست تعویض کردن هم خیلی دشوار بود، در حالی که نوار کاست در جبهه فراوان در دسترس قرار داشت گاهی به خودمان می‌گفتیم در خط مقدم پیدا می‌کنیم. وقتی ما باید جزئیات هزینه‌های ماموریت را اعلام می‌کردیم در این میان بعضی هزینه‌ها را جابه‌جا می‌کردیم وقتی می‌خواستیم پول غذا را حساب کنیم به دروغ می‌نوشتیم غذا خوردیم بعد با پول آن باطری می‌خریدیم. چون آنها می‌گفتند پول باطری به شما نمی‌دهیم. من به صورت سردستی حساب کردم اگر بر فرض ما تا حالا 1000 هزار کتاب درباره انقلاب به چاپ رساندیم که هزینه آنها چهارصد و پنجاه میلیارد تومان شد. اگر بخواهم 450 میلیارد تومان را حساب کنم در زمینه جنگ شاید هزینه دو تانک هم نشود. البته این قیمت است که برای زمان جنگ تخمین زدم. از طرفی هزینه ساختن یک اتوبان مثلا تهران- قم را حساب کنید، این همه هزینه که درباره انقلاب صورت گرفته است، با سایر مصارف و هزینه‌ها برابری نمی‌کند، به عبارتی محاسبه عددی هزینه‌ای که در زمینه تاریخ‌نگاری انجام شده، بسیار ناچیز است. ما در زمینه تاریخ‌نگاری سازمانی داریم که حقوق پژوهشگران و کارمندان را تا حدی می‌دهد که فقط بتوانند امرار معاش بکنند. بنابراین در حوزه تاریخ‌نگاری باید ابتدا زیرساخت را فراهم کنیم تا بتوانیم به شکل احسن از آن بهره‌برداری کنیم برای مثال در زمینه انرژی هسته‌ای چه قدر هزینه شده است؟ هر چند در این زمینه نیاز بود هزینه شود و هزینه هم شد. در زمینه تاریخ هم به عنوان یک اندیشه نیاز مبرم به آن داریم وقتی در رابطه با آن هزینه نشود، هر چه قدر در زمینه انرژی هزینه بالا صورت بگیرد و دسترسی خوبی هم فراهم شود اما وقتی مردم به تاریخ خود بیگانه شوند که فاجعه است. ابتدا باید این اندیشه تفهیم شود که برای چه چیزی نیاز است که ایران مجهز به انرژی هسته‌ای شود چه مسائلی در طول تاریخ باعث شده که ما نیاز به انرژی هسته‌ای داشته باشیم. اگر دشمنان اندیشه مردم ایران را با ساختن تاریخ جعلی به شکلی پیش ببرند که به سمت تجزیه ایران پیش برود، آن موقع ...
لذا برای همراه شدن مردم تمام تلاش باید در تک ایران همراه و پیوسته در راستای تقویت تاریخ آن صورت بگیرد که این ایران قدرت اصلی در منطقه است و گرنه ایران تجزیه شده آن‌چنان آسیب‌پذیر خواهد شد که دیگر نمی‌توانیم به آن ایران بگوییم حتی نامش هم از بین خواهد رفت. سخنم این است که مسئولان ما باید این فکر را داشته باشند برای زیرساخت توسعه‌ای کشور بخش مهمش فرهنگ است و اگر قرار است انقلاب فرهنگش را صادر کند یکی از ابزارهای آن تاریخ و رسانه است که همه صحبت‌هایی که درباره آن مطرح شد، باید به آن توجه شود.  

در این باره بیشتر بخوانید:

دومین میزگرد تحریف تاریخ ایران معاصر برگزار شد/ بخش نخست
چرا تاریخ تحریف‌شده باورپذیر می‌شود؟/ تاریخ‌نگار امروز روزنامه‌نگار است


دومین میزگرد تحریف تاریخ ایران معاصر برگزار شد/ بخش دوم
تحریف تاریخ نتیجه ضعف در اشاعه گفتمان است/ قابل فهم نبودن روایت دیروز برای جوان امروز



دومین نشست تحریف تاریخ ایران معاصر/گزارش تصویری 


فوتبال؛ مذهب نوظهور/ویدئو 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها