علیرضا بلیغ در این مراسم گفت: متن کتاب روان ترجمه شده است و خواننده را ترغیب میکند که متن را روان دنبال کند. کارهای متعددی در مورد آمریکا انجام شده است و نظریهپردازانی از قرن 19 آثاری را نگاشتهاند. دموکراسی در آمریکا، اثر الکسیس دوتوکویل یکی از این آثار است که هنوز هم تحلیل درخشانی است. به نظرم کتاب «امپراتوری توهم» شبیه کتاب «آمریکا» اثر ژان بودریار است. بودریار جنبه نظری دارد و سعی میکند تحلیل تئوریک ارایه بدهد. نه به خاطر پست مدرن بودن بلکه از وجه توجه او به توهم که در ادبیات بودریار تبدیل میشود به هات واقعیت. مفهوم توهم به این نزدیک است اما کار بودریار بیشتر به صحنه آمریکا نزدیک شده است و امکان مخاطره با مخاطبین فراگیرتری را دارد تا اثر بودریار.
وی افزود: شاید بتوانیم بگوییم که جنس کتاب امپراتوری توهم به کتاب «دکترین شوک» اثر نائومی کلاین نزدیک است که او هم روزنامهنگار است و سعی کرده است به صحنه نزدیک شود. تجربههایی که در کتاب به آن اشاره شده است، فقط از کسی برمیآید که خودش آن ضربهها را خورده باشد و تجربههای حضور کریس هجز در جنگ و در مواجهه با آن مخاطراتی که جامعه آمریکا را تهدید میکند، دقیقا آن نقاطی است که از واقعیت ضربه میخورد و متوجه این میشود که به تعبیر خودش با چه توهمی گرفتار است و سعی میکند با ادبیات داستانگونه آن را بیان کند. شاید مردم آمریکا با آن روبهرو باشند اما نمیدانند چگونه شکل میگیرد.
بلیغ در ادامه بیان کرد: هر چیزی که در جامعه قرار گرفته و انسانها در معرض آن قرار دارند، یک نمایش است. تا آنجایی که بتواند تلاش میکند شما را از نقطهای که بدانید در یک نمایش قرار گرفتهاید، دور کند. بسیار هم موفق بوده است. بعضی به لحاظ حقوقی و ساختاری بیان میکنند که آمریکا یک کمپانی بزرگ است و این کمپانی بودن مردم را بیش از اینکه به شهروند به معنی سیاسی و دموکراتیک ببیند، به عنوان سهامداران شرکت میبیند یا کارگران کمپانی که اینها در آن کار میکنند. در واقع آمریکا یک کمپانی بزرگ نمایشی است که هالیوود جلوهای از آن است.
وی گفت: در کتاب «امپراتوری توهم» به توهم خرد و سواد اشاره میشود، یعنی آن تصویری که از دانش در آمریکا میبینیم در قیاس با آغاز خودش الان شکل نمایشیتری پیدا کرده است. آمریکا این نیرو را از کنار گذاشتن واقعیت به دست آورده است. اساسا جهان به جز نسبتهایی که ما برقرار میکنیم، نیست. یک زمانی از موضع حقیقتگرای خود با آن روبرو میشویم و ممکن است با طعن با آن روبهرو شویم و بگوییم مگر میشود جهان حقیقتی وجود نداشته باشد. برای همین است که بودریار میگوید که این رویا نیست. آمریکا یک اتوپیای محقق است. قرار نیست چیزی در آینده اتفاق بیفتد و همینی که محقق است، همین است.
علیرضا بلیغ افزود: این توصیفی که از قبرستان شخصیتهای مشهور شده است، من را یاد تصویر حادث در اساطیر یونان و جهان زیرزمین میاندازد که آدمها قبل از اینکه به حادث بروند، باید موفق شده باشند تا نامی از خود بر جای بگذارند. ما در فرهنگ خودمان به معادی قائل هستیم اما در یونان آنها پیش از نابودی کامل باید به هر شکلی نام خود را در این جهان ثبت کنند و آمریکا نیز همین تلاش را دارد. آدمها اینگونه باقی میمانند. آمریکا یک سیری را دنبال کرده و به این رسیده است. از قضا آمریکاییها هنوز در مقایسه با اروپاییها آدمهای متدینتری هستند و فرهنگ دینی پابرجاست ولی به واسطه تحولاتی که رخ داده به تدریج میبینیم مفهوم رستگاری که در ادیان وجود دارد، به شدت مهم است. به دلیل اینکه شما نه اینکه خداوند را نادیده بگیرید بلکه او را از مداخله جهان برکنار میکنید.
وی بیان کرد: به تعبیر ماکس وبر انسان مومن پروتستان یک نوع تنهایی را تجربه میکند، چون مسوولیت سرنوشت خودش را خودش باید به عهده بگیرد. وقتی که این اتفاق میافتد رستگاری به ایده خوشبختی تبدیل میشود. در طی چند سده این اتفاق میافتد و آمریکا نیروی خود را از بیاعتنایی به حقیقت میگیرد. یعنی این انفعالی که به آن اشاره کردند، نتیجه سیاستزدایی است که به واسطه اتوپیایی بودن جهان فعلی آمریکا صورت میگیرد.
بلیغ در ادامه گفت: خواندن چنین کتابهایی کمک میکند که درک کنیم دقیقا دلیل اینکه آمریکا با ما دشمنی میکند، چیست؟ علت اصلی این است که انقلاب اسلامی آن شکل از سیاست که در جهان معاصر داشت از صحنه حوزه عمومی حیات بشر حذف میشد را دوباره به صحنه آورده است. این تجربه به خاطر این است که یک فقدانی را درک میکند که حالا دوباره زنده شده است. شاید در ساختار فعلی خودمان نیز از آن غفلت کرده باشیم و آمریکا این را به خوبی درک میکند که اگر این اتفاق بیفتد فقط برای یک کشور نیست و تلاش میکند که مردم خودش و مردم جهان را در این نمایش نگه دارد و خیلی هم از رقبای دیگر احساس خطر جدی نمیکند. فکر میکنم که خواندن این کتاب در درک موقعیت خودمان نیز به ما کمک میکند.
در ادامه این مراسم رونمایی شیما عالی گفت: شاید تفاوت این کتاب با بقیه آثار از این دست این است که با مخاطب عام گفتوگو میکند. هم مخاطب معلوم است و هم به شکل مسوولانهای مردم را همدست میداند. انگشت اشاره به سوی مردم است. توانایی تفکر مستقل را کنار گذاشتهاند. در واقع میگوید این نظم فرهنگی از انسانها ابژههایی میسازد که در درجه اول قابل شناسایی هم نیست. واقعیت این است که نمیتوانیم از فرهنگ شهرت برداشت کنیم و بعد ماهیت فرهنگ شهرت را به سپهر فرهنگی کشور راه ندهیم.
وی با بیان اینکه چاپ این کتاب به خاطر فصل دوم 10 سال به تعویق افتاد، بیان کرد: بیشترین پدیدهای که در ایران حساسیت ایجاد میکند، پورنوگرافی است. چون فضای فرهنگی ما برنمیتابد. باید توجه داشته باشیم اگر پرنوگرافی امروز به صورت رسمی در کشور حضور ندارد، به صورت غیررسمی حضور دارد. ما حتی از این پدیده فرهنگی نیز در امان نماندیم. به همان اندازه که پرنوگرافی نمیتواند مال ما باشد، نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم. اینکه فکر کنیم می توانیم بدون تأمل دربارۀ ماهیت پدیده های آمریکایی آنها را به خدمت بگیریم اما در سطح سیاسی با آمریکا مبارزه کنیم توهم است.
شیما عالی گفت: تمام هشدار این کتاب این است به اطراف خودمان نگاه کنیم. در این نظام آموزشی، اگر نظام پولی را حذف کنیم کل نظام به هم میریزد. اکنون پوسته توهم حتی در خود آمریکا هم در حال ترک برداشتن است. پیشبینی این کتاب این است که این شکست پوسته توهم دارد رخ میدهد و زمان زیادی سپری میشود تا به نتیجه برسد. این شک از اکتیویسمهای آمریکایی شروع شده است و نشانههای آن دارد آشکار میشود.
نظر شما