محمدباقر جابر بیان کرد: جشنواره شعر فجر فضایی را فراهم کرد که ما در یک مکان با شعرای مختلف با زبانها و ملیتهای متفاوت آشنا شویم و دادوستد فرهنگی خوبی داشته باشیم که این رویداد و اتفاق تجربه شیرینی برای من بود.
وی افزود: جشنواره شعر فجر فضایی را فراهم کرد که ما در یک مکان با شعرای مختلف با زبانها و ملیتهای متفاوت آشنا شویم و دادوستد فرهنگی خوبی داشته باشیم که این رویداد و اتفاق تجربه شیرینی برای من بود.
این شاعر لبنانی با اشاره به اینکه هر شاعری هم نیازمند ارتباط با شعرای دیگر در کنگرهها است، افزود: شاعران نیازمند یک ایستگاه رسانهای هستند که بتواند آثار خود را ارائه دهد و وقتی با شعرای دیگر در ارتباط باشد میتواند افق شاعرانهاش را وسیعتر کند و یک ذخیره معرفتی کسب کند.
وی با اشاره به اینکه ایرانیان توجه و اهتمام ویژهای به هنر دارند، بیان کرد: من در پیادهروی اربعین، در مسیر نجف به کربلا، موکبهای ایرانی و عراقی زیادی دیدم. چیزی که موکبهای ایرانی را از موکبهای عراقی متمایز میکرد، جلوهای بصری و نورپردازیهای خاص موکبهای ایرانی بود. چیزی که در موکبهای عراقی وجود نداشت. گویی موکبهای ایرانی در کنار ارائه خدمات متعارف، از نظر علمی و فرهنگی هم فعال بودند.
محمدباقر جابر که در زمان سفر به ایران سفر با مفهوم حوزه هنری آشنا شده، اشاره کرد: ما میگوییم اداره فرهنگ و هنر اما وقتی میگوییم حوزه یاد حوزه علمیه میافتیم. حوزه علمیهای که به هنر میپردازد و این اسم برای من خیلی جذاب بود. این نشان میدهد که هنر ایرانی سرشار از شعر و موسیقی و نورپردازی و ... است که در همه حیات خود به کار میبرد. چه در مسائل دینی و چه در مسائل فرهنگی.
این شاعر لبانی در ادامه بیان کرد: اتفاق جذابی که در جشنواره شعر فجر دیدیم این بود که در این جشنواره شاعرهایی از دیگر کشورها آمدند و این اتفاق خیلی خوبی است؛ اما در جشنوارههایی که در کشورهای عربی برگزار میشود، متأسفانه پذیرای شاعرهایی با زبانهای دیگر نیستند. معدود جشنوارهایی در عراق بودند که تعداد کمی از شاعرهای فارسی زبان حضور داشتند. در صورتی که فضای شعر فارسی خیلی وسیع است و این امکان است که اشتراکات خیلی گسترده و مبارکی در بین دو زبان رقم بخورد.
محمدباقر جابر افزود: در ابتدا شعر و ادبیات قدیم عرب را مطالعه میکردم؛ عصر عباسی، عصر امویان و حتی اشعار دوران جاهلیت را و به تأثیر از آنها شعر میسرودم. بعدها با چهرههای جدیدی از شعرا مثل سعید عاقل، محمدمهدی جواهری که معاصرتر بودند، آشنا شدم و مطالعه آثار این افراد باعث رشد و تغییر در اشعار من شد. بعد من ریاضیات و فلسفه خواندم و شعرم متأثر از این دو رشته شد. اینها را به این خاطر میگویم که وقتی در یک کنگره و جشنواره زبانهای دیگر جمع میشوند، آشنایی با آن زبانها تأثیرات رشددهندهای روی شاعر میگذارد و شاعر بهخاطر اینکه شعرش نمیرد و متراکم نشود نیازمند کسب این فضاها و تجربهها است.
وی ادامه داد: من از طریق فضای مجازی با گونه ویژه و متمایزی از هنر ایرانی آشنا شدم. مثلا در سرودها، ادعیهخوانیها و حتی نوحههای ایرانی یک گونه موسیقی خاصی وجود دارد که هنر ایرانی را کاملاً از هنر عربی متمایز میکند. ایرانیها یک لحن موسیقیایی خاصی دارند که یک احساس عاطفی خاصی را در شنونده ایجاد میکند. شعر عربی ممکن است به طرف حماسه برود اما در شعر فارسی ظرافهای عاطفی وجود دارد که سبب غنی شدن شعر فارسی شده است.
این شاعر در پایان گفت: در واقع نوحه فارسی از نظر مقام، گوشه و ... خیلی متنوعتر است و این تنوع برای ما خیلی جالب است. در عربی هفت مقام داریم که مدام تکرار میشوند. زبان فارسی علاوه بر این مقامها ریتمهایی دارد که سبب تمایز با زبان و شعر عربی میشود. البته ناگفته نماند که انحراف در نوحه دینی در عرب تقریباً غیرممکن است اما در نوحه فارسی به دلیل تفاوت در ریتمها این انحراف امکان پذیرتر است. من از بین شاعران متقدم ایرانی، حافظ شیرازی و خیام و از متأخرین به سهراب سپهری و فروغ فرخزاد علاقهمند هستم. آن هم به دلیل ترجمههایی خوبی که از آثار این شعرا به زبان عربی وجود دارد.
نظر شما