شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۶
«رویای ماه مارس» منتشر شد

کتاب «رویای ماه مارس» به قلم پرویز ظهراب‌زاده از سوی انتشارات هاویر خرم‌آباد در 189 صفحه به بازار نشر عرضه شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) در لرستان، سال 2003 دولت ایالات متحده آمریکا به ریاست جرج بوش پسر، دو اتهام بین‌المللی را متوجه دولت عراق کرد؛ وجود سلاح‌های کشتار جمعی شیمیایی در عراق و ارتباط دولت این کشور با تروریست‌های القاعده؛ دو اتهامی که هیچ وقت اثبات نشد.

با وجود این سناریوی آمریکایی و همکاری سازمان‌های بین‌المللی آمریکا با برنامه‌ای از پیش طراحی شده، حمله به عراق را در تاریخ 20 مارس 2003 و با شعار «عملیات آزادی عراق» آغاز کرد. در این حمله غافلگیرانه و گسترده آمریکا با 148 هزار نیرو، بریتانیا 45 هزار، استرالیا 2 هزار و لهستان با 194 نیرو مشارکت مستقیم داشتند؛ علاوه بر این، 29 کشور دیگر ازجمله ژاپن، کره، اسپانیا و ... با ارسال کمک‌های لوجستیکی به آمریکا کمک می‌کردند. 

درباره آمار کشته‌شدگان مستقیم و غیرمستقیم این جنگ ارقام مختلفی مطرح شده است که معتبرترین آمار مربوط به سازمان انگلیسی (Opinion Research Business) است، مطابق این آمار و تنها تا سال 2007 یعنی 4 سال پس از آغاز جنگ، یک میلیون و دویست هزار عراقی کشته شدند. نکته تاسف‌برانگیز آنکه قریب 40 درصد از این کشته‌ها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند.

دردناک‌ترین بخش از خسارت‌های این جنگ نابرابر، آمار خشونت‌ها و تجاوزات جنسی به زنان و کودکان کشور عراق است. حوادثی تاسف‌برانگیز که برخی از اسناد و ویدیوهای آن به مرور زمان افشا شد.

گزارش‌های بین‌المللی حاکی از آن است که سالانه بیش از 40 هزار زن عراقی ربوده شده و از سوی پیمانکاران آمریکایی به مقصدهای نامعلومی فروخته می‌شدند. دانشگاه بروکسل نیز در گزارشی اعلام کرد بیش از 10 هزار زن عراقی در زندان‌های آمریکایی به سر می‌بردند که به 95 درصد آنان تجاوز شده بود.

کودکان نیز از رفتارهای وحشیانه آمریکایی در امان نماندند؛ روزنامه گاردین افشا کرد که از آغاز جنگ تا سال 2005 سالانه 150 کودک عراقی ربوده شده و با قیمت‌های مختلفی در بازار سیاه به فروش می‌رسیدند.

پرویز ظهراب‌زاده، نویسنده لرستانی‌تبار که مدتی را در عراق زندگی کرده است و به گفته خویش دردهای مردم این کشور را از نزدیک لمس کرده در کتابی با عنوان «رویای ماه مارس» یکی از جنایت‌های آمریکا در عراق را در قالب رمانی خواندنی که تمام شخصیت‌ها و حوادث آن واقعی است، بیان کرده است.

«رویای ماه مارس» به داستان تجاوز و قتل‌های محمودیه به جنایت جنگی علیه یک خانواده عراقی و تجاوز گروهی به دختر 14 ساله آن خانواده پرداخته است.

 در این واقعه دختر چهارده ساله‌ای به نام عبیر الجنابی از سوی ۵ نیروی نظامی ارتش آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و سپس به قتل رسید. مادر ۳۴ ساله، پدر ۴۵ ساله و خواهر ۶ ساله او نیز قبل از انجام تجاوز به عبیر از سوی نظامیان آمریکایی به قتل رسیدند دو بازمانده خانواده برادر ۹ ساله و ۱۱ ساله او در زمان این جنایت در مدرسه بودند.

سربازان آمریکایی مادر عبیر را به همراه پدر و خواهر ۶ ساله‌اش به قتل می‌رسانند و بعد از آن به عبیر تجاوز می‌شود پس از تجاوز چندین گلوله به سر عبیر شلیک و پیکرش را به آتش می‌کشند، عاملین کشتار محل را ترک می‌کنند. دود و بوی حاصل از این آتش همسایه‌ها و عموی او را متوجه خود می‌کند، این جنایت در روز روشن اتفاق می‌افتد و گزارش آن ابتدا به ارتش عراق داده می‌شود.

کتاب «رویای ماه مارس» به قلم پرویز ظهراب‌زاده از سوی انتشارات هاویر خرم‌آباد با 189 صفحه در قطع رقعی با شمارگان 1000 نسخه منتشر شده است.
 
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: 
« ... زبان فخریه قفل شده بود خواست جیغ بکشد و سر و صدا راه بیاندازد تا همسایه‌ها را خبر کند ولی نتوانست. از ترس مثل بید می‌لرزید. استیو به قاسم نگاه کرد و به اسلحه‌اش اشاره کرد. قاسم منظورش را فهمید با سر به فخریه اشاره داد و فخریه علی‌رغم میل باطنی‌اش با اکراه به طرف ایوان برگشت.

مردان مسلح همچنان در داخل حیاط این پا و آن پا می‌کردند و به اطراف نگاه می‌کردند. آن‌ها دنبال چیز خاصی می‌گشتند. قاسم هم این را می‌دانست و در دلش آشوب بر پا بود. قبل از آنکه آن‌ها حیاط را بگردند قاسم زیرچشمی به گوشه حیاط نگاه انداخت و خیلی سریع از آنجا چشم برداشت.

فخریه رفت و در ایوان کنار ستون ایستاد او هم به گوشه حیاط نگاه کرد و دور از چشم مردان مسلح به عبیر اشاره داد که همان‌جا بنشنید و خودش را پنهان کند. استیو مثل سگی که بو بکشد به جستجو در اطراف حیاط پرداخت. به هر سوراخی که به ذهنش می‌رسید، سرک می‌کشید. بقیه هم با اسلحه و چهار چشمی مراقب اوضاع بودند. با هر نفسی که قاسم می‌کشید بلافاصله سر دو اسلحه مسلح شده به طرفش بر می‌گشت. قاسم و فخریه خدا خدا می‌کردند که به گوشه انتهای حیاط نرود. چند بار قاسم برگشت که استیو را نگاه کند ولی هر بار، بارکر با نوک اسلحه او را رو به ایوان و پشت به گوشه حیاط برگرداند. فخریه از ایوان داشت نگاه می‌کرد استیو آرام‌آرام به گوشه انتهایی حیاط نزدیک می‌شد. قلب فخریه داشت منفجر می‌شد. ...»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها