وی افزود: مدرسه رمان یکی از برنامههای اصلی ماست که با حضور نویسندگان برگزیده جشنواره خودنویس رقم خواهد خورد. ما دو بخش در خودنویس داریم؛ یک بخش برای نوقلمهاست که استعدادشان کشف و شناخته میشود و بخش دیگر مخصوص خودنویسیهایی است که میخواهند چندمین اثرشان را بنویسند. ما برای برگزیدگان خودنویس، مدرسه رمان را راه انداختهایم که در آنجا طرحهایشان زیر نظر استاد، پخته و تبدیل به داستان میشود. در مدرسه رمان در کنار آموزش داستاننویسی، اندیشه روایت ایرانی نیز تبیین میشود.
مدیرعامل نشر صاد درباره روایت ایرانی اظهار کرد: روایت ایرانی رویداد جدیدی است که به نشر صاد اضافه شده. روایت ایرانی، یک ترکیب واژگانی فرامرزی است که به ایران بزرگ تعلق دارد و شامل تمام کسانی میشود که قلبشان برای ایران میتپد. ما در روایت ایرانی آسیبشناسی میکنیم که چرا روزگاری تمام اهالی دنیا از هنر و اثر ایرانی اقتباس میکردند و آن را میخواندند اما امروز اینطور نیست؟ زمانی که رمان «صد سال تنهایی» منتشر شد همه گمان میکردند که رمان مرده است؛ اما اینطور نبود. مارکز میگوید «ما همگی از سر سفره هزارویک شب بلند شدهایم» یا بورخس نیز میگوید «من مدیون ادبیات ایران هستم». رجوع عزتمندانه به محتوای ادبیات ایرانی، از اهداف اصلی روایت ایرانی است.
فلاحهاشمی ادامه داد: غرب نیز شبیه ما بود تا زمان انقلاب صنعتی. از انقلاب صنعتی به آن طرف تمام آثار غرب مربوط به فلاسفه خودشان است. ما فقط ظاهر ادبیات غرب را میبینیم و به این دلیل میخواهیم شبیه به آنها همراه با معنای ایرانی بنویسیم که البته در آن قالب نمیگنجد یا خراب میشود. ما باید داستان خودمان را بنویسم که ذاتش اقتباسپذیر است. ما باید فردوسیوار قهرمانها و اندیشه ایرانیمان را معرفی کنیم تا دوباره برای تمام جهان جذاب باشد.
محمدمهدی رسولی، مهمان دیگر برنامه درباره اهمیت روایت ایرانی توضیح داد: در این زمان، خوانندگان کتاب و داستان، بیشتر به اثرهایی که بومی و ایرانی نیستند، متوسل میشوند. اینروزها حتی نویسندگان ایرانی نیز به تقلید از ادبیات غیرایرانی، قلمفرسایی میکنند و دائم ما را ارجاع میدهند به شکسپیر، دانته، همینگوی و مارکز. من اینها را نفی نمیکنم؛ اما ما باید ببینیم که در این بازار شلوغ، آیا ما چیزی از خودمان نداریم؟ آیا ادبیات ایرانی به اندازه کافی دارای اهمیت نیست که بخواهیم به آن رجوع کنیم؟
وی افزود: آنقدر در طول زمان خودمان را نفی و نهی کردهایم که دیگر باور نمیکنیم ادبیات ایرانی چقدر میتواند غنی و پربار باشد. ما با مسئله کمبود محتوا مواجه نیستیم؛ چیزی که ما نیاز داریم صورت، شکل و فرم است و چیزی که در فرم روی میدهد از زیسته ما نشأت گرفته و برمیخیزد.
رسولی در ادامه بیان کرد: برخی دوستان میگویند ما داستانی را خلق کردیم؛ درحالی که اینطور نیست. خالق کسی است که بدون هیچچیزی از هیچ خلق میکند. ما مواد اولیهمان را داریم، کلمه را داریم و همهچیز فراهم است. ما باید با توجه به زیستهمان کاردستی بسازیم. مهمترین مسئله در ادبیات، نگاه ما به جهان است. اگر مطالعهای درباره خود صورت نگیرد، فردیت ما در اثرمان شکل نخواهد گرفت و همه اثرها شبیه به یکدیگر خواهد شد. خیلیها گمان میکنند که فردیت یعنی خود را فریاد زدن! اما درواقع فردیت یعنی انکار خود، یعنی نقش خود به دیوار کوفتن.
نظر شما