شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۹
ما باید فردوسی‌­وار قهرمان‌­ها و اندیشه ایرانی­‌مان را معرفی کنیم

میرشمس‌الدین فلاح‌هاشمی در نشست مدرسه رمان نشر صاد گفت: ما فقط ظاهر ادبیات غرب را می‌­بینیم و به این دلیل می‌­خواهیم شبیه به آنها همراه با معنای ایرانی بنویسیم که البته در آن قالب نمی‌­گنجد یا خراب می­‌شود. ما باید داستان خودمان را بنویسم که ذاتش اقتباس‌پذیر است. ما باید فردوسی‌­وار قهرمان‌­ها و اندیشه ایرانی­‌مان را معرفی کنیم تا دوباره برای تمام جهان جذاب باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ اولین دورهمی برگزیدگان خودنویس با حضور میرشمس‌­الدین فلاح‌هاشمی، مدیرعامل نشر صاد و محمدمهدی رسولی، نویسنده و پژوهشگر ادبی برگزار شد. فلاح­‌هاشمی در ابتدای این مراسم به هدف نشرسرای خودنویس اشاره کرد و گفت: شعار اصلی خودنویس، کشف استعداد و پرورش آن است و ما تعهد داده‌ایم که کنار نویسندگان نوقلم‌­مان خواهیم ایستاد.

وی افزود: مدرسه رمان یکی از برنامه‌­های اصلی ماست که با حضور نویسندگان برگزیده جشنواره خودنویس رقم خواهد خورد. ما دو بخش در خودنویس داریم؛ یک بخش برای نوقلم­‌هاست که استعدادشان کشف و شناخته می‌­شود و بخش دیگر مخصوص خودنویسی‌هایی است که می‌خواهند چندمین اثرشان را بنویسند. ما برای برگزیدگان خودنویس، مدرسه رمان را راه انداخته‌ایم که در آنجا طرح­‌هایشان زیر نظر استاد، پخته و تبدیل به داستان می‌­شود. در مدرسه رمان در کنار آموزش داستان‌نویسی، اندیشه روایت ایرانی نیز تبیین می‌­شود.

مدیرعامل نشر صاد درباره روایت ایرانی اظهار کرد: روایت ایرانی رویداد جدیدی است که به نشر صاد اضافه شده. روایت ایرانی، یک ترکیب واژگانی فرامرزی است که به ایران بزرگ تعلق دارد و شامل تمام کسانی می­‌شود که قلب‌­شان برای ایران می‌­تپد. ما در روایت ایرانی آسیب‌شناسی می­‌کنیم که چرا روزگاری تمام اهالی دنیا از هنر و اثر ایرانی اقتباس می‌­کردند و آن را می‌­خواندند اما امروز این­‌طور نیست؟ زمانی که رمان «صد سال تنهایی» منتشر شد همه گمان می­‌کردند که رمان مرده است؛ اما این‌­طور نبود. مارکز می‌­گوید «ما همگی از سر سفره هزارویک شب بلند شده­‌ایم» یا بورخس نیز می­‌گوید «من مدیون ادبیات ایران هستم». رجوع عزت­‌مندانه به محتوای ادبیات ایرانی، از اهداف اصلی روایت ایرانی است.

فلاح‌هاشمی ادامه داد: غرب نیز شبیه ما بود تا زمان انقلاب صنعتی. از انقلاب صنعتی به آن طرف تمام آثار غرب مربوط به فلاسفه خودشان است. ما فقط ظاهر ادبیات غرب را می­‌بینیم و به این دلیل می‌­خواهیم شبیه به آنها همراه با معنای ایرانی بنویسیم که البته در آن قالب نمی‌­گنجد یا خراب می­‌شود. ما باید داستان خودمان را بنویسم که ذاتش اقتباس‌­پذیر است. ما باید فردوسی‌­وار قهرمان‌­ها و اندیشه ایرانی‌­مان را معرفی کنیم تا دوباره برای تمام جهان جذاب باشد.
 
محمدمهدی رسولی، مهمان دیگر برنامه درباره اهمیت روایت ایرانی توضیح داد: در این زمان، خوانندگان کتاب و داستان، بیشتر به اثرهایی که بومی و ایرانی نیستند، متوسل می­‌شوند. این‌روزها حتی نویسندگان ایرانی نیز به تقلید از ادبیات غیرایرانی، قلم‌فرسایی می­‌کنند و دائم ما را ارجاع می­‌دهند به شکسپیر، دانته، همینگوی و مارکز. من این­‌ها را نفی نمی­‌کنم؛ اما ما باید ببینیم که در این بازار شلوغ، آیا ما چیزی از خودمان نداریم؟ آیا ادبیات ایرانی به اندازه کافی دارای اهمیت نیست که بخواهیم به آن رجوع کنیم؟

وی افزود: آن­‌قدر در طول زمان خودمان را نفی و نهی کرده­‌ایم که دیگر باور نمی‌­کنیم ادبیات ایرانی چقدر می‌­تواند غنی و پربار باشد. ما با مسئله کمبود محتوا مواجه نیستیم؛ چیزی که ما نیاز داریم صورت، شکل و فرم است و چیزی که در فرم روی می‌دهد از زیسته ما نشأت گرفته و برمی­‌خیزد.

رسولی در ادامه بیان کرد: برخی دوستان می‌­گویند ما داستانی را خلق کردیم؛ درحالی که این‌­طور نیست. خالق کسی است که بدون هیچ­‌چیزی از هیچ خلق می‌­کند. ما مواد اولیه‌­مان را داریم، کلمه را داریم و همه­‌چیز فراهم است. ما باید با توجه به زیسته­‌مان کاردستی بسازیم. مهم­‌ترین مسئله در ادبیات، نگاه ما به جهان است. اگر مطالعه‌­ای درباره خود صورت نگیرد، فردیت ما در اثرمان شکل نخواهد گرفت و همه اثرها شبیه به یکدیگر خواهد شد. خیلی‌­ها گمان می­‌کنند که فردیت یعنی خود را فریاد زدن! اما درواقع فردیت یعنی انکار خود، یعنی نقش خود به دیوار کوفتن.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها