نگاهی به مجموعه «شخصیتهای مانا»؛ علامه سید محمد فرزان
بزرگمردی که به زد و بند و هرج و مرج در تالیف کتابهای درسی خاتمه داد/ ترس والی خراسان از نامزد شدن فرزان برای مجلس
فرزان همه کتابها را با دقت مطالعه و بررسی کرده و بر حاشیه هر صفحه نظریات خود را مکتوب کرده بود... ای کاش بیست و چند کتابی که غالب حواشی آنها به خط مرحوم فرزان موشح بود و مانند کتابهای دیگر ضمیمه گزارش جامع میشد و امروز در بایگانی راکد وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش وجود میداشت تا موارد ملاحظه به یادگار خدمت گرانبهای آن مرحوم در رسالهای یا مقالهای به چاپ میرسید.
یکی از شخصیتهای کمتر شناخته شده عرصه فرهنگ، علامه سید محمد فرزان است. اگرچه برخی اهالی فرهنگ او را میشناسند و با نام و آثارش آشنا هستند اما بعضی از جوانان امروز کمتر نامی از آو شنیدند. برای رفع این نقیصه انتشارات سوره مهر در اقدامی ارزشمند و سترگ در مجموعه «شخصیتهای مانا» به انتشار زندگینامه و کارنامه شخصیتهایی چون محمد فرزان دست زده است تا شاید نام و یاد این بزرگان در ذهن و نگاه جوانان این مرز و بوم بنشیند. فرهاد طاهری، مولف کتاب «سید محمد فرزان» است، کتابی که ما را با رنج، زحمت و تلاش یکی از چهرههای فراموش نشدنی فرهنگ ایران آشنا میکند. این گزارش گزیدهای از کتاب «سید محمد فرزان» به قلم فرهاد طاهری است.
شاید نام علامه محمد فرزان را شنیده باشید، متاسفانه تا کنون کتابی درباره شخصیت و کارنامه او به چاپ نرسیده است، هر چند بعضی از مولفان و محققان در آثاری به مقالات و تلاشهای فرهنگی او نگاهی داشتند اما باز هم حق مطلب درباره این علامه عرصه فرهنگ به جا آورده نشده است. در مجموعه شخصیتهای مانا خوشبختانه سید محمد فرزان از قلم نیفتاده و به زندگی، کارنامه و تلاشهایش در عرصه فرهنگ همت گماشته شده است.
سید محمد فرزان که در بعضی منابع از او به سید محمد فرزان تهامی بیرجندی یا سید محمد فرزان بیرجندی یاد شده است. او در 1273ش در روستای (سندادان) (یا سیدان کنونی) به دنیا آمد. مادرش، بیبی بزرگ نام داشت که علاوه بر سید محمد دو فرزند دیگر به نامهای سید حسن و بیبی فاطمه داشت. او با راهاندازی کارگاه قالیبافی به فرزندانش نیز این حرفه را آموخت. چنانکه محمد فرزان پس از فراغت در مکتب خانه روستا نزد مادر میآمد و به قالی بافی مشغول میشد. فرزان علاقه به مطالعه کتابهای تاریخی داشت و از مطالعه آنها غفلت نمیکرد. پدر فرزان نیز سید علیاکبر، مردی که روستا به امانتداری و دیانت شهره بود در کار خرید و فروش قالی بود و در کنار آن دکانی داشت که مایحتاج مردم را عرضه میکرد.
بیبی فاطمه نقش مهمی در تحصیل فرزندان خود داشت و پس از پایان تحصیل در مکتب بر آن شد که آنها را به مدرسه مدرن بفرستد. برای همین از روستا به شهر بیرجند کوچید. محمد فرزان درباره نقش مادرش در تحصیل آنها در مدرسه شوکتیه با دو عالم بزرگ (شیخ محمدباقر گازاری و آیت الله حاج شیخ محمدهادی مجتهد) مشورت کرد که در نهایت او را به مدرسه شوکتیه فرستاد و برادرش سید حسن تهامی را در مدرسه قدیم طلاب ثبتنام کرد تا از حاصل مشورت با دو عالم را نیز به کار گیرد.
افسوس محیط طباطبایی بر نگهداری نکردن از حواشی فرزان بر تصحیح کتابهای درسی
محمد فرزان وارد مدرسه شوکتیه شد و و در 1329 بعد از گذراندن امتحانات کلاس پنجم به اتفاق مادر و خواهر و برادرش از روسیه، عثمانی و لبنان عازم سفر حج شد. در این سفر طولانی که 13 ماه به طول انجامید در راه بازگشت در حلب مادرش را از دست داد. سید محمد با برادر و خواهرش به بیروت سفر کرد و مدتی در این شهر اقامت گزید و گشتی در کتابخانههای آن زد و مجلداتی از کتابهای جدید عربی خریداری کرد و با خود به ایران آورد.
فرزان پس از آنکه به ایران بازگشت تحصیل خود را پی گرفت و سال 1290 ش در کلاس ششم را در شوکتیه با موفقیت به پایان رساند و با دختر سید علی آقا مجتهد سندادانی، کاروانسالاری که در سفر حج با او آشنا شد، ازدواج کرد. ازدواجی که ثمرهاش یک دختر به نام رخشنده بود.
سید محمد فرزان در محضر فضلای بزرگی چون شیخ هادی مجتهد و آقا شیخ محمدباقر گازاری به تحصیل در علوم دینی و تکمیل زبان و ادبیات عرب همت گماشت و سپس به مشهد رفت و در آنجا هم از محضر عالمانی چون عبدالجواد ادیب نیشابوری، حاج میرزامحمد کفایی خراسانی، حاج حسین قمی و ... بهره برد.
پس از تکمیل تحصیلات 1296 ش از مشهد به بیرجند رفت و در عدلیه بیرجند برای چند ماهی مشغول کار شد. پس از آنکه نیاز به تاسیس مدارس مدرن در سیستان و بلوچستان احساس شد، شوکتالملک علم به محمد فرزان در مقام رئیس اداره فرهنگ و معارف ماموریت داد تا برای تاسیس چنین مدارسی راهی زابل شود. فرزان در ماموریتش تلاش زیادی کرد تا بتواند در سیستان، ماموریتش را به درستی پیاده کند. او در این راه تلخیها و نامهربانی بسیار دید و از جمله دو فرزند پسر خود یکی در شش سالگی و دیگری در دو سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرخک به فاصله یک هفته از هم درگذشتند.
فرزان از جمله کوشندگان صدیق فرهنگ ایران در حین تحصیل و کار دغدغهاش ریشهیابی دلایل عقبماندگی جامعهاش بود. برای همین تلاش کرد که ریشه این عقبماندگی را با توسعه تعلیم و تربیت برطرف کند.
شیوه تدریس فرزان با روزگار خودش متفاوت بود و چندان تقیدی به کتابها و جزوات درسی تعیین شده نداشت و در کلاس خود به تفسیر قرآن اهتمام میکرد و بخشهایی از نهجالبلاغه را نیز به دانشآموزان خود درس میداد. علاوه بر آن دانشآموزان را تشویق میکرد تا با مراجعه به کتابخانه مقالاتی از مجلات مختلف از جمله «المقتطف»، «ایرانشهر»، «فرنگستان»، «حبلالمتین» برگزینند و خلاصهای از آن را در کلاس بیان کنند.
شیوه تدریس فرزان باعث تربیت چهرههای مطرحی شد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پستهای بالایی رسیدند همچون غلامرضا شکوهی، نخستین وزیر آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی و محمد اسماعیل رضوانی، استاد تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، محمدحسن گنجی، استاد جغرافیای دانشکده ادبیان و علوم انسانی دانشگاه تهران، موسس دانشگاه بیرجند، مرد سال موسسه هواشناسی جهان در سال 2001.
پس از آنکه فرزان در عرصه تعلیم و تربیت و فرهنگ چهره مطرحی شد در 1307 بر آن شد که نامزد مردم زابل در مجلس شود که والی خراسان مانع این امر شد. چون نمیخواست چنین چهره فرهنگی که از محبوبیت برخوردار بود در حوزه انتخاباتیاش به مجلس راه یابد. برای همین در عملی شنیع؛ او را سوار بر شتر به مشهد تبعید کرد. فرزان در اعتراض به این رفتار در صدد برآمد که خود را به آتش بکشد اما برادر کوچکترش مانع از این کار شد.
به نظر میرسد که فرزان برای راه یافتن به عرصه قانونگذاری بسیار مصمم بود، هر چند بخت با او همراه نبود. او در 1309 بار دیگر شانس خود را برای نامزد شدن از بیرجند آزمود اما این بار به دلیل رقابت با سلیمان اسدی، فرزند نایبالتولیه آستان قدس رضوی دوباره تبعید شد و این بار به بوشهر فرستاده و در آنجا به ریاست اداره فرهنگ و معارف بنادر جنوب منصوب شد. با اینکه فرزان به حق خود دست نیافت اما در محل جدید ماموریتش باز هم به تاسیس مدارس جدید در در بوشهر، بندرعباس و جزایر خلیجفارس در توسعه فرهنگ و آموزش و پرورش همت گماشت.
فرزان پس از ماموریت به شاهرود، پس از چندی به بیرجند بازگشت و مدتی معاون اداره فرهنگ و معارف بیرجند و سیستان و بلوچستان را به عهده گرفت و چندی بعد نیز رئیس اداره فرهنگ و معارف بیرجند به او واگذار شد و طی سال در این سمت خدمات ماندگاری را در عرصه آموزش و پرورش از جمله تاسیس مدارس مدرن انجام داد. تلاش خالصانه فرزان باعث شد که بیرجند و قائنات از نظر دارا بودن مدارس جدید رشد فرهنگی خوبی داشته باشد و در شمار پیشرفتهترین شهرهای ایران در آن روزگار باشد.
نقد موشکافانه محمد فرزان به کتابهای درسی، اصلاح و ویرایش و دقت نظری که به کار گرفت باعث شد که به عضویت شورای اداری وزارت فرهنگ در کنار سید محمد محیط طباطبایی و مجتبی مینوی دربیاید. عضویت در این شورا باعث شد که به مندرجات کتابهای دستور و قرائت زبان فارسی دبیرستانها رسیدگی کند. در همان زمان، از ناشران معروف تهران، هر ناشری به چند نفر از دبیران صاحب نام تالیف دورهای از کتابهای ادبی برا شش سال متوسطه پیشنهاد شده بود. این دبیران هم از یک یا چند استاد دانشگاه درخواست کرده بودند تا با آنها همکاری کنند و بدین بهانه نام و عنوان استادان زینتبخش عناوین کتابهای درسی شود.
مردی از دیار بیرجند تا بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی
محیط طباطبایی با اجاره به جزئیات این موضوع در نهایت اظهار تاسف میکند که مرحوم فرزان همه کتابها را با دقت مطالعه و بررسی کرده و بر حاشیه هر صفحه نظریات خود را مکتوب کرده بود... ای کاش بیست و چند کتابی که غالب حواشی آنها به خط مرحوم فرزان موشح بود و مانند کتابهای دیگر ضمیمه گزارش جامع میشد و امروز در بایگانی راکد وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش وجود میداشت تا موارد ملاحظه به یادگار خدمت گرانبهای آن مرحوم در رسالهای یا مقالهای به چاپ میرسید.
فرزان در دانشگاه تهران در دانشکده معقول و منقول مدتی به تدریس مشغول شد و در همین زمان نقدهای صریحی درباره تصحیح بعضی امهات متون ادب فارسی به چاپ رساند. هر چند او با این همه فضل و دانش، مدعیانی علیه خود داشت که حضور دائمی او را در دانشگاه برنتافتند و همه تلاش خود را کردند تا از حقوق استادی بهرهمند نشود.
فرزان در کنار محیط طباطبایی، مجتبی مینوی، علیمحمد عامری و مصطفی مقربی تلاش زیادی کرد تا در تحول مهم فرهنگی و تربیتی در وزارت فرهنگ سهم بسزایی داشته باشد. کمیسیون ادبیات بر آن بود که نظام تالیف و نشر کتابهای درسی را اصلاح و کند و به هرج و مرج و زد و بندهای فاسد اداری در آن زمینهها خاتمه دهد. سرانجام این اقدام عملی شد و طی سه سال از میان چند هزار عنوان کتاب غیرمجاز و غیرعلمی تنها 18 جلد کتاب انتخاب شد.
محمد فرزان، این پیر فرزانه سرانجام پس از سالها تلاش و مجاهدت در عرصه فرهنگ با تنی رنجور و بیمار مواجه شد که سال 1349 در بیست و دوم تیرماه درگذشت. پیکر او با همکاری محمدرضا جلالی نائینی، شاگردش در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی شهر ری در کنار عباس اقبال و علامه قزوینی به خاک سپرده شد.
نظر شما