شاید یکی از علتهایی که فیلم «شماره ۱۰» اثری قابل توجه و خوب از کار درآمده، کارنامه هنری کارگردانش باشد.
«شماره ۱۰» که اقتباسی است از زندگی اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق، مستقیماً از زندگی یک اسیر اقتباس نشده است. هرچند در تیتراژ پایانی قسمتی از فیلم «شب خاطره» یکی از آزادگان دفاع مقدس پخش میشود تا ما فکر کنیم فیلم و فیلمنامه از روی زندگی و فرار این اسیر ساخته شده است. اما واقعیت این است که حمید زرگرنژاد کارگردان فیلم، در جلسه مطبوعاتی این فیلم در جشنواره فجر چهل و یکم اذعان داشت فیلمنامه این فیلم بر اساس زندگی اسرای ایرانی و طی تحقیقات دوسه ساله نوشته شده است.
به نظر میرسد این فیلم اقتباسی از کتاب «نام: سیدرضا» باشد. «نام: سیدرضا» نوشته رضا جمشیدی است و براساس خاطرات سیدرضا موسوی، اولین اسیری که از زندان عراق فرار کرده، نوشته شده است. این کتاب زوایای پنهانی از رفتارها و ماهیت مزدوران داخلی و تجاوزات مرزی ارتش عراق را قبل از شروع جنگ تحمیلی نمایان میکند. اگرچه با موسوی بعد از ۳۷ سال از زمان وقوع اسارت تا آزادیاش مصاحبه شده، اما او بهخوبی توانسته جزئیات آن اتفاقات خاص را بیان کند و نویسنده را در تدوین این کتاب یاری دهد.
«شماره ۱۰» توانست در جشنواره چهل و یکم فجر چهار سیمرغ بلورین را از آن خود کند. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای مجید صالحی؛ سیمرغ بهترین طراحی صحنه، برای محمدرضا شجاعی؛ سیمرغ بهترین چهرهپردازی، برای شهرام خلج و سیمرغ بهترین موسیقی متن، برای مسعود سخاوتدوست، سیمرغهایی بودند که این فیلم دریافت کرد.
در بخش بهترین بازیگر مرد، انتخاب مجید صالحی بهعنوان بازیگری که سالها او را در فیلمهای طنز دیده بودیم و چند سالی است که از او بازیهای درخشانی در زمینه فیلمهای جدی میبینیم، انتخابی عادلانه بود. درباره بقیه سیمرغها هم کارگروه فنی در زمینههای نامبرده قابل تقدیر و نسبتا بینقص بود. مخصوصا طراحی صحنه و چهرهپردازی که چشمگیرتر بودند و کاملا در اختیار فیلمنامه و فیلم عمل میکردند.
فیلمنامه «شماره ۱۰» اقتباسی است جذاب با نقاط تعلیقی که خوب از کار درمیآمدهاند. «شماره ۱۰» هرچند ما را به یاد فیلمهای موفق هالیوودی مانند «فرار از زندان» میاندازد اما نمیتوان گفت دقیقا از چه فیلمهایی گرتهبرداری کرده است. فیلمهایی همچون «پاپیون» اثر تحسین شده فرانکلین جی شافنر، «رستگاری در شاوشنگ» اثر فرانک دارابونت، «محکوم به مرگ گریخت» اثر روبربرسون و «بازداشتگاه شماره ۱۷» اثر بیلی وایلدر، فیلمهایی هستند که میتوان صحنههایی از «شماره ۱۰» را به آن نسبت داد. در این میان سهم «رستگاری در شاوشنگ» از همه بیشتر است. اما آنچه مسلم است، حمید زرگرنژاد در مقام فیلمنامهنویس به خوبی توانسته صحنههای فیلم را با هم ترکیب کند و فیلمنامهای قوی و تقریبا بدون نقص بنویسد. از این رو «شماره ۱۰» فیلمی یکدست و روان شده است که میتوان تماشای آن را به مخاطبین توصیه کرد.
شاید یکی از علتهایی که فیلم «شماره ۱۰» اثری قابل توجه و خوب از کار درآمده، کارنامه هنری کارگردانش باشد. حمید زرگرنژاد فیلمسازی است که بیش از آنکه اثر داستانی در کارنامهاش داشته باشد، مستندهایی خوب در سراسر دنیا ساخته است. او علاوه بر مستندسازی در ایران در کشورهای آلمان، انگلستان، سوئد، ژاپن، هلند، الجزایر، عراق، ترکیه و فرانسه هم مستند ساخته است. فیلم سینمایی «روز سوم» اثر محمدحسین لطیفی براساس مستند روز سوم حمید زرگرنژاد ساخته شده بود. «شماره ۱۰» چهارمین فیلم سینمایی حمید زرگرنژاد در مقام کارگردان فیلم سینمایی است.
به جز بازی خوب مجید صالحی، از دیگر بازیهای خوب این فیلم بازی بهرنگ علوی در نقش یکی از مجاهدین خلق است. بازی باورپذیر و خوب بهرنگ علوی، سیامک صفری و حتی حسام منظور از بازیهای خوب «شماره ۱۰» است و نشان از انتخاب خوب گروه بازیگری توسط کارگردان دارد.
انتخاب بازیگران درست است اما نکته منفیای که در این فیلم وجود دارد این است که در فیلمهای هالیوودی مشابه این فیلم بازیگرانی که این نقشها را بازی میکنند، اکثرا از استایل و فیزیک مناسبی برخوردارند. اما بازیگران این فیلم با وجود صحنههای زیادی که باید نیمهبرهنه بازی میکردهاند، هیکل روی فرمی ندارند یا نتوانستهاند خودشان را روی فرم بیاورند.
این فیلم به تهیه کنندگی ابراهیم اصغری در بنیاد سینمایی فارابی تهیه شده است. ابراهیم اصغری سال پیش فیلم «تک تیرانداز» با موضوع زندگی شهید محمدرضا زرین، تک تیرانداز جبهههای جنگ را در کارنامه خود داشت؛ امسال هم توانسته با فیلمی در همان سبک و سیاق و به لحاظ بصری کمی غنیتر مخاطب را از دیدن فیلمش هیجانزده کند.
«شماره ۱۰» بالاخص برای نسل جدید که طالب هیجان بیشتر هستند، فیلمی سرگرمکننده و جذابی است که تا پایان مخاطب خود را روی صندلی نگه میدارد. فیلم بیشتر حال و هوای فیلمهای حادثهای را دارد تا مانند دهههای قبل به معنویت در فیلمهای دفاع مقدس بپردازد. از این رو برای مخاطب جذابتر است. فیلم در یک سوم پایانی احساسات وطنپرستانه مخاطبین را به غلیان درمیآورد و شعارش را همان جایی میدهد که مجید صالحی از شلیک گلوله دشمن کنار پایش تکان نمیخورد.
نظر شما