مریم حلاج، معاون «خانه همبازی» درباره اهمیت تصویرگری کتابهای کودک و نوجوان گفت: در تولیدات کتابهای کودک و نوجوان، تصویر خود عنصر مهمی است؛ چون بخشی از حرف متن را، تصویر به بچه میزند. بچه باید با آن تصویر حتما ارتباط بگیرد؛ جدا از زیبایی ظاهری کار، اینکه آن تصویر چه باشد و چه شکلی باشد هم مهم است. به این دلیل ما در خانه همبازی به تصاویر کتابها خیلی اهمیت میدهیم.
درباره فرآیند تصویرگری کتابها بگویید که چطور انجام میشود و چرا تصاویر برای «خانه همبازی» اهمیت دارد؟ آیا بین نویسنده و شاعر با تصویرگر تعاملی وجود دارد یا تصویرگری کاملا در بخش مجزایی انجام میشود؟
ببینید به طور کل، چون «خانه همبازی» در حوزه کودک، نوجوان، خانواده و سبک زندگی فعالیت میکند تصمیمی که در اینباره گرفته شد این بود که تا آنجایی که توانمان میرسد و شرایط به ما اجازه میدهد فضای کارهایمان را به سمت حرفهای شدن و زیبا شدن ببریم. مسلما بزرگسال اقتضائات خود را دارد و کودک و نوجوان اقتضائاتی دیگر. مثلا در تولیدات کتابهای کودک و نوجوان تصویر، خود عنصر مهمی است؛ چون بخشی از حرف متن را، تصویر با بچه میزند. بچه باید با آن تصویر حتما ارتباط بگیرد؛ جدا از زیبایی ظاهری کار، اینکه آن تصویر چه باشد و چه شکلی باشد هم مهم است. در کتابهای بزرگسال هم بحث تصویرگری وجود دارد ولی به سبک دیگری که مناسب این گروه سنی باشد؛ یعنی تلاش ما این است که جذابیت بصری کتابها خوب باشد؛ چرا که کتابها تخصصی علمی نیستند، بلکه داستانیاند و همانطور که سعی میکنیم متنشان حال خوب و شیرینی داشته باشد، ظاهرشان هم جذاب باشد. بر اساس این دغدغهها، بعد از دو سه کار اولی که «خانه همبازی» چاپ کرد مثل «پرچمدار کوچک من» و «مجموعه فردا رو ما میسازیم»، ما کلا وارد همکاری با بخش مدیریت هنری شدیم؛ یعنی مدیریت هنری ویژه «واحد خانواده» را از سایر بخشها جدا کردیم. در نتیجه، مدیر هنری با مدیر تولید هر بخشی ارتباط میگیرد؛ زیرا بخش کودک و نوجوان یک مدیر تولید دارد و بخش بزرگسال مدیر تولید دیگری.
هر کاری که آماده میشود دربارهاش توضیحاتی داده میشود، جلساتی با مدیر هنری گذاشته میشود، او دریافتها و پیشنهاداتش را میدهد و درنهایت تیم تولید و مدیریت هنری به جمعبندیای میرسند که فضای بصری آن کتاب چطور باشد. بعد این مرحله، مدیریت هنری پیگیر میشوند تا هنرمندی را که سبک کارش به آن اثر میخورد پیدا کند. تعامل مدیریت هنری با بخش تولید اثر تا مراحل نهایی ادامه دارد. تصویری که برای یک اثر تولید میشود از دو جنبه بررسی میشود؛ یکی بحث بصری آن است که مثلا مدیر هنری درباره آن نظر میدهد و جنبه دیگر بحث محتوایی و ارتباط و تطابق تصویر با آن محتواست که میتواند به خوبی معنای اثر را انتقال دهد یا نه. به این دلیل ممکن است تصویری بارها اصلاح شود.
این بخشهایی که درباره تصویرگری و اهمیت تصویر در کتابهای «خانه همبازی» توضیح دادید، بسیار خوب و ارزشمند است؛ اما به تعامل اعضای بخش هنری مرتبط است. سوالی که پیش میآید این است که در چه نقطهای از این فرآیند، شاعر یا نویسنده کار هم وارد میشود تا تصاویر منطبق بر تصورات مؤلف شکل بگیرد؟ آیا در جلساتی که گفتید، شاعران و نویسندگان هم حضور دارند که صحبت کنند و نظر دهند یا فقط گروه مدیریت هنری این بخش را پیگیری میکند؟
ما در ابتدای سال جلساتی برگزار میکنیم تا ببینیم در آن میخواهیم بر چه موضوعاتی کار کنیم. در آن جلسات چون هیچ کتابی هنوز تولید نشده است، پس نویسندهای هم حضور ندارد و صرفا با مدیریت هنری درباره شکل کلی تصاویر صحبت میکنیم تا آنها نیز در جریان قرار بگیرند و پیشنهادات خود را ارائه دهند؛ اما پس از انتخاب نهایی یک اثر، این مدیر تولید پروژه است که جلسهای با نویسنده میگذارد تا تعاملی شکل بگیرد و درصورت لزوم نویسنده پیشنهادات خودش را میدهد؛ چه در مورد جلد کتاب، چه در مورد متن یا هر مساله دیگری. در ادامه، نظرات نویسنده یا شاعر از طریق مدیر تولید به بخش هنری ارجاع داده میشود؛ ولی وقتهایی هم بوده است که کار پس از تصویرگری به مؤلف ارجاع داده شده است تا دوباره نظر دهد.
سوال آخر را به عنوان کلیت این ماجرا، با توجه به هدف کلانی که دارید میپرسم. آثار و محتوایی که در «خانه همبازی» تولید میشوند چه کتاب و چه غیر کتاب، فرم و محتوای ملی و دینی دارند. به نظر شما و با توجه تجربهای که در این چندسال در «خانه همبازی» بهدست آمده است، آیا تولید آثار با محتوای ملی و دینی برای بچهها به خوبی پیش میرود یا چالشهایی دارد؟ اگر چالشهایی در این زمینه وجود دارد دربارهشان برایمان بگویید.
چالش که قطعا داریم؛ یعنی نه فقط در حوزه کتاب، در همه حوزهها مثل لباسی که تولید میکنیم چالش داریم تا بقیه محصولات. البته این چالشهایی را که میگویم با مخاطب نداریم؛ یعنی مثلا آثاری که تولید میشوند چه پوشاک باشد یا کتاب کودک، نوجوان و بزرگسال واقعا مخاطب از آنها استقبال میکند و انگار هر محصولی که تولید میشود نیاز مخاطب بوده است و از آن استفاده میکند. اما چالش ما کجاست؟ چون مشخصا مدل کار «خانه همبازی» سروکار داشتن با مفاهیم خیلی کلان و سنگین و ساده و ملموسکردن آنها برای کودک، نوجوان و حتی بزرگسال است، در فرآیند تولید با نویسنده، تصویرگر یا دیگری، با موضع دفاعی آنها روبهرو میشویم که «نه، این مفاهیم را نمیشود ساده کرد»؛ ولی وقتی برایشان مثال میزنیم و مصداق میآوریم میگویند «خب، اینطوری خیلی ساده و خوب است.» الان این اوضاعی که درباره آن صحبت میکنم خیلی بهتر شده است و واقعا در بحث نویسندگی و تصویرگری توانستیم با همکارهای زیادی کار کنیم.
یعنی بیشتر نویسندگان، شاعران و تصویرگران ما فکر میکنند پرداختن به این مفاهیم کلان، کار را شعاری میکند.
بله، میگویند میخواهید اثری شعاری تولید کنید؛ ولی اگر به آثار «خانه همبازی» حتی آثار جدیدتری را که درباره سردار شهید سلیمانی تولید کردهایم، توجه کنبد، متوجه میشوید که باوجود پرداختن به موضوع سردار سلیمانی، محتوا شعاری نیست و ایشان برای مخاطب کودک یا نوجوان مثل یک سوپرمن معرفی نمیشود؛ بلکه شخصیت این شهید را ساده و ملموس کردهایم تا بچه دوست داشته باشد و با شهید ارتباط برقرار کند. انجمنهایی که در فرایند تولید داریم این دغدغه را بررسی میکنند تا ما بتوانیم حرفمان را در اثر به خوبی و به درستی بگوییم و مخاطب هم آن را دریافت کند.
پس چالشها بیشتر در مباحث انتزاعی و فرهنگسازی است تا بود یا نبود یکسری ابزار و امکانات؛ چون تا وقتیکه آن ذهنیت وجود نداشته باشد چیزی هم تولید نمیشود ولی «خانه همبازی» میخواهد این ذهنیت را بشکند که مفاهیم حتی اگر شعارگونه باشند میتوانند به سطح فهم کودک درآیند.
بله، یعنی کار ما این است که زبان این مفاهیم را برای مخاطب کودک و نوجوانمان ساده کنیم و حتی برای بزرگسالان. مثلا مخاطبان زیادی به سراغ کتابهای تربیتی میروند و به دنبال جواب سوالهایشان در این زمینه هستند که در فلان موقعیت چه رفتاری یا تصمیمی داشته باشند؛ اما اینها را که در آن کتابها نمیگویند. ما در کتابهای حوزه تجربهنگاری تربیتی به این سوال که «حالا چهکار کنم» جواب میدهیم. برای مثال درباره شهدا زندگینامههای زیادی میخوانیم؛ اما نمیفهمیم که چه شد شهید به این سبک زندگی رسید. کتاب «من هم یک مادرم» به مخاطب نشان میدهد که سبک تربیتی مادران شهدا در زمان کودکی فرزندشان چطور بوده است. البته این کتابها بر اساس مصاحبههای مستند بوده ولی در قالب روایتی داستانی منتشر شدهاند.
به نظرم یکی از مشکلات ما این است که چنین آثاری در بازار کتابمان کم داریم که بتوانند مفاهیم دینیانقلابی را به درستی به بچهها منتقل کنند؛ هرچند که به تدریج وضعیت کیفی آثار دارد بهتر میشود. ناشرها باید توجه جدی به این موضوع داشته باشند که آثار فاخر محتوایی تولید کنند. الان در حوزه کودک و نوجوان جنبه بصری آثار خیلی خوب شده است و واقعا عمده آثار، کتابهای باکیفیت و زیبایی هستند؛ اما باید حواسمان به غنای محتوایی هم باشد.
نظر شما