دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۳
واقعیت‌های مرگ در عصر جدید

باقی ماندن مرگ در فرهنگ ما به‌عنوان تابو کمک چندانی نمی‌کند. ما می‌توانیم در مورد «برنده‌ها» و «بازنده‌ها»، کسانی که «تا آخر جنگیدند» و کسانی که «هرگز تسلیم نشدند» صحبت کنیم. اما واقعیت‌های معنای مرگ ‌‌به ندرت مورد بحث قرار می‌گیرد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ترجمه کامران برادران: سال گذشته مادربزرگ 92 ساله من، اپریل، نامه‌ای به روزنامه تایمز لندن نوشت: «آقا، چرا ما باید در اعلامیه‌های مرگ اعلام کنیم که همه عزیزان ما “به سلامتی” درگذشته‌اند؟ چرا نمی‌توانیم کمی واقع‌بین‌تر و صادق‌تر باشیم؟ چرا شکرگزارانه، با اکراه، شادی، رویاپردازی، آرام، معطل، با اشتیاق، عاشقانه، سرکشی، خشمگینانه، طنزآمیز، معمایی، شادی‌آور، با نشاط، امیدوارانه، یا شجاعانه نمی‌میریم؟ مرگی دستکم معنادارتر!»
اپریل، ‌بازیگری که به نویسندگی روی آورد، با کمری خمیده و موهای تیره که تا به امروز شاداب و پر زرق و برق باقی مانده است، تا حد زیادی مرگ را به خود دیده است. او از جنگ جهانی دوم در انگلستان جان سالم به در برد و از آنجایی که یهودیانی مانند او در اروپا به قتل رسیدند، احساس گناه همواره همراهی‌اش می‌کرد. اخیراً دوستان و عزیزان او فوت شده‌اند، از جمله پدربزرگم‌ ‌که قبل از مرگ او در سن 87 سالگی، 62 سال ازدواج خوشبختی با اپریل داشت.

اکنون که اپریل به اواسط دهه 90 سالگی خود نزدیک می‌شود، اعلام کرده است که وقتی او نیز آماده مرگ باشد، انتظار دارد «به سوئیس برده شود». اما نه‌ قبل از اینکه کتابش را تمام کند، چراکه متنفر است که کتابی را بدون دانشتن پایانش کنار بگذارد.

البته مرگ تنها بخش قطعی در زندگی است: همانطور که به دنیا می‌آییم، خواهیم مرد. اما این سوال که چه چیزی باعث مرگ خوب می‌شود بسیار پیچیده‌تر است.
برای اپریل، بحث بر سر کنترل است‌ و همچنین صداقت در مورد معنای مرگ. برای پدربزرگم، استفان، یک مرگ خوب همچنان قابل درک بود (آخرین خاطره من از او مردی بود که ناگهان بسیار پیر و بسیار لاغر شد، اما حتی در آن زمان هم چشمانش می‌درخشید). مرگ خوب نیز برآمده از اهدای جسد او به علم پزشکی بود تا دیگر پزشکان کارآموز جوان ‌‌از اندام و مغز و قلب او بیاموزند.

میچ آلبوم در کتاب موفق «سه‌شنبه‌ها با موری» می‌نویسد: «حقیقت این است که وقتی یاد گرفتی چگونه بمیری، یاد می‌گیری که چگونه زندگی کنی.» اما چنین اعلامیه‌هایی عاشقانه هستند. مرگ، حتی برای کسانی که در آرامش هستند، به ندرت بدون درد است. مرگ از نظر جسمی انرژی‌بر است. پدربزرگ من آماده رفتن بود: او یک ازدواج طولانی، یک حرفه پرمعنا، چهار فرزند و لشکری نوه داشت. او به سراسر جهان سفر کرده بود، به هنر روانپزشکی، رشته خود، به میزان قابل توجهی افزوده‌ و آموخته بود که چیزهای کوچک را دوست داشته باشد، مانند‌ پیاده‌روی صبحگاهی در حومه شهر.

‌‌با این حال، ‌مرگ با او مهربان نبود. وقتی سرانجام در میان خانواده از دنیا رفت، بدنش تا آخر تلاش کرد که بماند. اندامش تشنج کرد و چشمانش تکان خورد. اندام‌های او حاضر به تسلیم در برابر مرگ نبودند. در حالی که زمانی ممکن بود یک پزشک مهربان با مصرف ناگهانی مورفین او را به مرگ برساند، در دنیای امروزی که از دعواها و اقدامات حقوقی است، چنین اقدامی غیرممکن بود.

برای بسیاری، به ویژه در این عصر سکولار که بسیاری زندگی پس از مرگ را یک افسانه خیالی می‌دانند، ترس از نیستی همه را فرا گرفته است، چیزی که فیلیپ لارکین ان را چنین توصیف کرده: «‌نیستی مطلق برای همیشه، انقراض قطعی که به سوی آن رفته و همیشه در آن گم خواهیم شد.»

برای دیگران، مشکل همان پریشانی‌ای است که ‌در حال گذار از آن هستیم. وودی آلن با تمسخر گفت: «من از مردن نمی‌ترسم، فقط نمی‌خواهم وقتی این اتفاق می‌افتد آنجا باشم.»

در واقع، بسیاری از ما می‌توانیم به هزار راه برای داشتن یک مرگ بد فکر کنیم: سقوط هواپیما، آتش‌سوزی، کتک خوردن، چاقو خوردن یا خفه شدن و غیره و غیره.
اما آنچه که یک مرگ خوب را ایجاد می‌کند بیشتر مورد بحث است. آیا اتانازی، گزینه انتخاب زمان و چگونگی است؟ آیا در خواب مردن گزینه بهتری است؟ آیا مرگ در اثر ‌گذشت زمان گزینه بهتر بوده؟ و هزاران سوال دیگر در این زمینه در کار است.

البته کسانی هستند که زندگی خود را برای یک هدف بزرگ‌تر از دست می‌دهند. نیچه زمانی گفته بود: «کسی که دلیلی برای زندگی کردن دارد، تقریباً می‌تواند هر کاری را تحمل کند.» شاید همین امر در مورد مرگ نیز صادق باشد: سامورایی که برای حفظ آبروی خود، هاراکیری (خودکشی آیینی‌) را انجام می دهد، یا خلبان کامیکازه ژاپنی که خود را به نفع ملت منفجر می‌کند از جمله نمونه‌هایی هستند که ممکن در این رابطه به ذهن بیایند.
با این حال، در دنیای امروز غرب‌، اکثریت قریب به اتفاق مردم بر اثر بیماری قلبی یا سکته مغزی خواهند مرد (در مجموع، 15.2 میلیون نفر در سال 2016 جان خود را به این خاطر از دست دادند). مرگ برای اکثر افراد، در این عصر مراقبت‌های بهداشتی طولانی مدت، خشونت‌آمیز نیست، بلکه آهسته خواهد بود. تقریباً همه ما در مقطعی به «قلمرو بیماران» نقل مکان خواهیم کرد و بسیاری از ما زندگی‌ما را در آنجا به پایان خواهیم رساند.

مطالعات نشان داده‌اند که داشتن کنترل بر تسکین درد برای افراد در حال مرگ بسیار مهم است، همچنین داشتن نوعی قدرت تصمیم‌گیری در مورد محل مرگ (و اینکه چه کسی در زمان وقوع آن در آنجا خواهد بود) اهمیت دارد. همان‌طور که مادربزرگم اپریل در نامه‌اش اشاره کرد، جنگ بر سر زبان نیز وجود دارد. چه چیزی باعث مرگ خوب می‌شود؟

باقی ماندن مرگ در فرهنگ ما به‌عنوان تابو کمک چندانی نمی‌کند. ما می‌توانیم در مورد «برنده‌ها» و «بازنده‌ها»، کسانی که «تا آخر جنگیدند» و کسانی که «هرگز تسلیم نشدند» صحبت کنیم. اما واقعیت‌های معنای مرگ ‌‌به ندرت مورد بحث قرار می‌گیرد.
 
منبع: 
https://www.newphilosopher.com/articles/what-makes-a-good-death/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها