مجید آقائی، نویسنده و مدرس اصول روایتشناسی در نشست «نمانویس» تأکید کرد که متن باید تأمینکننده متن ثانویه یا همان فیلمنامه باشد و فیلمنامه نیز نیازمند خوانش درست و درک صحیح از قالبهای زبانی است.
این نویسنده افزود: در هنگام نوشتن داستان همه ما مقید به درک نشانهها و دالهایی هستیم که آن را در جایی تجربه کردهایم؛ بنابراین متن اولیه شکل میگیرد اما در ادامه باید به متن ثانویه برسیم. فیلسوفان یونانی از جمله ارسطو معتقدند که نگاه به واقعیت و خوانش آن ما را به متن ثانویه میرساند و این خوانش میتواند به شعر یا داستان یا حتی فیلمنامه تبدیل شود.
وی با بیان اینکه روایت اندیشهکردن و خوانش واقعیت است، تأکید کرد: خوانش واقعیت است که عاملی مثل انسان را در روایتها متفاوت تصویر میکند و روایتها با توجه به منظرهای متعدد خلق میشوند؛ بنابراین روایت در مرحله اول، گفتن واقعیت است. روایت برای بازگوشدن و بازگوکردن نیازمند زبان است و زبان روایت را روشن میکند. این زبان میتواند گفتاری، دیداری یا نوشتاری باشد.
آقائی با اشاره به اینکه نشانه از عناصر زبان است، گفت: مشکل ما از آنجا آغاز میشود که توانایی اخذ زبانی متناسب با روایتها را نداریم. در هر گزارهای یک روایت است که در ذهن ما پردازش میشود. هرکدام از ما متکی به نشانههایی هستیم که از زبان خودمان آن را روایت، پردازش و بازگو میکنیم.
وی با بیان اینکه فیلمنامه و نمایشنامه یک متن کامل نیست و وقتی تمام میشود که به فیلم تبدیل شود، تأکید کرد: داستان و رمان یک متن تمام است و ظرفیتهای روایی تنها توصیفی دارد. برای نوشتن رمان نخست نیازمند ذهنیتی اندیشمند هستیم و این ذهن نیازمند آگاهی و آزادی است. این آگاهی و آزادی ما را به قواعدی میرساند که نیازمند معرفتی شایسته این متن است.
این نویسنده گفت: برای اینکه بتوانیم واقعیت جهان را بشناسیم نیازمند آگاهی در آزادی هستیم تا بتوانیم آن را خوانش کنیم. روایتی که ما از جهان دریافت میکنیم متصل به روایت فردی با قابلیت پرورش یک خوانش است. نویسنده از طریق واقعیت به متن اولیه ورود پیدا میکند تا به متن ثانویه برسد. سپس از طریق تخیل و تکنیکها، روایت خام را به داستان تبدیل میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که واقعیت از طریق چه مکانیزمهایی قابلیت دریافت پیدا میکند، توضیح داد: فرمالیستها میگویند با وقایعی روبهرو هستیم که برای ما اشکالی را تداعی میکنند و کار ما کشف این تداعیهاست. فرم، کارکرد را ایجاد میکند و جهان داستان است که در یک حوزه تخیلی، متن را به یک داستان تبدیل میکند و پس از آن متن بهحالت نظاممند و ساختارمند تبدیل میشود.
نویسنده «روایت تماشا» با اشاره به اینکه در بخش تأخر و تقدم زمانی، تقدم شخصیتها شکل میگیرد که همان بخش پلات است، گفت: پلات بهمعنی نظاممندی از واقعیت در ذهنیت برای بیان روایتهاست و ما در این بخش به متن جدیدی میرسیم که سرشار از نظام نشانههاست. وقتی ما روایتی را بازگو میکنیم یعنی از طریق زمان اندیشیدهایم و آن را بیان کردهایم.
وی با بیان اینکه ساختار داستان شامل اجزایی از جنس نشانههاست که با هم در ارتباط هستند، افزود: تفاوت ساختار داستان و نمایش در عملکرد توصیفی یا نمایشی آنهاست. رمان عملکرد توصیفی دارد اما در فیلمنامه قرار است ما شخصیتها را ببینیم. متن باید تأمینکننده متن ثانویه یا همان فیلمنامه باشد. فیلمنامه نیازمند خوانش درست و درک صحیح از قالبهای زبانی است.
آقائی تأکید کرد: متن خوانششده باید برای مخاطب به جهان ممکنشده تبدیل شود. برای نگارش نیازمند خوانش متن هستیم و اگر متنی نباشد خوانشی هم وجود نخواهد داشت. آنچه خوانش میشود، واقعیت است و از آن به روایت میرسیم. هرچه ما بیشتر بیندیشیم روایتهای بیشتری خواهیم داشت.
سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی تخصصی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی است» از ۲۰ تا۳۰اردیبهشتماه در مصلای امام خمینی(ره) و همزمان بهصورت مجازی در ketab.ir برگزار میشود.
نظر شما