کتاب «نادرشاه، یاغی ایرانی: گزارش کمپانی هندشرقی هلند درباره نخستین سالهای فرمانروایی نادرشاه افشار» گزارشی است مختصر و پرفایده درباره کلیات آخرین روزهای پادشاهی صفویه و کوششهای نادرشاه برای اعاده قلمرو ایران که بر اثر ضعف آخرین شاهان حرمسرانشین و بیخرد صفوی عرصه تاختوتاز خودی و بیگانه شده بود.
این کتاب گزارشی است مختصر و پرفایده درباره کلیات آخرین روزهای پادشاهی صفویه و کوششهای نادرشاه برای اعاده قلمرو ایران که بر اثر ضعف آخرین شاهان حرمسرانشین و بیخرد صفوی عرصه تاختوتاز خودی و بیگانه شده بود. نویسنده گزارش و به احتمال زیاد بقیه اعضای دفاتر کمپانی هند شرقی هلند در ایران، ظاهراً بنا به دلایل مالی نهتنها استیلای نادر را نمیپسندیدند، بلکه با وجود برخی همراهیهای نادر با آنها، نسبت به او دشمنی میورزیدند و گاه نسبتهایی به او دادهاند که پذیرفتن آنها بدون مدارک متقن و لااقل شواهد و قراین قابل توجه ناممکن است. عنوان «یاغی ایرانی» که به او دادهاند، غیر از آنچه در متن گزارش آمده است، این دشمنی را نشان میدهد. این گزارش در آرشیو ملی هلند محفوظ است و تاکنون حتی به زبان هلندی نیز منتشر نشده است.
فهرست مطالب کتاب عبارت است از: «پیشگفتار، به قلم صادق سجادی»، «مقدمه، نوشته ویلم فلور»، «نادرشاه: یاغی ایرانی»، «یورش محمود غلزایی و ظهور نادر»، «جنگ نادر»، «شورش شاهجهانآباد»، «بدهکاری همایونشاه به ایران» «نمایهها».
چنین به نظر میرسد قسمتی از آنچه نویسنده گزارش درباره نادر نوشته است ـ به استثنای نامههای او ـ مبتنی بر روایات شفاهی کسانی بوده است که بنا بر سنت نامیمون بعضی اشخاص که گفتار و کردار راست را عملاً از رذایل میدانند و مخصوصاً حسادت و ریا و دروغ از فضایل ذاتی آنهاست، تر و خشک و راست و دروغ را به هم بافتهاند؛ زیرا از قدرتیابی پسر پوستیندوز که بر مسند مرشدان کامل مستولی شده و راههای سوءاستفادههای کارگزاران متقلب آنها را بسته بود، خوشدل نبودهاند.
علاقه هلندیها به وضع ایران در این دوره که کارل کوناد ـ رئیس بازرگانی کمپانی هند شرقی هلند در ایران ـ را برانگیخت تا گزارشی درباره سقوط صفویان و استیلای نادر بنویسد، غیر از فوایدی که این اطلاعات را به طور مستقیم برای اتخاذ تدابیر تجاری و اقتصادی کمپانی در ایران داشت، حاصل نگاه عمومی و توجه روزافزون کشورهای قدرتمند اروپایی بود که میکوشیدند پایگاههای سیاسی هم در آسیا بیابند تا فعالیتهای تجارتی خود را مورد حمایت قرار دهند و تثبیت کنند. تحقق این هدف با وجود دولتهای مقتدر عثمانی و ایران و هند ممکن نبود؛ از اینرو برخورد این حکومتها از جمله اشغال صفحات غربی ایران توسط عثمانیها در اواخر عصر صفوی، ظهور نادر و شکستهایی که بر عثمانی وارد کرد، استیلای او بر هندوستان و سرکوب ازبکان و تاختوتازش در قفقاز و به طور کلی درافتادن دولتهای بزرگ شرق به جنگ و کشمکش با یکدیگر، بهویژه با امپراتوری عثمانی که از بیش از دو قرن پیش قسمتی از اروپا را تصرف کرده و همواره خطری بزرگ برای آنها محسوب میشد، مهم و حیاتی بود.
کارل کوناد این دستور را احتمالاً در سال 1740 داده است. او از سال 1715 به ایران رفت و بنابراین شرایط مدیریت و دستور نگارش چنین گزارشی را داشت. او کار خود را با کمپانی به عنوان سرباز در بندرعباس آغاز کرد و بهتدریج بر اثر لیاقت و خدماتش ترقی کرد. مدتی معاون رئیس شعبه کمپانی در بصره بود و در سال 1734 به مدیریت کمپانی در ایران دست یافت و از 1736 با حفظ سمت، ریاست بخش تجاری را هم بر عهده گرفت.
آنچه این گزارش را از متون تاریخی و گزارشهای دیگران متمایز میکند و ارزشی انکارناپذیر به آن میدهد، درج چند فقره از نامههای نادرشاه به پسران خود رضاقلی و نصراللهمیرزا، به فرمانداران اصفهان و به کمپانی هلندی است. نسخهای از این نامهها را پس از وصول به دست صاحبانشان یا اعلان عام بعضی از آنها، کارگزاران ایرانی کمپانی به دست آورده و برای مدیران خود فرستادهاند. آنچه در این یادداشتها آمده است ترجمه هلندی آن نامههاست که اکنون به فارسی ترجمه شده است؛ متأسفانه عین متن فارسی نامهها ضمیمه این گزارش نیست. در منابع موجود ایرانی هم مضامین کلی بعضی از این نامهها آمده و عین نامهها نقل نشده است. از این نامهها نکات بسیار مهم درباره خلقوخوی نادر، رفتارهای سیاسی او و نگاهش به اتباع ایرانی خود به دست میآید که غالباً با اوصافی که در گزارش کمپانی هلندی درباره او آمده است، متناقض است.
کارل کوناد، مدیر بخش تجارت کمپانی هندشرقی هلند در ایران بود. او احتمالا در سال 1740 دستور داد گزارشی از زندگی نادرشاه بنویسند. البته من نتوانستم دستوراتی در این زمینه پیدا کنم یا دریابم چرا او میخواست این گزارش نوشته شود. تنها دلیل محتمل علاقه زیاد اروپا به ظهور و خاستگاه نادرشاه است. از این رو این گزارش تنها سند مفصلی نیست که در آن زمان درباره نادرشاه نوشته و منتشر شده است. اگرچه این گزارش را خود کوناد ننوشته است اما حتما آن را خوانده است، زیرا به هر حال او مسئول مندرجات این نوشته بوده است.
او سال 1715 به ایران رفت و بنابراین شرایط مدیریت و دستور نگارش چنین گزارشی را داشت. کوناد کار خود را با کمپانی به عنوان سرباز در بندرعباس آغاز کرد و به تدریج بر اثر لیاقت و خدماتش ترقی کرد. مدتی معاون رئیس شعبه کمپانی در بصره بود (31- 1727م) و در سال 1734 به مدیریت نمایندگی کمپانی در ایران دست یافت و از 1736 با حفظ سمت، ریاست بخش تجاری را هم به عهده گرفت. او ایران و ایرانیان را خوب میشناخت و با مقامات برجسته ایرانی، از جمله میرزاتقی خان شیرازی، احتمالا تاثیرگذارترین مشاور و محرم نادرشاه، ارتباط داشت. به علاوه از وضع تجاری اصفهان، کرمان و بوشهر که کمپانی در این نقاط شعبههای تجاری داشت، کاملا مطلع بود. سرانجام در روابط کمپانی با دربار سلطنتی او تصمیم نهایی را میگرفت. احتمالا هیچ اروپایی در آن زمان در ایران از او مطلعتر نبود.
از عنوان گزارش پیداست که هلندیها مانند بسیاری از ایرانیان، نه همه آنها، نادرشاه را شورشیای میدانستند که تاج و تخت صفوی را غصب کرده است. به ویژه که در نامههای اصفهان، عقیده به مشروعیت مستمر صفویان به دیده مردم ایران به خوبی دیده میشود. این دیدگاه منفی نسبت به نادرشاه نیز ممکن است به دلایل مالی باشد، زیرا دربار پادشاه صفوی و مقامات آن بسیار به کمپانی هلند بدهکار بودند. چون دربار افشاریه به این بدهکاری افزود، امید میرفت که احیاء صفویه منجر به پرداخت این بدهیها شود. واضح است که هلندیها این انتظار را از نادرشاه نداشتند. در نهایت نامههای اصفهان او را بلای ایران مینامد.
آنچه بیشتر توجهبرانگیز است این است که نویسنده گزارش، که هیچ از او جز نامش نمیدانیم، برای نگارش این گزارش با افرادی که نادرشاه را در جوانی میشناختند مصاحبه کرده است. به علاوه، این گزارش بعضی از آنچه را که به نظر ناشناخته میآید و فقط در اینجا یافت میشود، باز میگوید.
انتشارات بنیاد محمود افشار کتاب «نادرشاه، یاغی ایرانی: گزارش کمپانی هندشرقی هلند درباره نخستین سالهای فرمانروایی نادرشاه افشار» نوشته کارل کوناد با ترجمه مشترک ویلم فلور و داریوش مجلسی در 141 صفحه به بهای 110 هزار تومان به چاپ رسانده است.
نظر شما