شهید بهشتی از شخصیتهای بزرگ و تأثیرگذار انقلاب اسلامی و بسان خاری در چشمان منافقین بود که به باور بسیاری از صاحبنظران، زیست و زمانه، سیره عملی و نظری و نیز نقش و جایگاه وی باید کامل، شفاف و جامع برای نسل جوان امروز بهخصوص در گام دوم انقلاب اسلامی ضروری است که تبیین شود.
شهیدی که وجوه مختلف شخصیتیاش، تصویری روشن از یک انسان کامل و البته جامع در ذهن مخاطبان ایجاد میکند و هر صاحبنظر و اهل اندیشه را وادار میسازد که ولو برای اندکی به این چهره ویژه انقلاب اسلامی توجه نشان دهد و درباره سخنان و اندیشهاش تعمق کند.
سالروز شهادت شهید بهشتی، فرصتی برای شناخت بیشتر شخصیت، سیر زندگی و آثار و اندیشهاش بهعنوان یک نظریهپرداز انقلاب اسلامی و عالمی نوگرا است. به همین بهانه با غلامرضاخارکوهی، تاریخنگار و پژوهشگر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس درباره محیط تربیتی، وجوه شخصیتی شهید بهشتی به گفتوگو نشستیم که در ادامه ازنظر مخاطبان میگذرد.
-محیط تربیتی دکتر بهشتی چگونه بود؟
شهید آیتالله محمد حسینی بهشتی معروف به دکتر بهشتی یکی از معروفترین چهرههای سیاسی- فرهنگی تاریخ ایران است. او اهل اصفهان و متولد سال 1307 شمسی در محله قدیمی لوميان اصفهان است. پدرش یک روحانی سادهزیست با یکخانه کوچک بود که سالى چند روز به يكى از روستاهاى دور و فقیر میرفت و به مشکلات مردم رسیدگی میکرد.
دکتر بهشتی در خاطراتش میگوید: «پدرم وقتى به آن روستا میرفت، در منزل يك پنبهزن بسيار فقير سكونت میکرد. آن پيرمرد اتاقى داشت كه پدرم در آن زندگى میکرد. اين پيرمرد نامش جمشيد بود. داراى محاسن سفيد، بلند و باريك، چهره بيابانى روستایی و نورانى بود. پدرم میگفت ما با جمشيد نان و دوغى میخوریم و صفا میکنیم و هميشه میگفت من سفره ساده نان و دوغ اين جمشيد را به هر جلسه ديگرى ترجيح میدهم و اين جمشيد هرسال دو بار از روستا به شهر و به خانه ما میآمد و من بسيار به او اُنس داشتم.»
منظورم از طرح این موضوع این است دکتر بهشتی که از چهرههای ماندگار ایران معاصر شد در چنین محیط خانوادگی و چنین فرهنگی رشد و تربیت یافت. اینکه یکی از هنرمندان معروف کشور چندی پیش در صداوسیما گفت با خوردن لوبیا چشمبلبلی نمیتوان بهجایی رسید اشتباه محض است؛ زیرا دکتر بهشتی از محله لومیان قدیمی اصفهان تا سرچشمه تهران را که قتلگاهش در هفتم تیر سال 60 بود با یک زندگی ساده و صمیمی سپری کرد و به یکی از نوابغ روزگار مبدل شد.
بهشتی یک روحانی روشنفکر و مجتهدی آگاه به مسائل روز و دانشآموخته حوزه علمیه و مدرسه و دانشگاه تا مقطع دکترا بود. او در دورانی که فراگیری زبان انگلیسی را عدهای زبان کفر و بیهوده میپنداشتند، اقدام به یادگیری آن کرد.
بهطوریکه برای تسلط بیشتر بر این زبان، یک معلم خصوصی خارجی گرفت و چنان پیش رفت که در سال 1330 پس از اخذ ليسانس الهیات، همزمان با فراگیری دروس طلبگی در حوزه علمیه قم، بهعنوان دبير زبان انگليسى در دبيرستان مشغول تدريس شد. او همچنین در سالهای 1335 تا 1338 دوره دكتراى فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات گذراند. او با تسلط بر 4 زبان زنده دنیا فارسی، انگلیسی، عربی و آلمانی، الگوی ارزشمندی برای اهل علم و دین شد.
-مسئولیتپذیری و مسئولیت شناسی ازجمله وجوه بارز شهید بهشتی بود، ریشه این ویژگی را چه میدانید؟
بهشتی در همهسالهای زندگیاش نسبت به خانواده و نسبت به جامعه احساس مسئولیت میکرد. بهعبارتدیگر مسئولیت اجتماعی از ویژگیهای شخصیت او بود. در سالهای 1329 تا 1331 كه مقارن با اوج مبارزات سياسى- اجتماعى نهضت ملى نفت بود، او بهعنوان يك جوان معمم و مشتاقِ مبارزه علیه استعمار انگلیس برای ملی شدن صنعت نفت ایران در تظاهرات و اجتماعات عمومی شركت و سخنرانی میکرد.
بهعبارتدیگر او یک روحانی و دانشجوی منزوی و عافیتطلب نبود، بلکه نسبت به کشور و ملتش احساس مسئولیت میکرد. او دردها و زخمهای جامعه خود را میشناخت و برای ترمیم آن همراه و همگام با مردم خالصانه تلاش میکرد.
او با شروع مبارزات امام خمینی(ره) در اوایل دهه 40 وارد مبارزه جدی با رژیم پهلوی شد و تا سال 57 تلاش زیادی برای پیروزی انقلاب به عمل آورد. ازآنپس نیز تا زمان شهادتش در خدمت مردم بود و برای حل مشکلات آنها صادقانه تلاش میکرد.
او نه به مردم دروغ میگفت و نه دستبهجیب مردم میبُرد و نه به آنها وعدههای بیهوده میداد. بلکه زندگی سادهای داشت و همیشه با مردم روراست بود. او با دشمنان ملت و مفسدان جامعه و غارتگران بیتالمال در ستیز بود و در مقام ریاست قوه قضائیه و عضو شورای انقلاب، همیشه برای اجرای عدالت و استرداد حقوق ضعیفان جامعه میکوشید.
-آیا شهید بهشتی به فکر کادر سازی و تربیت افراد شایسته برای کشور بود؟
او علاوه بر تدریس در حوزه علمیه و مدارس جدید، در سال 1333 با همكارى دوستانش دبيرستانى به نام دين و دانش در قم تأسيس كرد كه به مدت 10 سال مسئوليت ادارهاش تا سال 1342 مستقيماً به عهده خودش بود و جوانان زیادی را تربیت کرد.
او همچنین يك حركت فرهنگى نو، هم در حوزه علمیه به وجود آورد و هم با جوانهای دانشگاه ارتباط برقرار كرد. بهعبارتدیگر در اواخر دهه 30 و اوایل دهه 40 که کسی به فکر اینگونه مسائل نبود او به فکر پيوند ميان دانشجو و روحانى بود و اعتقاد داشت که اين دو قشر آگاه و متعهد بايد هميشه دوشادوش يكديگر حركت كنند.
در سال 1339 او سخت به فكر سامان دادن به حوزه علميه قم افتاد و توانست يك طرح و برنامه جدید تحصيل علوم اسلامى برای حوزه تهيه كند که پايهاى شد براى تشكيل مدارس نمونه مثل مدرسه حقانى يا مدرسه منتظريه. او حتی در سال 1343 عازم اروپا شد و مسئولیت مرکز اسلامی هامبورگ آلمان را بر عهده گرفت و در طول 5 سال خدمت در آنجا، ضمن رونق این مرکز اسلامی در قلب قاره اروپا، به تشکیل و گسترش انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در کشورهای اروپایی پرداخت و هم بسیاری از دانشجویان ایرانی را در حد تراز یک دانشجوی مسلمان و متعهد و انقلابی تربیت کرد.
او در سال 50 در ایران جلسه تفسير قرآن تشکیل داد که حدود 400 - 500 نفر در آن شركت میكردند و جلسات سازندهاى بود. او همچنین در دهه 50 به تألیف و انتشار کتابها و مقالات مذهبی و تدوین کتب دینی مدارس پرداخت که در تربیت مذهبی دانشآموزان خیلی مؤثر بود. او حتی بعد از پیروزی انقلاب- در اواخر بهمن سال 57- بهمنظور نیروسازی، با همکاری جمعی از دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد که گستردهترین حزب مذهبی و سیاسی بعد از انقلاب بود و میلیونها نفر عضو داشت.
-سیاست موازنه منفی ازجمله سیاستهایی است که اظهارنظرهای متفاوتی دربارهاش میشود، نظر شهید بهشتی درباره سیاست موازنه منفی چه بود؟
او بر این باور بود که كار ما گرايش به سمت يك كشور يا گروه يا نظام خاص نيست، بلکه ما سياست موازنه منفى را دنبال میكنيم و به هيچ قدرت خارجى بهاى خاصى نمیدهیم و با هر كشور خارجى روابط سياسى، فرهنگى و اقتصادیمان را بر اساس استقلال كامل كشورمان و فرهنگمان و مكتبمان و رعايت اصول مكتب ما برقرار میکنیم.
بهطورکلی در اين رابطه ما ترجيح میدهیم با كشورهایى كه دورتر از معيار زورمدارى هستند روابط داشته باشيم. به خاطر اينكه اینها ملتهایی هستند كه صالحترند از كشورهایى كه در آنها دولتهای زورمدار حکومت میکنند و ملتهایشان را به راههای غيرسالم میکشانند.
-این نگاه شهید درباره دول خارجی قابل تعمق است، نگاه وی درباره ارتباط و یا حتی اختلاف بین مسئولان خودمان چگونه بود؟
او معتقد بود که اصل اختلافنظر امرى است طبيعى، ولى در يك انقلاب و در يك نظام، صحيح آن است كه مسئولان جامعه از هماهنگى در برنامهريزى برخوردار باشند و خيلى هماهنگ فكر و عمل كنند؛ اما در صورت بروز اختلافنظر، مسئولان بر مبناى قانون اساسى عمل كنند و نظرهای خود را هماهنگ كنند و از هر فرصتى براى خدمت عملى به مردم حداكثر بهره بردارى را به عملآورند.
او بر این باور بود که هرگاه يكى از مقامات مسئول در سخنانش نسبت به فرد يا نسبت به تشكيلاتى مطالبى بگويد كه در محيط جامعه و در اذهان عمومى نسبت به آن فرد يا آن سازمان ابهامها و سؤالاتی ايجاد كند، بايد به آن فرد و سازمان حق داده بشود كه درباره ابهامات توضيح كافى به مردم بدهد.
-این نگاه و رویکرد در بین خود مسئولان چگونه بود، مثلاً در مناظرههای سیاسی- اجتماعی؟
آيت الله بهشتى هم مرد علم و عمل بود و هم مرد میدان مناظره و گفتگو، حتی با مخالفان اعتقادی و سیاسی خود شجاعانه و با صراحت و منطقی در صداوسیما و مجامع عمومی مناظره میکرد. نمونه آن مناظره او با سران احزاب کمونیستی است.
او بهطور مكرر براى بحث و مناظره رودررو با مخالفان و منتقدانش اعلام آمادگى میکرد؛ زیرا بحث و مناظره بين افراد و گروههای مختلف براى روشنتر شدن مواضع آنان بين مردم مؤثر بود و مردم از این مناظرات خیلی استقبال میکردند. او معتقد بود که حادثهها و رويدادها، موجهایی را در جامعه به وجود مىآورند، اما منزلت اجتماعى هركس از مجموع بينش و منش و عملكرد او مايه میگیرد، بنابراين جامعه با يك جمعبندى، به مجموعه اين عملكردها خواهد نگريست و بر اساس آن به افراد و گروهها بهاى مناسب را خواهد داد.
-به نظر شما آیا جامعه فعلی ما بهاندازه کافی باشخصیت شهید بهشتی آشناست؟
مسلماً نه. سالهای قدیم بهتر به این موضوعات توجه میشد. دیدگاههای آیتالله دکتر بهشتی در ابعاد مختلف مذهبی، سیاسی، قضایی، مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی بسیار گسترده و ارزشمند است و متأسفانه کمتر به آن پرداخته میشود.
نهادهای فرهنگی، رسانهها، اساتید و مجامع دانشگاهی در این زمینه کوتاهی میکنند. سالی یکبار در هفتم تیر نام دکتر بهشتی به میان میآید آنهم بهجای آنکه ویژگیها و زوایای مختلف این شخصیت بزرگ ایرانی مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد، فقط به ارائه عملکرد قوه قضائیه فعلی پرداخته میشود.
مشابه این وضعیت را در سالگرد شهادت آقایان رجایی و باهنر رئیسجمهور و نخستوزیر محبوبمان هم میبینیم که به نام «هفته دولت» نامگذاری شده و بهجای تشریح زندگی و خدمات این عزیزان، صرفاً مدیران آمار عملکرد خود را ارائه میکنند و یا چند پروژه را افتتاح یا کلنگ زنی میکنند.
درحالیکه اینگونه شخصیتها نوابغ مدیریتی جامعه ما هستند و باید بهعنوان الگو و اسوه جامعه معرفی و شناسانده شوند، اما در عمل اینطور نیست، هرسال این شخصیتها مظلومتر و ناشناختهتر از گذشته باقی میمانند که این موجب خسران جامعه است.
سخنان پایانی شما درباره شهید بهشتی؟
دکتر بهشتی تأکید مىكرد كه راهحل اصلى گرانى، راهحل اقتصادى است نه راهحل قضایى و دولت و دستگاههای مسئول بايد بيش از هر چيز به راهحل اقتصادى توجه كند تا مشکل گرانی حل شود.
همچنین ازنظر دکتر بهشتی يكى از انتظارات اساسى در جمهورى اين است كه دستگاه قضایى دقيق و مدافع حق باشد و با نگرش يكسان به همه افراد بنگرد. شرط اساسى رسيدن به اين آرمان، داشتن یک سيستم طراحى در این زمینه و آماده شدن قضات ما براى بر عهده گرفتن اين مسئوليت در سطحى بالاتر است و همچنین تلاش براى آشناتر شدن و عادت كردن همه مردم جامعه به يك فرهنگ اجتماعى، كه همه بتوانند برخورد حقپرستانه را درك كنند و بپذيرند.
به گزارش ایبنا؛ غلامرضا خارکوهی، نویسنده و تاریخنگار گرگانی است که تا به امروز بیش از 30 عنوان کتاب همچون «حماسه 5 آذر سال 57 گرگان»، «انقلاب اسلامی به روایتی دیگر»، «تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله طاهری گرگانی»، «استان گلستان در انقلاب اسلامی»، «استان گلستان به روایت اسناد انقلاب»، «خاطرات آیتالله نورمفیدی»، «فرآیند تأسیس بسیج و ادغام آن با سپاه»، «خانه امن»، «روایتی از نقش استان گلستان در دفاع مقدس»، «استان گلستان در نهضت امام خمینی» و «نقش جهادگران سنگر ساز بی سنگر»، «سلیمان در گلستان»، «خزان در بهار»، «قیام پاییزی» از وی منتشر و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما