سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۵
ملکیان: رالز عدالت را به معنای سخت‌گیرانه‌تری به کار می‌برد/ بهشتی: سیر تحول تکاملی اندیشه رالز برای ما درس‌آموز است

مصطفی ملکیان در نشست «بحثی درباره عدالت» گفت: رالز، عدالت را به معنای سخت‌گیرانه‌تری به کار می‌برد. عدالت به نظر رالز یعنی اینکه من چنان رفتار کنم که کسانی که طلبی دارند متناسب با طلبکاران دیگر دریافت کنند. ما نهادهای اجتماعی را باید اینطور طراحی کنیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «بحثی درباره عدالت» از سری نشست‌های عصر دوشنبه بخارا 2مرداد 1402 در کافه کتاب ققنوس برگزار شد.
 
ملکیان در این نشست بیان کرد: به نظرم آمد نکته‌ای را روشن کنم که شاید دریچه مناسبی برای ورود به همه آراء جان رالز باشد به خصوص همین کتاب «عدالت به مثابه انصاف». گمان کنم برای همه کسانی که با رالز آشنا هستند، آشنا باشد که وقتی ما می‌شنویم که رالز می‌گوید عدالت، انصاف است به دوجهت برای ما سوال پیش می‌آید. یکی اینکه مگر می‌شود عدالت انصاف نباشد؟ هر کسی که تعبیر عدالت را می‌شنود طبیعتا به ذهنش متبادر می‌شود که عدالت انصاف است. هر کس که عادلانه رفتار می‌کند همان کسی است که منصفانه رفتار می‌کند و هر کس که منصفانه رفتار می‌کند همان کسی است که عادلانه رفتار می‌کند.
 
وی ادامه داد: نکته دوم که ابهام مطلب را بیشتر می‌کند این است که خیلی از فیلسوفان بعد از رالز عدالت به مثابه انصاف را نپذیرفتند. این عجیب است که فیلسوفی نپذیرد عدالت به مثابه انصاف است و انصاف همان عدالت است. چگونه، کسانی با رالز مخالفت کردند؟ در هر صورت چه استدلال‌های آنان را قوی بدانیم چه ضعیف، برای من عجیب است که فیلسوفانی جلوی رالز بایستند و بگویند که عدالت به مثابه انصاف نیست. من این مقدمه را گفتم که عجیب و غریب بودن این قرابت دوگانه کم‌تر شود.
 
ملکیان گفت: ما با کلمه حق برخورد زیادی داریم. مثل وقتی که می‌گوییم حق من این نبود، حق تو این بود. حقوق دیگران را ضایع نکنیم و امثالهم. حق در انگلیسی، به Right ترجمه شده است و ما به حقوق می‌گوییم Rights. حق یعنی چیزی که من از شما طلبکارم و چیزی که شما مکلف هستید به من بپردازید. وقتی می‌گوییم کسی حق دارد نسبت به چیزی یعنی دیگران مکلف هستند آن چیز را برای من مهیا کنند. حق در واقع به معنای طلبکاری است. به معنای اینکه چیزی از شما طلب دارم و شما آن چیز را به من بدهکار هستید. ما می‌توانیم حق را به دو قسم تقسیم کنیم. حق، گاهی، از مقوله Entitlement است(استحقاق). و گاهی ازمقوله deserve است(لیاقت). گاهی حق را به جزا ترجمه می‌کنند و گاهی به سزا.  
 
وی اضافه کرد: بنابراین می‌توانیم بگوییم که حقوق به دو دسته قابل تقسیم هستند. حقوقی که من دارم به حکم نهادهای اجتماعی مانند قوه قضاییه. و حقی که من به لحاظ طبیعی و اخلاقی دارم. گاهی Entitlement یا آنچه استحقاق داریم با Deserve یا آنچه لایق آن هستیم منطبق نیست. اما دادگاه‌هایی هستند که دقیقا این دو بر هم انطباق پیدا می‌کنند.
 
ملکیان توضیح داد: در عین حال که عدالت همیشه با حق سر و کار دارد اما معانی مختلف عدالت بسته به اینکه به Entitlement یا Deserve سر و کار داشته باشند با هم تفاوت می‌کنند. حالا معلوم می‌شود چرا رالز نظریه خاص خودش را دارد و کسانی با او مخالف و موافق هستند. من عدالت را به 5 بخش دسته‌بندی می‌کنم. پنجمین بخش‌بندی مربوط به رالز است و متوجه می‌شویم که چرا رالز اینطور دیدگاه‌هایی داشته است.
 
وی افزود: اولین معنای عدالت یعنی آنچه اخلاقا جایز است. هر رفتاری که اخلاقا جایز باشد به این رفتار می‌شود گفت عادلانه. این معنا وسیع‌ترین معنای عدالت است. عدالت چیزی جز جواز اخلاقی نیست. اگر کاری، رفتاری، گفتاری، کرداری، اخلاقا جواز داشت، و من مجاز بودم آن را صادر کنم، در این صورت گفته می‌شود که این رفتار عادلانه است. وقتی می‌گوید آنچه جایز است، نمی‌گوید «آنچه» چیست و نمی‌گوید جوازش، چه مقدار شدت و ضعف دارد. همینقدر که جایز باشد می‌توانم بگویم که مصداقی از مصادیق عدالت است. معمولا در مباحث امروزین عدالت، این معنای عظیم، فقط در اخلاق کاربرد دارد و کمتر در حقوق کاربرد دارد.
 
ملکیان ادامه داد: معنای دوم از عدالت، یعنی آنچه اخلاقا به اشخاص دیگر بدهکارم. هرچه من اخلاقا به شما بدهکارم، اگر رعایت کردم کار من عادلانه است و اگر رعایت نکردم کارم عادلانه نیست. در اینجا وقتی می‌گوییم اشخاص دیگر، ما از دو حوزه بیرون رفته‌ایم؛ یکی ارتباط من با خودم، یعنی خودم را بیرون گذاشته‌ام و در نتیجه رفتار با خودم را نه می‌شود عادلانه برداشت کرد و نه غیرعادلانه. در این برداشت و تعریف، اگر من استعدادهای خودم را شکوفا کنم نمی‌شود گفت که من با خودم عادلانه رفتار کرده‌ام و اگر خودم را نابود کنم نیز نمی‌شود گفت که با خودم ناعادلانه رفتار کرده‌ام. چون اینجا عدالت، در ارتباط شخص با اشخاص دیگر طرح می‌شود. اشیاء نیز همینطور است. در ارتباط با اشیاء هم نمی‌توانیم بگوییم عادلانه یا ناعادلانه رفتار کرده‌ایم. در برداشت دوم، شفقت نیز بیرون می‌افتد. من در عدالت رفتار جایز اخلاقی می‌کنم اما رفتاری که طلب دارید؛ اما در شفقت من رفتار جایز می‌کنم در حالی که شما طلبی نداشته‌اید. شفقت در لسان مسلمانان به رحمت و احسان معروف است. در مسیحیت به این معنا charity گفته می‌شود. به زبان یونانی به آن «آگاته» گفته می‌شود. در زبان بودا نیز به آن شفقت گفته می‌شود. شفقت را کسی از ما طلب ندارد اما عدالت را از ما طلب دارند.
 
وی گفت: معنای سوم عدالت یعنی آنچه من به دیگران بدهکارم و دیگران برای بازپس گرفتنش، حق دارند از قوه قهریه یا قضاییه و پلیس استفاده کنند. همانطور که می‌بینید عدالت در معنای سوم، تنگ‌تر شد. فرض کنید من به شما بدهی‌ دارم و پس نمی‌دهم، شما می‌توانید به قوه قهریه که همان قوه قضاییه و پلیس هست رجوع کنید و از من شکایت کنید. با این حال کارهای زیادی هستند که جزو بدهی من به شما به شمار می‌روند اما اگر ندهم نیز نمی‌توانید به قوه قهریه شکایت کنید. مثل وقتی که قول می‌دهم به خانه‌تان بیایم اما خلف وعده می‌کنم.
 
ملکیان اضافه کرد: معنای چهارم این است؛ عدالت یعنی اینکه ما Deserve دیگران را بپردازیم یا آنچه لایقش هستند، نه Entitlement و آنچه استحقاقش را دارند. فرض کنیم در دادگاهی که من ظالم هستم و شما مظلوم هستید، با اینحال من خودم را مظلوم جلوه داده‌ام. شما هم اسنادی دال بر محکومیت من پیدا نکرده‌اید. قاضی هم شما را محکوم کرد که 50هزارتومان به من بدهید. شما وقتی این 50 هزارتومان را به من می‌دهید حق من نبوده است. این پول، Entitlement بود اما عدالت یعنی من Deserve را بپردازم. عدالت این است که انسان در مناسبات اجتماعی Deserve دیگران را می‌پردازد. یعنی پرداخت چیزهایی که دیگران طبیعتا و اخلاقا از من طلب دارند نه آن چیزها که به حکم قوه قضاییه از من طلب دارند.
 
وی بیان کرد: معنای پنجم عدالت همان عدالت به مثابه انصاف است. این معنای پنجم را رالز پیش می‌کشد. ریشه‌های این اندیشه به صورت مبهم در غرب وجود داشته است. اما کسی که مبدع این نظریه است رالز است. رالز، عدالت را به معنای سخت‌گیرانه‌تری به کار می‌برد. عدالت به نظر رالز یعنی اینکه من چنان رفتار کنم که کسانی که طلبی دارند متناسب با طلبکاران دیگر دریافت کنند. ما نهادهای اجتماعی را باید اینطور طراحی کنیم. عدالت این است که همه کسانی که طلب دارند از جامعه، طلبشان را متناسب با دیگران دریافت کنند. اگر متناسب دریافت نکنند، این عدالت نیست.

سید علیرضا حسینی بهشتی عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس به عنوان دیگر سخنران این نشست بیان کرد: در طول تاریخ بشر همواره مطالبه عدالت را داشته است. و چه خوب که این جلسه در ایام بزرگداشت قهرمان عدالت و آزادی برگزار شود. امیدوارم بیش از آنکه به نام او توجه می‌شود به پیام او توجه شود. ما همه او را به عنوان قهرمان بزرگ تاریخ در عرصه عدالت و آزادی می‌شناسیم. درود می‌فرستم به همه کسانی که ناعادلانه در سراسر جهان در حصر هستند. امیدوارم فعالیت‌های عدالت‌خواهانه باعث شود ناعدالتی دامن خود را از جوامع بشری برچیند.
 
بهشتی گفت: وقتی به مطالبات مردم ایران طی 150 سال اخیر به معنای تاریخی توجه می‌کنیم می‌بینیم که از آن زمان تمنای پیشرفت همواره برای مردم ما بوده است. همواره این سوال وجود داشته که چرا دیگران پیشرفت کرده‌اند و چرا ما عقب افتاده‌ایم. ما برای پیشرفت همواره از یک مثلث سه‌گفتمانی بهره برده‌ایم. گاه در ارتباط با همدیگر گاه مجزا از هم. یکی مطالبه ملی و عمومی برای استقلال است.
 
وی ادامه داد: کشور ما همواره از سوی همسایه و غیرهمسایه، استقلالش مورد مخاطره قرار گرفته است و به صورت مستقیم و غیرمستقیم استقلالش زیر سوال رفته است. ما هیچگاه مستعمره در تاریخ نبوده‌ایم اما نفوذ قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همواره بر تصمیم‌هایی که درون کشور بر سرنوشت مردم تاثیر می‌گذارد، تاثیر گذاشته است.
 
بهشتی اضافه کرد: ضلع دیگر این مثلث آزادی و آزادی‌خواهی است. آزادی‌های بنیادین به عقیده رالز، همچون آزادی بیان و آزادی تجمع، آزادی تحرک اجتماعی یعنی اینکه از یک طبقه به یک طبقه دیگر حرکت کنیم. آزادی‌هایی مثل دین و عقیده.
 
وی گفت: ضلع سوم عدالت‌خواهی است. عدالت در جامعه ما همواره به معانی مختلفش مطرح بوده است. به نظرم اینطور می‌رسد که در برهه‌هایی که توانسته‌ایم این سه ضلع را با هم در نظر بگیریم و سازگار بدانیم این‌ها را، توانسته‌ایم گام‌هایی را برداریم و آن زمان که این سه ضلع به هم نرسیده‌اند دستاوردهایی را از دست داده‌ایم.
 
بهشتی بیان کرد: نکته مهم درباره عدالت به مثابه انصاف جان رالز این است که او پس از مناقشات و مناظرات مفصلی که بین دو اردوگاه فکری که یکی فراورخواه و دیگری آزادی‌خواه بوده توانسته نظریه‌ای را ارائه کند که در آن برابری و آزادی در کنار هم بنشینند. این هنر بزرگ رالز است. یعنی اینطور نبوده که صرفا بر مسئله آزادی تکیه کرده باشد و اینطور هم نیست که مانند اردوگاه سوسیالیست صرفا به هر نوع برابری اشاره کند. به هر قیمت، حتی اگر به قیمت از دست دادن آزادی‌ها باشد. این تلاشی است که رالز کرده است. برجستگی رالز در نحوه اول به این مسئله مربوط است.
 
وی ادامه داد: البته گام‌های بلندی که او طی 40 سال برداشت به لحاظ اخلاقی و روش نیز حرف‌های جالبی دارد. این دانشمند بزرگ که از عرصه‌های مختلف حقوق و اخلاق و سیاست و فلسفه اخلاق بهره برد و این نظریه را شکل داد گام بزرگی برداشت. به غیر از اینکه توانست آشتی برقرار کند بین برابری و آزادی، او مجدد فلسفه سیاسی در سده بیستم به بعد بود. او توانست فلسفه سیاسی را احیا کند.
 
بهشتی گفت: پرسشی که برای ما مطرح می‌شود این است که رالز به چه کار ما می‌آید. برای افرادی که در این سرزمین هستند و شهروندان این کشور هستند چه بهره‌ای از او می‌برند. مفاهیم بنیادین راهگشایی در نظریه رالز هست که می‌تواند ما را از بن‌بست‌های سیاسی رهایی بخشد.
 
وی افزود: امروزه فکر می‌کنم همگی این را متوجه شده باشیم که ما تا پیوند درستی میان عمل و نظر نتوانیم برقرار کنیم راه پیشرفت و توسعه به روی ما باز نخواهد شد. نه عمل ورزی صرف و نه اندیشه ورزی‌های انتزاعی؛ هیچ کدام مشکل ما را حل نمی‌کند. هرچند برخی مواقع هیچ چیز لذت‌بخش تر از اندیشه‌ورزی‌های فلسفی و انتزاعی نیست. با اینحال ما در جامعه زندگی می‌کنیم و نمی‌توانیم نسبت به محیط پیرامون‌مان حساس نباشیم و تعیین سرنوشت خود را به دست دیگران بسپاریم.
 
بهشتی توضیح داد: ترجمه آثار رالز با وجود همه نقدهایی که وارد است دستاورد بزرگی است و باید مراتب قدردانی و سپاس نسبت به همه مترجمین را ابراز کنیم. بعضی کتاب‌ها دو ترجمه داشته‌اند که هیچ اشکالی هم ندارد. فکر می‌کنم اگر قانون کپی‌رایت وجود داشت هم ناشران و هم مترجمان راحت می‌شدند و از آشفتگی حوزه ترجمه خلاص می‌شدیم. ولی گویا قرار نیست ما در این زمینه از حقوق جهانی پیروی کنیم.
 
وی اضافه کرد: سیر تحول تکاملی اندیشه رالز برای ما بسیار درس‌آموز است. هر قدمی که او برمی‌دارد برای ما درس است. می‌فهمیم که چرا با وجود داشتن سرمایه‌های فکری در کشورمان خیلی کم شاهد بروز و ظهور نظریه‌ها هستیم. یا سخنانی که بتوانند یک نشانه مهمی را پایه‌گذاری کنند در شکستن مرزهای دانش و پیش بردن این مرزها. رالز اولین مقاله خودش را در اوایل دهه 1950 منتشر می‌کند و این دیدگاه را مطرح می‌کند. بعدا با نقدهایی که به این مقاله و مقاله‌های دیگر او می‌شود به تدریج پیش می‌رود سمت نوشتن کتاب «نظریه‌ای در باب عدالت». این کتاب یک اثر بسیار بزرگ دارد. امروزه صاحب‌نام‌های عرصه علوم اجتماعی می‌گویند هیچ کس نیست که در جهان بتواند درباره عدالت اجتماعی حرف بزند و به این کتاب نگاهی نداشته باشد.
 
نقد در کشور ما از معنای خودش دور شده است
 
بهشتی بیان کرد: چه شارحین چه منتقدین همه متفق‌القول هستند که این یک اثر تاثیرگذار در تمام دانشگاه‌های جهان است. کسی نیست که فلسفه سیاسی درس بدهد و بدون توجه به این نظریه درس‌هایش را دنبال کند. بعد از انتشار این کتاب، نقدهای عالمانه‌ای شکل می‌گیرند. نقد در فرهنگ ما متاسفانه از معنای خودش دور شده است. نقد یعنی ارزیابی و سنجش و دیدن ضعف و قوت با هم. متاسفانه هر متنی که در کشور ما چاپ می‌شود یا به مدح آن می‌پردازیم یا به ذم آن.   
وی افزود: مطلق‌گرایی‌های ما متاسفانه در اشکال مختلف کار دست ما داده است. به هر حال کتاب رالز منتشر می‌شود. حرکت‌ها و تحولات مهمی در نظریات رالز به وجود می‌آید. به نوعی که برخی‌ها که او را ستایش می‌کردند دیگر او را همراهی نکردند. حرکت‌هایی که از نظریات رالز به وجود آمد برای ما مهم است. رالز می‌گوید آنچه پدید آورده است برای جوامع مبتنی بر قانون اساسی و دموکراسی است. او می‌گوید نظریه درباب عدالت نظریه‌ای است از جنس سیاسی و به امر سیاسی تعلق دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها