سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۷
ادیب الممالک فراهانی؛ شاعر و روزنامه‌نگار مردمی از تبار استان مرکزی

مرکزی- ادیب الممالک فراهانی نخستین شاعری است در ایران که به کار روزنامه‌نگاری پرداخت و با تاسیس روزنامه مردمی ادب موجب نشر افکار مردمی شد و تا پایان عمرش شاعری را به همراه روزنامه‌نگاری دنبال می‌کرد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): نام ادیب الممالک فراهانی برای اهل شعر و ادب فارسی معرف شاعری تواناست، کسوت شاعری ادیب الممالک سبب شده تا به او به عنوان یکی از پیشگامان رشته روزنامه‌نگاری توجه نکنند، هنگامی که نهضت آزادی خواهان ایرانی بر ضد استبداد قاجار برپا شد و مردم طالب استقرار نظام دموکراسی بودند نوشته‌های ادیب نقش مهمی در آگاهی از حقوق سیاسی و اجتماعی مردم و تهییج آن‌ها به ایستادگی در برابر فشارها و تهدیدات زمانه داشت.

ادیب الممالک نخستین شاعری است در ایران که به کار روزنامه نگاری پرداخت تا پیش از نهضت مشروطه روزنامه‌هایی که در ایران نشر می‌شدند مستقیماً زیر نظر دولت بود یا در شهرستان‌ها در سایه حمایت حکام فعالیت می‌کردند در حقیقت روزنامه مردمی در دسترس نبود که اندیشه‌ها و آرمان‌های مردم را نشر دهد، ادیب الممالک فراهانی نخستین کسی بود که با تاسیس روزنامه ادب موجب نشر افکار مردمی شد و تا پایان عمرش شاعری را به همراه روزنامه نگاری دنبال می‌کرد.



زندگی نامه محمدصادق ادیب الممالک فراهانی

 در کتاب زندگی و شعر ادیب اللمالک فراهانی و نامداران اراک آمده است: محمدصادق ادیب الممالک فراهانی، فرزند حسین ملقب به امیرالشعرا و متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه که در روز  ۱۱ مرداد ماه ۱۲۳۹ (14 محرم 1277) در قریه  گازران ار توابع شهر اراک به‌ دنیا آمد.

او در پانزده سالگی و پس از مرگ پدرش بر اثر فشار طلبکاران و ظلم شاهزاده عبد الحمید میرزا ناصر الدوله به تهران آمد و به پایمردی حسنعلی‌خان امیر نظام گروسی، به دستگاه طهماسب میرزا مؤید الدله راه یافت.

ادیب از سال۱۲۶۸ تا ۱۲۷۲  همراه امیر نظام در مناطقی مانند آذربایجان، کردستان، کرمانشاه به سر می‌برد. درسال‌های ۱۲۷۳ و ۱۲۷۴در تهران به سر می‌برد برد و در دارالترجمه دولتی مشغول به کار بود.

در سال ۱۲۷۵ بار دیگر همراه امیرنظام به آذربایجان رفت و هنگامیکه مدرسه لقمانیه تبریز در سال ۱۲۷۶ افتتاح شد، نیابت ریاست آنجا را عهده دار گشت و در همین سال روزنامه ادب را در تبریز منتشر ساخت.

در سال ۱۲۷۹ راهی خراسان شد و انتشار روزنامهٔ ادب را تا سال ۱۲۸۰ در آنجا پی گرفت. در سال ۱۲۸۱ به تهران آمد و سردبیری روزنامهٔ ایران سلطانی را تا سال ۱۲۸۲ عهده دار شد. در این سال به بادکوبه رفت و انتشار بخش فارسی روزنامه ارشاد را که به ترکی منتشر می‌شد، بر عهده گرفت.

در سال ۱۲۸۵ بار دیگر به تهران بازگشت و این بار سردبیری روزنامه مجلس به او سپرده شد. او در سال ۱۲۸۶ روزنامه عراق عجم را در همین شهر منتشر کرد. در دوران استبداد محمد علیشاه یعنی در سال ۱۲۸۹ ادیب به صف مشروطه خواهان پیوست. در سال ۱۲۹۰ وارد عدلیه یا دادگستری امروزی شد و تا پایان عمر به ریاست چندین شعبه عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب شد.

او در روز  ۲ اسفند ۱۲۹۵ در شهر یزد سکته کرد و در همین سال پس از بازگشت به تهران درگذشت و در ری به خاک سپرده شد. 

ویژگی‌های سخن سرایی ادیب اللمالک

او در انواع شعر به خصوص در قصیده سازی بسیار توانا بود. در شیوه سخن سرایی پیرو استادان قدیم و هم طراز قاآنی وسروش است. او مانند پیشینیان خود شعر و شاعری را از مداحی آغاز کرد و به قصد صله پاداش و تأمین وسایل زندگی قصاید تملق آمیز و بلند بالا در وصف امرا و ارکان زمان خود سروده است. او حتی بعد از انقلاب مشروطیت و اعلان آزادی هم که به کشمکشهای سیاسی و مطبوعاتی افتاد صفت اصلی شعر خود را که همان قصیده سرایی است از دست نداد.

ادیب الممالک فراهانی در علوم ادب لغت فارسی و عربی استاد بود و حافظه‌‌ای قوی داشته که این حافظه به وی قدرت آنرا می‌داد که در اشعار خود از تمام علوم و محفوظات استفاده کند.

در علم حکمت، ریاضی، نجوم، رمل، اسطرلاب نیز بیشتر از آنچه که یک شاعر بایستی مطلع باشد، آگاهی داشت. از زبان روسی، کلدانی، ترکی و پهلوی آگاه بود و نیز قدری فرانسه و انگلیسی می‌دانست.



شعر وطن ادیب اللممالک فراهانی گویای وطن دوستی این شاعر و روزنامه نگار تواناست.
آدمی را چو هفـــت مهــــر به دل
نبــــــود کم شمار از اهریمن
مــهر ناموس و زندگـــانی و دین
عزت و خاندان و مال و وطن
وان که بیهـــوده بگــــذراند عـمر 
هست نــــادان و ابله و کودن
وان که ایمان به دین خویش نداشت
از بدیــــهای او مـــباش ایمن
وان کــــه قــــدر شــرف نداند باد 
ذل و فقــــــــرش قبا و پیراهن
وان که اسراف پیشه کرد به مــــال
نشــــــود شمع خانه اش روشن
وان که حب وطن نداشــــت به دل 
مرده زان خوبـــتر به مذهب من

ای وطن ای تو نور و ما همه چشــم 
ای وطن ای تو جان و ما همه تن
ای مرا فــکرت تــــــــو در خـــاطر 
وی مرا منّـــــــــت تو بر گردن

نار تـــــــــو خوبتر ز بــــرد و سلام
خار تو تـــــازه تر ز ورد و سمن 
با تـــــــــو بر زهر جــــان ما مشتاق
بی تو با نور چـــــــشم ما دشمن 

از هــــــــــــــوای تو هر که برگردد 
متوسل بود به جبت و وثــــــــن

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها