سه‌شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۱
سه سال و نیم رودررو با مرگ

این كتاب یک سند تاریخی است، یک روایت مستند از چگونگی قتل‌عام بیش از ۸۰۰۰ نفر آدم بی‌گناه طی تنها سه روز، آن‌هم در روز روشن و در مقابل چشمان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل و البته بقیه دنیا كه انگار مشغول تماشای یك نمایش بودند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدحسین عباسی: «كارت پستال‌هایی از گور» را اگر نخوانده‌اید، هیچ چیز درباره جنگ بوسنی و قتل عام مسلمانان سربرنیتسا در جولای ۱۹۹۵نمی‌دانید. نه اینكه چون خودم مترجم كتاب هستم، بلكه این كتاب یكی از دسته‌اول‌ترین روایت‌های موجود درباره قتل عام سربرنیتساست. حالا شاید بگویید چرا اصلا باید بدانیم؟ همین‌قدر بگویم كه این كتاب یک سند تاریخی است، یک روایت مستند از چگونگی قتل‌عام بیش از ۸۰۰۰ نفر آدم بی‌گناه طی تنها سه روز، آن‌هم در روز روشن و در مقابل چشمان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل و البته بقیه دنیا كه انگار مشغول تماشای یك نمایش بودند.»

این جملات بخشی از مصاحبه سیدمیثم میرهادی، مترجم توانمند کتاب است که به نظرم برای معرفی این اثر کافی است. این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات یکی از شاهدان عینی جنگ بوسنی و هرزگوین طی سال‌های ۱۹۹۲تا ۱۹۹۵میلادی (۱۳۷۱تا ۱۳۷۴ شمسی) در شهر سربرنیتسا است. روایت‌های این کتاب مربوط به محاصره و سقوط شهر و وقوع نسل‌کشی در آن است.

داستان، خاطره یا تاریخ شفاهی؟

در عنوان یا شناسنامه کتاب هیچ توضیحی در مورد نوع یا قالب کتاب داده نشده است. در برخی از سایت‌ها این کتاب به عنوان رمان معرفی شده است، برخی این اثر را داستان می‌دانند و برخی دیگر فقط به ذکر نام کتاب بسنده کرده‌اند.

ناشر کتاب در سایت خود این اثر را رمان نامیده است. از نظر نگارنده و براساس اغلب تعاریف، این کتاب مشخصات یک رمان را ندارد. شاید بتوان آن را یک اثر «تاریخ شفاهی» قلمداد کرد، هرچند به گفته برخی کارشناسان و نظریه‌پردازان این حوزه، خاطرات خودنوشت را نمی‌توان تاریخ شفاهی نامید. اما از آنجا که روایت‌های این کتاب در خاطرات شفاهی و کتبی دیگر بازماندگان نسل‌کشی سربرنیتسا قابل راستی‌آزمایی است، می‌توان با اندکی اغماض، این کتاب را جزو آثار تاریخ شفاهی سربرنیتسا دانست. در غیر اینصورت باید گفت این کتاب گزارش وقایع و اتفاقاتی است که یک شاهد زنده آنها را به رشته تحریر درآورده و شاید بهترین عنوان برای آن «مجموعه خاطرات» باشد.

نکته‌ای که ممکن است برخی را به این اشتباه سوق داده تا این کتاب را رمان بنامند، نام کتاب است. البته این اشتباه از سوی خوانندگان حرفه‌ای و کارشناسان این حوزه پذیرفته نیست. این قبیل اشتباهات معمولاً از سوی خبرنگاران و گزارشگران عزیزی رخ می‌دهد که بدون مطالعۀ کتاب به معرفی آن اقدام می‌کنند. به نظر می‌رسد «کارت‌پستال هایی از گور» یک عنوان غیرواقعی، فانتزی و رمانتیک است که هیچ سنخیتی با محتوای کتاب که دربرگیرنده خاطرات و گزارش‌های واقعی از زندگی و مقاومت مردم و سربازان در یک جنگ طولانی است، ندارد. از سوی دیگر هیچ خاطره یا گزارشی از دفن کشته‌شدگان در کتاب وجود ندارد که بتوان وجه تشابهی میان آن مطلب و نام کتاب پیدا کرد.

خاطره نوجوان ۱۷ ساله

نویسنده این کتاب، امیر سولیاگیچ در ابتدای جنگ بوسنی نوجوانی ۱۷ساله بوده است. او که از نزدیک شاهد بسیاری از وقایع جنگ در شهر سربرنیتسا بوده و شاید بتوان گفت به طرز معجزه‌آسایی، از نسل‌کشی مسلمانان در این شهر، جان سالم به در برده، هدف از نگارش کتابش را چنین بیان کرده است: «کتاب کارت پستال هایی از گور حاصل نبرد بین تمام چیزهایی  است که می‌خواهم فراموش کنم و چیزهایی است که نمی‌خواهم فراموش شود.» شاید این جمله یکی از جملات کلیدی و قابل تأملی است که از نگاه جامعه‌شناسی و رفتارشناسی مردم و نخبگان بوسنیایی، می‌توان ساعت‌ها درباره آن گفت‌وگو کرد.

من مصاحبه‌های امیر سولیاگیچ درباره کتابش را خوانده‌ام و راستش را بخواهید حرف‌های او دریاره خودش و اینکه چرا و چگونه توانست از فاجعۀ نسل‌کشی سربرنیتسا جان سالم به در برد و چرا در کتابش جای بعضی حرف‌ها خالی است و چرا هنوز که هنوز است از ملادیچ جوری یاد می‌کند که نوعی احساس ترس یا نوعی احترام از آن برداشت می‌شود، سؤالات زیادی را در ذهنم پدید آورد. روشن است که اینجا امکان پرداختن به این سوالات نیست. امیدوارم روزی یک نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی با سولیاگیچ مصاحبه کند تا زوایای بیشتری از ماجرای سربرنیتسا برای ثبت در تاریخ، روشن شود.
اما در هر صورت معتقدم کار این نویسنده تازه‌کار در نگارش این کتاب بسیار ستودنی و قابل احترام است.

سه سال و نیم رو در رو با مرگ

گزارش‌های نویسنده از آنچه با چشمان خود در طول سه سال و نیم محاصره و جنگ در سربرنیتسا دیده، بسیار خواندنی و جذاب است. او با دقت به جزییات وقایع و اتفاقات پرداخته و با آنکه خود یک مسلمان و شهروند بوسنیایی است که در آن ایام در خطر مرگ بوده و نیز داغ پدر و بسیاری از دوستان و رنج دوری مادر و خواهرش را کشیده است، اما توانسته همچون یک مورخ شفاهی بی‌طرف گزارش‌های خود را به روی کاغذ بیاورد. از سوی دیگر قلم زیبا و روان و تصویرسازی او از حال و هوای شهری در محاصره و زندگی مردمی که هر لحظه منتظر مرگ هستند، بر زیبایی و جذابیت کتاب افزوده است.

این کارِ نویسنده وقتی ارزش بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم او یک نویسنده حرفه‌ای یا ادیب نبوده و این کتاب اولین اثر او در این زمینه است. البته نمی‌توانم این نکتۀ تلخ را نیز از قلم بیندازم که همین صداقت و شفاف بیان کردن وقایع، فارغ از امتیاز بسیار بزرگ آن در تألیف چنین اثری، فکر و ذهن خواننده را از برخورد سرد و گاه غیرانسانی برخی مردم شهر آزرده خاطر می‌کند. مثل این روایت که در صفحۀ ۳۵ کتاب آمده است:

«در میدان کوچک شهر، اجزای باقیماندۀ یک زن که در یکی از حملات خمپاره‌ای ماه‌های اول جنگ کشته شده، به در و دیوار خانه‌ها و کیوسک نزدیک میدان چسبیده بود. آن زن با زنبیلی در دست، وقتی از بازار روز برمی‌گشته، مورد اصابت موشک خمپاره قرار گرفته است. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، اجزای بدنش جزیی از همان در و دیوارها شده بودند. هزاران نفر هر روز از همان مسیر عبور می‌کردند و کمتر کسی به اجزای ریز ریز شدۀ آن زن که دیگر داشتند می‌گندیدند، توجه می‌کرد.»

جمله‌ای که نویسنده بلافاصله بعد از این روایت آورده، از یک سو توجیهی است برای رفتار بی‌مسئولانه آن هزاران نفر که قاعدتاً خود نویسنده نیز جزو آنها بوده است، اما از سوی دیگر این جمله یکی از جملات کلیدی کتاب، هم از بُعد ادبی و هم از بُعد جامعه شناختی، برای تحلیل رفتار عده‌ای از مردمِ در حال جنگ است:

«ما خیلی راحت به خود مرگ بیشتر از چیزهایی که مرگ را با خود می‌آوردند، عادت کرده بودیم. مرگ را می‌شد بپذیریم اما ترس از مرگ برایمان پذیرفتنی نبود.»

یکی از اشکالات کتاب، نحوه تدوین و تقسیم بندی مطالب است. نویسنده، کتاب را به چهار فصل تقسیم کرده؛ بقا، جنگ، ناامیدی و سقوط. صرف‌نظر ازاینکه ارتباط معنایی ملموسی بین این عناوین و مطالب ذیل آنها حس نمی‌شود، عموماً در چنین کتب تاریخی-روایی بهتر است مطالب به لحاظ تاریخی تنظیم و تدوین شوند تا فهم موضوعات و اتفاقات برای خواننده، آسان و قابل فهم‌تر باشد.

ضعف دیگر اثر نداشتن فهرست است. اگر کل کتاب یک داستان یا روایتی به هم پیوسته ذیل یک عنوان بود، نداشتن فهرست پذیرفتنی بود اما حالا که کتاب به چهار فصل مجزا تقسیم شده، درج فهرست خواننده را در مطالعه مجدد کتاب و جستجوی مطالب مورد نظر کمک بسیاری می‌کرد.

هنر کارشناس-مترجم

مترجم این کتاب، سید میثم میرهادی است. میرهادی فقط یک مترجم صرف نیست. او یک کارشناس و پژوهشگر حوزه بالکان بویژه کشور بوسنی است که همین مزیت بزرگ، باعث شده آثار او یک سر و گردن از دیگر آثار موجود در این حوزه بالاتر باشد.

مترجم خیلی خوب توانسته است متن این کتاب را به فارسی برگرداند به‌گونه‌ای که خواننده جز در برخی مواقع، فراموش می‌کند که راوی این کتاب یک بوسنیایی است و این مطالب از یک زبان دیگر به فارسی ترجمه شده ‌است. متن روان، نگارش یک دست، چینش مناسب جملات و انتقال دقیق و ظریف احساسات و عواطف راوی در سراسر ترجمه میرهادی قابل مشاهده است و همین هنر او، دشواری خواندن این روایت تلخ، دردآور و بعضاً  مشمئزکننده را بر ما آسان و هموار می‌کند. از این بابت باید به مترجم تبریک گفت و امیدوار بود که وی با ادامه این راه، بتواند نقش مهمی را در ارتباطات میان فرهنگی بین دو کشور ایفا نماید.

اما یکی از نقدهای جدی به میرهادی، عدم نگارش یک مقدمه یا پیشگفتار از سوی او به عنوان مترجم است. بویژه در اثری که نویسنده کتاب، مقدمه‌ای را برای مخاطبان فارسی زبان نگاشته است. میرهادی می‌توانست با نوشتن مقدمه‌ای کوتاه در ابتدای کتاب، سهم و تاثیر بیشتری در ایجاد ارتباط میان کتاب و خواننده داشته باشد.

مسئله دیگر وجود اشکالات متعدد ویرایشی است به‌ویژه در مقدمه نویسنده. خوشبختانه این اشکالات بیشتر در حوزه ویرایش فنی است نه محتوا. آنطور که از شناسنامۀ کتاب پیداست، این کتاب به صورت رسمی ویراستار نداشته و من نمی‌دانم آیا مترجم قبل از چاپ کتاب را بازبینی کرده است یا خیر؟ در هر صورت از مترجم ظریفی مثل میرهادی و از ناشر مطرحی چون کتابستان، انتظار می‌رفت دقت لازم را در ویرایش و بازبینی کتاب قبل از چاپ آن به عمل آورند.

این کتاب را انتشارات کتابستان معرفت در ۲۸۰ صفحه رقعی منتشر کرده است. علاوه بر تحسین این ناشر برای انتخاب و انتشار چنین اثری، باید گفت حروف‌چینی، صفحه‌آرایی و چاپ کتاب خیلی خوب و حرفه‌ای انجام شده و در جای خود قابل تقدیر است. اما در مورد طرح جلد کتاب، نه با اسم کتاب و نه با محتوای آن، همخوانی دقیقی ندارد.

در پایان پیشنهاد می‌کنم پژوهشگران و خوانندگان علاقه‌مند به حوزه بالکان و جنگ بوسنی مطالعه این اثر ارزشمند را از دست ندهند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط