شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
باید باورمندی  شاعران دفاع مقدس بیش از هنرمندی باشد

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی گفت: در حوزه شعر دفاع مقدس باید باورمندی شاعران بیش از هنرمندی باشد، یعنی هنگام نوشتن داستان یا‌گفتن شعر برای دفاع مقدس فقط به موضوع فکر نکنند، بلکه موضع هم داشته باشند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رضا اسماعیلی در نشست «دفاع مقدس در ادب پارسی» که شامگاه گذشته، 31 شهریور در شبکه پیام‌رسان اجتماعی به همت گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد، عنوان کرد: نسل امروز برای تولید آثار ادبی ارجمند و فاخر با موضوع دفاع ‌مقدس، باید نه تنها تاریخ و فرهنگ دوران دفاع مقدس را بخواند، بلکه تنفس کند. نسل امروز باید حقانیت دفاع مقدس را باور داشته باشد و هر‌گونه ابهام و تشکیک در این موضوع کار را خراب می‌کند. این خیلی مهم است که منِ شاعر یا نویسنده باور داشته باشم که جنگ ما از روی زیاده خواهی و کشورگشایی نبود و اینکه ما در برابر یک جنگ تحمیلی از خودمان دفاع کردیم. در این حوزه باید باورمندی ما بیش از هنرمندی ما باشد، یعنی هنگام نوشتن داستان یا‌گفتن شعر برای دفاع مقدس، فقط به موضوع فکر نکنیم، بلکه موضع هم داشته باشیم؛ در غیر این صورت یقین داشته باشید خروجی کار ارزشمند نخواهد بود.

اسماعیلی با بیان اینکه  افول و کم رونقی شعر دفاع مقدس در سال های بعد از پذیرش قطعنامه 598 امری بدیهی است؛ توضیح داد: با خاموش شدن شعله‌های جنگ و برگشتن سربازان از جبهه‌های جنگ به خانه و کارخانه، دفاع مقدس به عنوان یک رخداد اجتماعی کم‌کم موضوعیت خود را از دست می‌دهد و مسائل دیگری که موضوع روز جامعه است ذهن و زبان شاعران را اشغال می‌کند. البته هر چند دوران دفاع مقدس تمام شده، ولی به اعتبار اینکه تبعات اجتماعی آن تا به امروز ادامه دارد، همچنان شاعرانی جنگ و دفاع مقدس را – به صورت غیرمستقیم - موضوع بعضی از اشعار خود قرار می‌دهند. این مسئله نیز امری طبیعی است؛ یعنی تا زمانی که در جامعه ما یادگاران دوران دفاع مقدس(خانواده شهیدان، جانبازان، آزادگان) حضور دارند، شعر دفاع مقدس نیز به صورت غیرمستقیم و در جلوه‌هایی به‌روزتر به حیات خود ادامه می‌دهد. جریان شعر دفاع مقدس به حکم ضرورت، در متن و بطن جریان شعر مقاومت و پایداری به حیات خود با موضوعاتی مثل مقاومت فلسطین و لبنان، یمن و مدافعان حرم ادامه داده و متناسب با مقتضیات زمان و زمانه ما افق دید خود را گسترش داده است.

وی در انتها گفت:  نکته آخر اینکه با توجه به دور شدن از دوران دفاع مقدس، برای ادامه حیات شعر دفاع مقدس شاعران نسل امروز برای سرودن شعری تاثیرگذار در این حوزه باید ریاضت مطالعه و تحقیق را به جان بخرند. شاعر و نویسنده دفاع مقدس علاوه بر مطالعه کتاب‌های پژوهشی، باید از چهاردیواری خانه بیرون بزند، به میان مردم جنگ‌زده برود و از چشم آنها به دنیا نگاه کند. باید با خانواده‌های داغدار شهدا، جانبازان و آزادگان حشر و نشر داشته باشد و باید از نزدیک مصائب یک جانباز و معلول دوران جنگ را هنگام تردد در شهر و عبور از خیابان ببیند. باید با فرزند شهیدی که هر روز زخم زبان همکلاسی‌هایش را در مدرسه تحمل می‌کند و در خلوت شب‌ها پنهانی گریه می‌کند لمس کند و با درد جانکاه همسر شهیدی که هر روز در کوچه و خیابان نگاه سنگین مردم را تحمل می‌کند، آشنا باشد. اینها چیزهای خیلی خیلی مهمی است و بدون آشنایی با این دنیا نمی‌توان دست به‌ قلم برد و در مورد بازماندگان زخمی دوران دفاع مقدس دست به خلق اثر زد. اگر هم اثری تولید شود، از واقعیات به دور و محصول توهمات و تخیلات شاعر یا نویسنده خواهد بود.

همچنین سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی از شعر مقاومت در افغانستان چنین گفت: مقاومت مردم افغانستان در اشعار شاعران بزرگ این کشور مانند خلیل‌الله خلیلی بازتاب یافته است. او مشهورترین و بزرگترین شاعر معاصر افغانستان است و در اشعاری که بعد از اشغال افغانستان سروده، به قیام و مبارزات مردم افغانستان و بیان دردها، آوارگی‌ها و اثرات جنگ پرداخته است. او هرچند که دیگر جوان نیست ولی آرزوی جهاد دارد و در اشعارش مقاومت و رنج‌های مردم و ویرانی‌های کشورش بازتاب می‌یابد.
بینش با بیان اینکه جنس ادبیات و شعر مقاومت و پایداری از نوع جهاد، مبارزه، شهادت، ایثار و فداکاری است، افزود: اگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و آغاز دفاع مقدس، شعر دفاع مقدس شناسنامه پایداری مردم ایران است و شاعران زیادی حماسه‌هایی را که در سنگرها و پشت سنگرها اتفاق افتاده ستایش می‌کنند، شعر مقاومت افغانستان هم تذکره پایداری مردم افغانستان و تاریخ مبارزات و فداکاری‌های مردم آن مرز و بوم است. نیاز به یادآوری است که پرونده شعر مقاومت افغانستان با پرداختن به رزمندگان فلسطین، یمن سوریه و عراق و به‌ویژه پرداختن به فاطمیون و شهدای فاطمیون در سوریه کامل می‌شود. ستایش شاعران از رزمندگان و شهدا و ایثارگرانی که فرامرزی برای ارزش‌های انسانی و دینی مقاومت می‌کنند، شعر مقاومت را وارد جریان جدیدی کرده است.

ادبیات دفاع مقدس تجربه جدیدی با خود به جهان آورد
در ادامه زیبا فلاحی، شاعر و پژوهشگر بیان کرد: قلم با شمشیر به خاک جوهردار جانی دوباره داد.  آن شد که عنوان جنگ با نشان‌های  تازه به دفاع مقدس تبدیل شد. حسین فخری‌ها، آهنگران و اکبر شریعت ادبیات شفاهی جبهه و جنگ را سامان بخشیدند و پرفروش‌ترین کتاب‌ها چون مجموعه ۳۰ جلدی «لاله‌های نوجوان»، «خط مقدم»، «مربع‌های قرمز» و «خاک‌های نرم کوشک»  که برخی به چاپ  یکصد‌و‌هشتاد و پنجمین نوبت خود رسید وقایع دفاع مقدس را به پوشش خط و قلم درآوردند.

فلاحی با تاکید بر اینکه شعر انقلاب فصل دیگری بر شاخه سبز اندیشه نشاند، افزود: زنده‌یاد قیصر امین‌پور سرود «فصل کشت و موسم برزیگریست/ عاشقان این فصل، فصل دیگریست/ فصل داس خسته و خورجین سرخ/  فصل تیغ لخت فصل زین سرخ» رفته‌رفته عناصر شعر بر سمند صاعقه می‌نشیند و اوج دفاع از زبان انقلاب پس از زبان مشروط عهد مشروطه فرا می‌رسد «سمند صاعقه زین کن سواره باید رفت/ به غرقه‌گاه خطر زین کناره باید رفت (نصرالله مردانی)» آهنگ و طنطنه کلام و لحن شعر دگرگون می‌شود و ریتم‌ها تند و درون‌مایه‌ها حماسی، وزن شعر کوتاه و پرتپش تقطیع می‌شود «شیهه در شیهه اسب در میدان/ بال گسترده تا کرانه نور»

وی تاکید کرد: ادبیات دفاع مقدس تجربه جدیدی با خود به جهان آورد که تجلی‌گاه افکار، احساسات و تدین ملت ایران بود.

این محفل ادبی با حضور شاعرانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی‌راد، سید‌مهدی طباطبایی، ایرج قنبری، سید‌مسعود علوی‌تبار، محمد شعاعی، محمدعلی یوسفی، علیرضا حکمتی، مسلم اسدالله،  نغمه مستشار‌نظامی، سیده‌فرشته حسینی، فاطمه نانی‌زاد، فاطمه ناظری، مریم فروزان‌کیا و مهسا ایمانی برگزار شد.

شعر علیرضا قزوه
اوّل مهر رسید و من در همان اوّل آ  بودم
مثل گنجشک دلم می‌زد، مثل گنجشک رها بودم
پای یک پنجره میزی بود، چه تقلای عزیزی بود
پنجره راه گریزی بود، خیره در پنجره‌ها بودم
پشت هر پنجره دنیایی‌ست، چشم وا کردم و بستم، آه
من کجایم؟ تو کجا؟ با خویش در همین چون و چرا بودم
گفت: بابا دو هجا دارد... نام من چار هجایی بود
نان یکی آب یکی  باران. مثل باران دو هجا بودم
گفت: هر حرف صدا دارد در سکون حرف زدم با خود
هم صدا بودم و هم ساکت نه سکوت و نه صدا بودم
گفت: دلتنگ که ای؟ خندید گریه کردم که پدر خم شد
آه بابا، بابا، بابا، سخت دلتنگ شما بودم
جنگ شد، پنجره‌ها افتاد، بچه‌ها تشنه سفر کردند
هشت نهر آینه جاری شد، تشنه در کرب‌وبلا بودم
گفت: هی هی! تو کجایی؟ تو  راست می‌گفت، کجایم من؟
تو نبودی تو چهل سال است من اجازه؟ همه را بودم
تو چهل سال همه غایب... تو چهل سال همه در خویش...
من چهل سال، خدای من! من چهل سال کجا بودم؟

شعر عبدالرحیم سعیدی‌راد
دیگر آن شب‌ها نمی‌آیند لحظه‌های از خدا سرشار
مردهای کربلای پنج، درد‌های کربلای چار
بعد از آن مردان پولادین مانده بردوشم سری سنگین
زیر پایم شد زمین خالی، آسمان شد بر سرم آوار
اندک‌اندک عاشقان رفتند، اندک‌اندک عشق تنها ماند
کم‌کم این دل هم ز پا افتاد کم‌کم این آیینه شد زنگار
شعله شعله آتشی جانسوز می‌چکد بر سینه‌ام امروز
بسته دنیایم این دنیا، خسته تکرارم این تکرار
یک شلمچه خسته‌ام ازخود، چند فکه غرق اندوهم
این همه آوار را ای درد! یک سحر از شانه‌ام بردار!

شعر سیدمهدی طباطبایی
کبوترهای صادق برنگشتند
شقایق در شقایق برنگشتند
زمین جای پریدن نیست، دیدیم
پرستوهای عاشق برنگشتند

شعر سید‌مسعود علوی‌تبار
در لحظه مرگ شادمانی دارد
مستی شراب آن جهانی دارد
بر ساغر لب‌های ترک خورده او
لبخند، حضور جاودانی دارد

شعر علیرضا حکمتی
سرشار از کبودی و لبریز داغ‌ها!
هم صحبت قدیمی این کوچه باغ‌ها!
بعد از تو شانه‌های ستبر درخت شد
ماوای بال‌های سیاه کلاغ‌ها
آری! هنوز بعد تو تکرار می‌شوند
این سایه‌های تیره دور از چراغ‌ها
ما را به سمت بازترین پنجره ببر!
ای عابر قدیمی این کوچه باغ‌ها!

شعر سیده‌فرشته حسینی
در شعله‌ها  بغض میان دفترت سوخت
باران گرفت، از آن شبی که سنگرت سوخت
روحت میان آسمان‌ها در سفر بود
هرچند در آتش تمام پیکرت سوخت
همچون کبوتر در سرت شوق حرم بود
اما میان مرزها بال‌و‌پرت سوخت
وقت اذان بود و نفهمیدی چگونه
هنگام اشهدای مؤذن حنجرت سوخت
یک نیمه‌ تو از جدایی شعله‌ور بود
در آتش دیدار نیم دیگرت سوخت
چشمان تو عمری زیارت‌نامه‌خوان بود
با هر فرازی عاقبت چشم ترت سوخت
لرزه به جانت آمد آن وقتی که دیدی
همراه تو هم‌سنگرت، هم سنگرت سوخت
در سووشون می‌خواند یک زن مویه بر لب
پیراهنی  که دوخت آن را مادرت، سوخت

شعر فاطمه نانی‌زاد
روی سجاده بی‌بی، دوسه پَر آورده
تا نسیم از پروبال تو خبر آورده
آسمان چشم به چشمان زمین دوخته است
این چه رازی‌ست که از سینه به‌در آورده!
صدف خاک ‌به افلاک نشان داد شبی
جامه را چاک زده دُر و گُهر آورده
رود خاموش نمی‌ماند از این پس هرگز
بر لبش آه شب و ذکر سحر آورده
بازهم معرکه اکبر به خودش می‌بیند
مادری داغ دل و خون جگر آورده
از دعای سحرِ اوست که بعد از سی سال
آسمان را به‌ سر دست پدر آورده
چه مبارک سحری بود که طوفان بلا
از دل حادثه مردان خطر آورده

شعر محمود یوسفی
یک عده روی خاک صحرا جان سپردند
یک عده در اعماق دریا جان سپردند
یک عده مانند کبوترهای عاشق
رفتند و بین آسمان‌ها جان سپردند
یک عده بی سر عده‌ای با درد پهلو
یک عده دیگر ارباً اربا جان سپردند
یک عده روی دست ارباب دو عالم
یک عده روی پای مولا جان سپردند
یک عده هم بی دست لب تشنه ولی مرد
دور از وطن مانند سقا جان سپردند
در بستر تردید مردن ننگشان بود
رفتند و در آغوش زهرا جان سپردند
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها