نویسنده حوزه ادبیات پایداری در گفتوگو با ایبنا بیان کرد:
نویسندگان حوزه دفاع مقدس وظیفه سنگینی به دوش دارند
مصطفی یاری؛ نویسنده حوزه ادبیات پایداری، گفت: بسیاری از خاطرات از ذهن سردار پاک شده بود و به سختی آنها را به یاد میآوردند. اما به هر شکلی که بود توانستیم این خاطرات را بازپروری و زنده کنیم. فلذا مسئولیت نویسنده واقعی در این قضیه بسیار سنگین است.
مصطفی یاری در معرفی این کتاب بیان کرد: شهید فریدون بختیاری از رزمندگان و فرماندهان لشکر ۲۵ کربلا بودند که خاطرت جالب زیادی از ایشان باقی مانده بود. من درصدد بودم که یک یادنامه برای این شهید بزرگوار بنویسم. اما وقتی که با دوستان و همرزمان ایشان تماس گرفتن و به گفتوگو نشستم متوجه شدم برخی از دوستان شهید از جمله سردار باباصفری و شهید رحیم انصاری هم خاطرات جذابی دارند که باید منتشر شود. به همین خاطر تصمیمی گرفتم که خاطرات این سه بزرگوار را به صورت جداگانه مکتوب کنم. این پروژه در سه جلد تعریف شد. از سال ۹۱ مشغول تحقیق و نگارش در این موضوعات بودم. جلد اول همین کتاب «یک چای داغ تنگ غروب» است که اخیرا منتشر شده است. جلد دوم کتاب «دلفینهای اروند» است که قبلا توسط انتشارات مرز و بوم منتشر شده بود و جلد سوم آن هم در دست چاپ و تدوین است. اما کتاب «یک چای داغ تنگ غروب» خاطرات سردار باباصفری جانباز ۷۰ درصد قطع نخاعی است. ایشان هم یکی از فرماندهان و معاونین لشکر ۲۵ کربلا بودند. کتاب از زمان کودکی سردار آغاز میشود. بعد کمی از شغل خود تعریف میکنند و به زمان انقلاب و آغاز جبهه میرسند که به اتفاق شهید فریدون بختیاری به جبهه میروند. این دو نفر از کودکی تا سالهای جبهه و جنگ با یکدیگر رفیق و همراه بودند.
نویسنده کتاب یک چای داغ تنگ غروب با اشاره به اینکه جلد سوم این مجموعه در حال تدوین است، گفت: با حدود پنجاه نفر از دوستان، همرزمان و خانواده شهید فریدون بختیاری مصاحبه داشتیم. این کتاب با نام «فریدون مرد میدون» در حال تدوین است. اما برای کتاب «یک چای داغ تنگ غروب» فقط با خود سردار باباصفری مصاحبه داشتم. انجام تمامی این تحقیقات و بررسیها چهار پنج سال طول کشید تا کتابی که مشاهده میکنید به این شکل درآمد.
وی با تایید این موضوع که بسیاری از جانبازان هستند که حرفهای بسیاری برای گفتن دارند و کسی سراغ آنها نرفته است، بیان کرد: خاطرات رزمندگان و علیالخصوص جانبازان بالای هفتاد درصد یک دریای وسیع از روزهای جنگ است. ثبت این خاطرات بسیار محدود بوده است. اقدامی هم اگر صورت گرفته باشد خیلی دیر شده است. چون بسیاری از جانبازان و رزمندگان با بالارفتن سن و سال خاطرات خود را فراموش کردهاند. خاطرات نابی که سی چهل سال از وقوع آنها گذشته و کسی برای ثبت آنها نرفته است. اینکه نگارش کتاب من چهار پنج سال طول کشید هم به همین دلیل بود که بسیاری از خاطرات از ذهن سردار پاک شده بود و به سختی آنها را به یاد میآوردند. اما به هر شکلی که بود توانستیم این خاطرات را بازپروری و زنده کنیم. فلذا مسئولیت نویسنده واقعی در این قضیه بسیار سنگین است.
وی افزود: متاسفانه به نویسندگان میدان داده نمیشود و با توجه به کمبود امکاناتی که وجود دارد بسیاری از نویسندگان از این حوزه استقبال نمیکنند. از طرفی هم فرهنگ کتابخوانی در جامعه ما رو به افول است و استقبال چندانی از این کتابها نمیشود. اما ما در برابر جامعه وظیفه و تعهد داریم که تاریخ جنگ و خاطارت رزمندگان را برای آیندگان ثبت کنیم. نویسندگان باید در این حوزه احساس مسئولیت کنند تا این خاطرات برای نسل بعد حفظ شود. تعداد وسیعی از خاطرات رزمندگان هنوز گفته نشده است. بسیاری از این رزمندگان از دنیا رفتهاند یا جانبازان به شهادت رسیدهاند. حتی سن خانواده شهدا هم کمکم بالا میرود و از میان ما میروند. به طبع این خاطرات به زیر خاک میروند و بسیاری از این موضوعات به فراموشی سپرده میشود. اما با این حال فکر میکنم نویسندگان کل کشور توانستند پنجاه درصد خاطرات جنگ را به صورت مکتوب درآورند.
نظر شما