يك پژوهشگر فرهنگ و تمدن ايران درباره كتابهاي «گاهشماري در ايران باستان» گفت: گاهشماري جلالي را خيام بنيانگذاري كرد و پژوهشگران دريافتند منابع كهن، دقيقترين پشتوانه گاهشماريهاي ايراني محسوب ميشود. از اين رو بايد گفت، منابع كهن، پشتوانه گاهشماريهاي دقيق ايراني است.\
وي كه عصر روز گذشته (15 شهريورماه) در بنياد فرهنگي جمشيد سخن ميگفت به سالنامهها اشاره كرد و افزود: سالنامهها 2 گونهاند، خورشيدي و قمري. در نوع اول اساس محاسبه بر گردش زمين به دور خورشيد است و بدين صورت سال نجومي به دست ميآيد. سپس آن را به واحدهاي كوچكتر تقسيم ميكنند. براي اين تقسيمبندي عدد 12 را مبنا قرار ميدهند. در اين گاهشماري سال، حقيقي است و ماه قراردادي.
وي افزود: سيستم ديگر گاهشماري در تاريخ ايران باستان بر اساس حركت ماه گذاشته شده است. در اين روش، گردش ماه را به صورت حقيقي بدست ميآورند. در اينجا سال قراردادي است و ماه حقيقي. گاهشماري قمري با در نظر گرفتن ماه محاسبه ميشود. در شب چهاردهم ماه به صورت قرص كامل است و با گذر روزها رو به كاهش ميگذارد. هنگام بدر دوباره ماه، ماه تازه را محاسبه ميكنند و آن را ماه نو ميگويند.
اين پژوهشگر يادآور شد: وقتي تعداد اين ماهها به 12 رسيد آن را سال ميگويند اما در اين گاهشماري، سال 11 روز كم دارد. در صورتي كه در محاسبه خورشيدي، سال به صورت كامل به دست ميآيد. در گاهشماري قمري ماه ثابت نيست. واحد قراردادي ديگر هفته ناميده ميشود. در طبيعت چيزي به نام هفته نداريم اما بنا بر باورهاي ديني يهود، خداوند جهان را در 6 روز آفريد و در روز هفتم به استراحت پرداخت.
روشن ضمير خاطرنشان كرد: پس اقوام سامي واحد هفته را مبناي محاسبه روزها قرار دادند. برخلاف واحد هفته كه قراردادي است، روز يك واحد حقيقي به شمار ميرود و بر اساس يكبار تاريك و روشن شدن هوا محاسبه ميشود. ساعت هم واحد ديگري محسوب ميشود كه باز قراردادي است. بر اين اساس واحدهاي دهه و سده و هزاره غير حقيقياند. پس در گاهشماري خورشيدي تنها سال و روز به گونهاي حقيقي قابل محاسبه است.
وي افزود: در گاهشماري ايران باستان و منابع تاريخي، «برج» نيز گاه مبناي محاسبه قرار ميگيرد. واحد برج بدين گونه است كه سال را به 12 بخش تقسيم ميكنند و هر بخش را يك ماه، يا يك برج، مينامند. برجها واحدهاي اعشاري هستند كه محاسبه آنها دشوار است. در گذشته از گاهشماريهاي گوناگون ديگري استفاده ميشده است كه گاهشماري آشوري، بابلي، اوستايي، چيني، گريگوري، جلالي و... نمونههايي از آن است.
وي به منابع كهن اشاره كرد و گفت: در منابع كهن سال را مطابق گاهشماري 365 روز در نظر ميگيرند اما واقعيت اين است كه سال 365 روز تمام نيست و 365 و يك چهارم روز است. براي آن يك چهارم از واژه «كبيسه» استفاده ميشود. از روزگاران كهن، اقوام باستاني مانند مصريان، در محاسبات ساليانه خود كبيسه را در نظر ميگرفتند و هر چهار سال يكبار كبيسه ميگرفتند اما ايرانيان چون براي گاهشماريها و روزهاي سال از فلسفه وجودي خاصي پيروي ميكردند، همه روزها را جمع ميكردند و هر 120 سال يكبار با افزودن يك ماه اضافي به تقويم خود، روزهاي كسر شده را جبران ميكردند و به آن ماه اضافه «بهيزك بزرگ» ميگفتند.
روشن ضمير يادآور شد: در قرون وسطي روميها از گاهشماري «جولياني» (منسوب به جوليانوس امپراطور روم) استفاده ميكردند اما در سال 1582 ميلادي به اين نتيجه رسيدند كه بين تقويم واقعي و حقيقي 10 روز اختلاف افتاده است. به اين دليل پاپ سيزدهم دستور داد كه 10 روز را از تقويم جولياني حذف كنند. با اين كار تقويم آنها اصلاح شد. اما براي ساليان بعد فرمولي را اختراع كردند كه بر اساس آن هر 4 سال يكبار كبيسه گرفته شود و آن سالهاي آغازگر قرن كه بر عدد 4 بخشپذير است، كبيسه را محاسبه نكنند.
وي به نمونهاي در اين زمينه اشاره كرد و گفت: مثلا در سال 1600، چون اين عدد بر 4 بخشپذير است، كبيسه گرفته نشد. بدين گونه اختلاف يك روز تقريبا حل شد اما واقعيت اين است كه در هر 3320 سال بايد يك روز كم كرد. منتهي چون اين رقم ساليان، بيش از حد طولاني است، محاسبه آن عملا ناديده گرفته شد.
وي به منابع گاهشماري در ايران پس از اسلام اشاره كرد و افزود: در ايران پس از اسلام، سيستم كبيسه حذف شد. چون كم كردن روزها، آن هم در هر 120 سال يكبار، نياز به يك سيستم ديواني و اداري منظم و پيوسته داشت تا همه سالها به دقت در نظر گرفته شود اما در آن سدههاي نخستين چون دولتها چندان دوامي نداشتند و حكومتها دست به دست ميشد، اين محاسبه ناديده گرفته شد. به همين دليل گاهشماري از مسير اعتدال فصلي خارج شد.
روشن ضمير يادآور شد: اين وضعيت تا روزگار خيام ادامه داشت. اين دانشمند ايراني به همراه دانشمندان ديگر بناي تقويم تازهاي را گذاشت. پس در آن روزگار 3 گاهشماري وجود داشت، نخست گاهشماري يزدگردي بود. در دوران باستان آغاز سال را زماني در نظر ميگرفتند كه پادشاهي بر تخت سلطنت مينشست. سال جلوس او را سال صفر محاسبه ميكردند. با پادشاهي يزدگرد نيز چنين كردند اما پس از كشته شدن او چون پادشاه ديگري بر تخت ننشست، سيستم گاهشماري يزدگردي ادامه پيدا كرد.
وي افزود: گاهشماري ديگر موسوم به گاهشماري خراجي بود. دولتهايي كه بر ايران فرمانروايي ميكردند نميتوانستند بر اساس گاهشماري قمري خراج بگيرند. چون گرفتن خراج با برداشت محصول ارتباط داشت. از گاهشماري يزدگردي هم چون به ظاهر در آن كبيسه محاسبه نميشد استفاده نميكردند. پس بر اساس محاسبات نجومي اعتدال واقعي فصلها را به دست آوردند و گاهشماري خراجي را وضع كردند.
اين پژوهشگر فرهنگ ايران خاطرنشان كرد: اين كه گفتهاند كه در گاهشماري يزدگردي كبيسه محاسبه نميشده است، به نظر نميآيد كه سخن درستي باشد. بر اساس محاسباتي كه انجام دادهام، در صورت محاسبه نكردن سالهاي كبيسه در اين گاهشماري، بايد سال در فاصله اين 1400 سال، يك دور كامل چرخيده باشد. در حالي كه اين گونه نيست. منابع قديمي و كهن و تقويم قديمي نشان ميدهد كه در اين فاصله، چهار بار كبيسه را محاسبه كردهاند اما بعد اين كار فراموش شده يا بنا به دلايلي انجام نشده است.
وي افزود: گاهشماري ديگر همان است كه خيام بنيانگذار آن است. اين دانشمند بزرگ در دوره ملكشاه سلجوقي، خورشيد را رصد كرد و گاهشماري را سر و سامان داد. وقتي چنين تقويمي به دست آمد آن را به احترام ملكشاه «گاهشماري جلالي» يا «ملكي» نامگذاري كردند. با اين كه خيام و دستيارانش طول سال را به دقت رصد كردند و لحظه حقيقي سال را فهميدند، اما قرار دادن ماهها، بر پايه محاسبه روشني نبود. به همين جهت ماههاي اين گاهشماري تا حدي آشفته است. ايراد ديگر گاهشماري خيامي اين است كه قانون ثابتي براي كبيسه در نظر نگرفتهاند اما ويژگي آن اين است كه سالش حقيقي، علمي و دقيق است.
اين پژوهشگر فرهنگ و تمدن ايران خاطرنشان كرد: اين گاهشماري تا قرنها پايدار ماند تا آن كه در سال 1289 قمري، مجلس شوراي ملي سالنمايي مبتني بر گاهشماري جلالي با در نظر گرفتن مبداء هجري، را تصويب و به رسميت شناخت. اما نام ماهها را كه اسامي حيواني داشت، در سال 1304 به ماههاي فارسي و اوستايي برگرداندند.
نظرات