چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۲
آسمان نشانه‌هایش را عیان می‌کرد/ روایت‌هایی از عملیات محرم

عملیات محرم که اواسط پاییز ۱۳۶۱ به اجرا درآمد به پیروزی ما منتهی شد. رزمندگان حاضر در این نبرد، به چشم خود نشانه‌هایی دیدند که برایشان معنایی جز امداد الهی نداشت.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سال ۱۳۹۴ مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، کار تولید بیست‌ودومین جلد از مجموعه کتاب‌های روزشمار جنگ ایران و عراق را به پایان برد و این کتاب را با عنوان «عملیات محرم؛ بهبود شرایط امنیتی و اقتصادی کشور» منتشر کرد. در این کتاب، چنان‌که از عنوانش برمی‌آید، عملیات محرم موضوع محوری قرار می‌گیرد و روایتی کاملاً مستند از چگونگی آغاز و اجرای این نبرد پاییزی به مخاطب عرضه می‌شود. نبردی که درگیری‌های آن از دهمین روز آبان ۱۳۶۱ شروع شد، ده روز طول کشید و هدف ما از اجرای آن تأمین امنیت جاده دهلران به عین‌خوش و تسلط بر ارتفاعات آن منطقه بود. گفتنی درباره این عملیات پیروزمندانه بسیار است و یکی از این گفتنی‌ها، تغییرات عجیب و پیش‌بینی‌نشده جوی است که در جریان نبرد بسیار به نفع ما بود.

به قول محسن روزی‌طلب، راوی این نبرد، وقتی فرماندهان این عملیات را طراحی می‌کردند، ابهامات بسیاری مطرح بود. مثلاً می‌گفتند «اگر مهتاب باشد»، اگر «ابر باشد»، «اگر عراقی‌ها نفهمند و با شرایط مطلوب به خط برسیم، می‌توانیم به خط دشمن بزنیم.» بسیاری از این ابهامات بررسی شده و بسیاری از آن‌ها هم بی‌پاسخ مانده بود. یکی از این ابهامات، نحوه ورود به منطقه بود که با طوفان عصر عملیات برطرف شد. در پادگان عین‌خوش - به معنی واقعی کلمه - چشم، چشم را نمی‌دید. «طوفان عجیبی بود، طوری بود که احساس می‌شد از سمت پادگان عین‌خوش خاک شدیدی می‌آید و در تماسی که با جلو (خط) داشتیم، گفتند طوفان شدیدی در حال وزیدن است. این از آن اتفاق‌های غیرطبیعی بود که اصلاً پیش‌بینی آن را نمی‌کردیم.»

به گفته راوی، این تغییر ناگهانی، بسیار کمک‌مان کرد. دید دشمن محدود شد و نیروها بدون هیچ مشکلی، با سرعت از روی جاده آسفالت پیشروی کردند. «فرماندهی، دستور رفتن نیروها را صادر کرد. اگر طوفان هم نمی‌شد، باید می‌رفتند. البته من نمی‌دانم که اگر طوفان نمی‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد، زیرا هیچ تمهیدی برای آن در نظر نگرفته بودند و اگر هم در دید عراق می‌رفتند، احتمالاً باید با هوشیاری دشمن به خط می‌زدند، ولی این گرد و خاک، خیلی از مشکلات ما را حل کرد و کمترین اثر آن این بود که عراق، ما را ندید و اصلاً روی نیروها آتش اجرا نکرد و یگان‌ها و ستون ماشین‌ها به‌راحتی وارد منطقه عملیات شدند.»

همراهی ابر و ماه با رزمندگان ما

آنچه این تغییرات جوی را معنادارتر کرد، اتفاقی بود که کمی بعد روی داد. حوالی غروب، درحالی‌که همه نیروها بدون مشکل وارد منطقه عملیات شده بودند، باران به آرامی شروع به باریدن کرد و گرد و غبار این منطقه وسیع را از بین برد و همه‌چیز را آرام کرد، گویی اتفاقی نیفتاده است و آن هوای طوفانی، جای خود را به یک هوای بهاری کوهستانی داد. قابل تصور نبود که آن طوفان شدید، به این سرعت به سکون و آرامش تبدیل شود. اما در آن‌سوی منطقه عملیاتی، براساس گزارش نیروهای اطلاعات، سمت ارتفاعات داخل ایران در سرچشمه‌های رودخانه دویرج، ابر پیچیده، سنگین و سیاهی بالا آمد. نیروها و فرماندهان، از وجود چنین ابری متعجب شدند، اما این طوفان همه مشکلات موجود برای رسیدن به منطقه عملیاتی را حل کرد و نیروها به آرامی به خط رسیدند و زیر پای دشمن قرار گرفتند و در مکان‌های از قبل تعیین‌شده مستقر شدند.

در ادامه می‌خوانیم: پس از رسیدن نیروها به نقطه رهایی، نگرانی تازه‌ای ایجاد شد و آن صاف‌شدن هوا باوجود ماه و در نتیجه روشن‌شدن منطقه و ایجاد دید غیرمسطح نیروهای عراقی در محدوده اطراف نیروهای در خط و کمین بود. زیرا در این لحظات حساس، نیروهای خودی باید به‌آرامی و بدون جلب توجه دشمن، از منطقه رهایی حرکت می‌کردند و خود را تا پای کمین و معبرهای جلو دشمن می‌رساندند. این لحظات، لحظات حساسی بود و نیروهای عراقی بر این محورها که مسافت آن‌ها از صد متر یا یک کیلومتر متفاوت بود، کاملاً دید داشتند. البته فرماندهان یگان‌ها برای زدن نیروهای کمین و تیربارهای دشمن پیش‌بینی‌هایی کرده بودند، اما در صورت هرگونه درگیری نیروها قبل از رسیدن به خط اول دشمن، نیروهای عراقی هوشیار و با نیروهای خودی درگیر می‌شدند و این درگیری، امکان غافلگیری را از ما می‌گرفت.

در این لحظات که وجود ماه با صاف و شفاف بودن هوا، مسیر عبور نیروها را تا مسافت نسبتاً طولانی روشن کرده بود، ذهن فرماندهان را به خود مشغول ساخته و سبب نگرانی آن‌ها شده بود. راه‌حل این مشکل، متحمل شدن تلفاتی بود که اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسید، اما بازهم اتفاق دیگری افتاد و درست در همان زمانی که نیروها باید از نقطه رهایی به سمت خط دشمن حرکت می‌کردند، ابر غلیظی که ارتفاعات داخلی ایران را پوشانده بود، در مقابل ماه قرار گرفت و به یک‌باره منطقه عملیات در تاریکی مطلق فرورفت. چنان تاریک که یکی از نیروهای سنگر فرماندهی می‌گفت: «از سنگر که بیرون آمدم، حتی تا چهار متری خودم را هم نمی‌دیدم و منطقه به‌طور مطلق تاریک شد.» این تاریکی، نگرانی‌ها را از بین برد و به نیروهای ما فرصت مناسبی برای پیشروی داد. رزمندگان ما نیز بدون جلب توجه دشمن تا خط نخست درگیری جلو رفتند.

در کتاب «عملیات محرم» ادامه ماجرا، چنین روایت می‌شود که در لحظاتی که نیروهای خودی آماده درگیری با دشمن بودند، اتفاق دیگری رخ داد و در حالی که رزمندگان ما بعد از استقرار در پای معابر و سنگرهای عراقی‌ها، آماده هجوم بودند، ابرها حرکت کردند و نور ماه، کل منطقه عملیاتی را روشن کرد. راوی اضافه می‌کند: «بعد از اینکه نیروهای خودی به خط و سنگرهای دشمن رسیدند، از اینجا به بعد ارتفاعات بود که پیچیدگی و دردسر داشت و نیاز بود که روشنایی وجود داشته باشد. خیلی عجیب بود، چون همان ابری که در آسمان پدیدار شده و جلوی تابش نور ماه را گرفته بود، دوباره کنار رفت و مثل این بود که به دست نیروها چراغ قوه داده باشند. آن‌ها می‌گفتند که ما، تک‌تک سنگرها را با چشم می‌دیدیم و سراغ آن‌ها می‌رفتیم.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها