الهام دارابی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره مشوق کتابخوانی خود گفت: مشوق من برای کتابخواندن خواهر بزرگترم بود؛ زیرا خواهر بزرگم بسیار اهل مطالعه بود و داستانهایی که تعریف میکرد باعث میشد من بیشتر به کتاب علاقه پیدا کنم.
او درباره کتابهایی که در زمان کودکی میخواند، صحبت کرد: در ابتدا کتابهایی دوست داشتم که در داستانهایشان هیجان و ماجراجویی داشتند؛ اما به تدریج به افسانهها علاقهمند شدم.
دارابی درباره تأثیر خانوادهها در کتابخوانشدن بچهها بیان کرد: خانواده من نقش زیادی در کتابخوانشدن من داشتند و همانطور که گفتم خواهر و برادر بزرگ من کتابخوان بودند و من هم خیلی از آنها الگو گرفتم. بچهها آینه بزرگترهایشان هستند و خانوادهها کافی است تا کاری را که میگویند خودشان انجام دهند. خود پدر و مادر وقتی اهل مطالعه باشند ناخودآگاه بچهها از آنها الگو میگیرند و دقیقاً همان کار را تکرار میکنند. علاوه بر آن، وجود کتاب در خانه و بردن بچهها به کتابخانهها باعث میشود که آن فضا و محیط، بچهها را درگیر کتابخواندن کند.
این قصهگو در ادامه گفت: من خواهرزادههایی دارم که خیلی دوستشان دارم و برای اینکه به کتاب علاقهمند شوند وقتی میخواهم برایشان هدیه بخرم، قطعاً انتخابم کتاب است. اگر بخواهم آنها را به تفریح ببرم مثلاً نمایشگاه کتاب یا باغ کتاب را انتخاب میکنم. به نظرم حتی گاهی دیدن کتاب و در فضای کتاب قرار گرفتن، خودش نوعی ترویج کتابخوانی است. همچنین من با توجه به شغلم بسیار برای بچهها کتاب میخوانم.
این مدرس قصهگویی درباره تأثیر کتابخوانی در مسیر شغلیاش عنوان کرد: اکنون من رئیس گروه پژوهش و ترویج قصههای ایرانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان هستم. دقیقاً کار من با کتاب ارتباط دارد و قطعاً تأثیر همان مطالعات و کتابخواندنهای زمان کودکی است که به قصه و قصهگویی علاقهمند شدم. درواقع کتابخواندن در شغل و انتخاب مسیر شغلیام بسیار تأثیر داشته است.
الهام دارابی درباره خاطره خود از کتاب «امیرارسلان نامدار» گفت: اولین کتابی که خواندم و اصلاً مناسب سنم نبود برایم خاطره شد. آن، کتاب «امیرارسلان رومی» بود. در خانواده، پدرم این قصه را برایمان تعریف میکرد و این کتاب مانند یک کتاب جادویی در قفسه کتابهای ما بود؛ زیرا میگفتند تو نباید این کتاب را بخوانی. هنوز یادم است که وقتی احساس امیرارسلان را میخواندم کاملاً متوجه میشدم اما چون کتاب ممنوعه شده بود من عشق خیلی زیادی به خواندنش داشتم و هنوز هم خطهای سیاه و سفید و جلد قطور آبیرنگ پوستپوستشده آن را به یاد دارم و در ذهنم نقش بسته است.
این قصهگوی بینالمللی درباره وضعیت کتابخوانی کودکان و نوجوانان نسل جدید نیز گفت: چیزی که عیان است این است که بچهها الان بیشتر به واسطه فضای مجازی دوست دارند ببینند و بشنوند و ما نیز به همین واسطه باید در راهها و روشهای ترویج کتابخوانیمان تفاوت ایجاد کنیم. حتی اگر لازم شد کتابها را به صورت ویدیو و پادکست برای بچهها درآوریم. آمار مطالعه اینگونه میتواند رشد پیدا کند. همینکه کتابها در قالب پادکست یا فیلم کوتاه خوانده شوند، امیدی به آینده کتابخوانی خواهد بود.
دارابی در پایان نظر و تجربه خود را درباره اینکه چطور بچهها را تشویق کنیم تا بیشتر کتاب بخوانند؟ اینطور بیان کرد: فقط در یک صورت میشود بچهها را به سمت کتابخوانی برد آن هم توجه به خواستهها، سلیقه، انتخاب و علایق بچههای امروز است. باز هم میگویم فضای مجازی و هوش مصنوعی امروزه موردعلاقه بچهها است و ما هم میتوانیم برای ترویج کتابخوانی از آنها استفاده کنیم. ما نباید بگوییم که به بهانه هفته کتاب بچهها را به کتابخوانی تشویق کنیم. کتابخوانی بهانه نمیخواهد؛ بلکه عشق میخواهد. با عشق برای بچهها کار کنیم، کتاب بخوانیم و به آنها معرفی کنیم تا بچهها هم عاشق کتابها شوند. ما باید جادوی قصهها را برای بچهها از کتابها بیرون بیاوریم.
نظر شما