سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بیتا ناصر: انسان از گذشته تا امروز همواره از انواع هنر برای بیان روزمرگیها، حوادث، احساسات و مسائل اجتماعی بهره برده که نمود آن در نقوش طراحی شده بر دیواره غارها و حجم کثیری از آثار ادبی و هنری در زمان حال مشهود است. جنگ نیز یکی از مواردی است که جوامع در قرون مختلف تجربه آن را از سرگذراندهاند و یا در حال حاضر درگیر آن هستند و همواره راهی برای بروز مشقتها، پیامدها، رنجها و دردهای ناشی از آن در ادبیات یافته است.
جنگ از دوران باستان تاکنون همواره پابهپای ادبیات پیش آمده؛ گاهی برای روایت بخشی از تاریخ، گاهی در امتداد داستانی عاشقانه، گاهی به صورت رشته پیوستهای از خاطرات، گاهی در توصیف جنگاوری، گاهی در مذمت و نکوهش جنگ و گاهی در داستانهای فانتزی، تخیلی، ماجراجویی و وحشت و در این میان برخی از نویسندگان نیز به دلایل گوناگون همواره سعی دارند تا با تحریف تاریخ و دستکاری اطلاعات از جنگ و پیامدهای آن، تصویر نادرستی در اختیار مخاطبان قرار دهند. داستانهایی از این دست اغلب در گروه ادبیات جنگ قرار میگیرند که ما نیز با نگاه کلان به این نوع از ادبیات میپردازیم.
ادبیات جنگ گاهی روی خشنش را بیکموکاست روایت میکند، آنچنانکه میکا والتاری، نویسنده فنلاندی در رمان عاشقانه «سقوط قسطنطنیه» مینویسد: «ولی ما مهاجمین را با آتش یونانی استقبال کردیم و با ملاقههای بزرگ که دستههای بلند داشت بر سر مهاجمین سرب مذاب ریختیم و سنگهای بزرگ بر سرشان انداختیم. بعضی از سربازان مهاجم چون سوخته و مجروح شده بودند نردبانها را رها کردند و عقبنشینی نمودند. ولی چاووشهای ترک که کنار خندق بودند با تلوارهای بزرگ خود، به یک ضربت کسانی را عقبنشینی میکردند به قتل میرساندند و جسدشان را در خندق میانداختند و مثل این بود که قصد دارند خندق شهر را با جسد آنها پر کنند.»
گاهی ادبیات جنگ در بخشهایی با فلسفه، ایجاز، تشبیه و ایهام همراه میشود، به نوعی که نویسنده علاوه بر آنچه رخ داده، از تحولاتی که درونیات و احساسات بروز میکند، میگوید. آنتوان دو سنت اگزوپری در کتاب «خلبان جنگ» مینویسد: «هر رگبار یا توپ مسلسل، صدتا صدتا خمپاره یا گلولهی رسام رها میکند که چون دانههای تسبیح از پی هم میآیند. هزار تسبیح کشسان به سوی ما ممتد میشود، تا سرحد پارهشدن کش میآید و به ارتفاع ما که رسید، پاره میشود. درواقع، گلولههایی که خطا رفتهاند، چون از پهلو دیده میشوند، در حین عبور مماسگونه خود، سرعت سرسامآوری دارند. دانههای اشک به برق بدل میشوند و اکنون متوجه میشوم که در میان خرمنی از خط سیر گلولههای رسم غرق شدهام که به رنگ ساقه گندماند.»
در پرونده «تصویر جنگ در ادبیات جهان» سعی داریم تا در گفتوگو با نویسندگان و مترجمان فعال، به بررسی ادبیات جنگ و جنبههای مختلف آن بپردازیم و در این راستا، گفتوگویی داشتیم با مریم طباطبائیها، نویسنده و منتقد ادبی که در ادامه می خوانید.
همواره جنگ بخش جدانشدنی از ادبیات به شماره میآمده، در نتیجه، ارتباط جنگ و ادبیات، ارتباطی دوسویه بوده که البته در مواردی ادبیات از جنگ سود برده و گاهی جنگ از ادبیات. در وهله نخست، داستانهایی که به بهانه جنگ، برای تزریق خط فکری خاصی نوشته میشوند، چه جایگاهی در ادبیات جنگ در جهان دارد؟
به طور کلی ادبیات جنگ یعنی داستانی که از جنگ، درباره جنگ و حواشی و تبعات آن نوشته شود. این سه عنصر به زعم من مهمترین المانهای ادبیات جنگ هستند و مسلماً آنچه که در راستای این سه عنصر نوشته و پرداخته شود، ادبیات جنگ را تشکیل داده و با توجه به نقاط ضعف و قدرتش میتواند از جایگاه ویژهای برخوردار باشد یا اینکه بهکلی کنار گذاشته شود. طی قرنها نویسندهها با رویکردهای مختلفی داستانهایی را روایت کردهاند که مفهوم جنگ در آنها نقش اساسی داشته است؛ اما آنچه در همه انواع ادبیات جنگ مهم و ارزشمند است و آن را ماندگار میسازد، پرداختن به وجهه ادبی نوشتارهاست. ادبیات مولفهها و مشخصههای خود را دارد و آنجایی که صحبت از ادبیات به میان میآید باید توجه به این مولفهها و جزئیات در ارجحیت قرار بگیرد.
درباره ویژگیهای روایی و داستانی ادبیات جنگ توضیح دهید.
ادبیات را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو قسمت ادبیات روایی و ادبیات توصیفی تقسیم کرد. در ادبیات روایی همانگونه که خوب میدانیم شخصیتها، فضا، توضیحات، هدف نهایی و افعال در صیغههای مختلف، نقش چشمگیری دارند. در ادبیات جنگ معمولاً شخصیتها یا خود بهطور مستقیم با جنگ در ارتباط هستند و یا به واسطه شخصی دیگر به این فضا پیوند میخورند یا بازماندگان جنگ هستند و یا زاده فضا و مکان و دستخوش تبعات آن هستند. معمولاً فضاهای داستانی یا در جبهههای جنگ سپری میشود و یا پشت میادین جنگ و گاهی هم با نقبزدن به گذشته و در قالب تعریف خاطرات رخ میدهند و توصیفات و نمایش صحنههای جنگ، عواقب ناشی از آن، سرنوشت آدمها در حین و پس از جنگ همگی میتواند دستمایه نویسنده در چنین روایتهایی باشد. موضوع میهنپرستی و تلاش برای رسیدن به صلح و آرامش و مراقبت از وطن و جان و مال و ناموس در این نوع ادبیات اهمیت ویژهای پیدا میکند و در این داستانها راوی میتواند اول شخص، و یا سوم شخص باشد و گاهی میتواند دانای کل باشد؛ اما تمام فضاها چه آنهایی که عیان است و نویسنده آن را برای خواننده توضیح میدهد و چه آنهایی که مربوط به زمان گذشته میشوند، همهوهمه نشانی از جنگ، عواقب آن، موضوعاتی چون، عشق، ایثار و فداکاری و در برخی موارد انتقام را در خود دارند و این بخشی لاینفک از ادبیات جنگ است. کمااینکه معتقدم ادبیات جنگ حزنی غریب را در دل خود جای داده است که به طور حتم در ناخودآگاه هر خوانندهای حس میشود.
با توجه به اینکه گاهی چنین داستانهایی ایدئولوژیک هستند و در فضای ذهنی خاصی نوشته میشوند ابعاد روانشناختیشان چیست؟
نویسندگانی که در زمینه ادبیات جنگ مینویسند به دو گروه تقسیم میشوند؛ آنهایی که در زمان رخ دادن جنگ در جبههها حضور دارند و جنگ را از نزدیک لمس میکنند و آنهایی که از روی نوشتهها، یادداشتها، شنیدهها و کتابها به نوشتن در این حوزه دست میزنند. آن عدهای که از نزدیک شاهد اتفاقات روی داده در جنگ و در محیط جبههها بودهاند با تمرکز بیشتر بر روی وقایع و مستندات موثقتری، میتوانند داستانها و یا وقایعنگاریهایشان را بنویسند و خلق شخصیتها با استناد بیشتر به این دیدهها و شنیدهها انجام میشود. نوشتهها در این داستانها به واقع نزدیکتر هستند و با احساسات قویتری نوشته شدهاند؛ روایتها تاثیرگذارتر هستند و شور و عمق بیشتری دارند؛ حال آنکه در دهههای بعد و خلق آثار ادبی از روی کتابها و شنیدهها شاید با دیدی دورتر از واقع اتفاق بیفتند و بهطور کل نویسنده با رویکرد و شناخت متفاوتی در این نوع ادبیات ظاهر شود. البته این موضوع قابل انکار نیست که در ادبیات جنگ همیشه موضوع ایثار و از خودگذشتگی پررنگتر از بقیه حسهای روانی بروز پیدا میکند و شاید در داستانها و در کل، در ادبیات جنگ هم بعد از انسانیت به مراتب بیشتر به چشم بیاید.
برخی از نویسندگان ایتالیایی در دورهای خاص برای نشان دادن ارتباط حکومت با مافیای سیسیل در ترور اشخاص مهم جمهوریخواه در این کشور در داستانهایشان از روشها و شگردهای خاصی برای ثبت چنین حوادثی بهره میبرند که مثالهایی از این دست در ادبیات جهان بسیارند. به نظر شما نویسندگانی که از جنگ، پیامدهای آن و یا بازماندگان جنگ مینویسند با چه چالشهایی روبهرو هستند؟
نوشتن از جنگ همیشه با خود تلخیهایی را به همراه داشته است. مضاف بر اینکه نوشتن از جنگ نیاز به دسترسی به منابع و اطلاعاتی دارد که شاید رسیدن به آنها گاهی دشوار است؛ مخصوصاً با گذر زمان این امر مشکلتر هم میشود. آنتونی دوئر نویسنده کتاب «تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم» -که اثر او در زمره ادبیات جنگ محسوب میشود و داستان آن در دوران جنگ جهانی دوم رخ میدهد و جایزه پولیتزر را به دست آورده است- در مصاحبه ای اعلام کرده که ده سال را وقف نوشتن این اثر کرده است. در تمام این ده سال به دنبال اسناد قابل استناد از وقایع جنگ و البته مصاحبه با بازماندگان جنگ در شهر مرزی سنت مالو بوده و خود اذعان میکند که کاری بسیار دشوار بوده است. اگرچه همیشه تبعات و پیامدهای جنگ آنقدر تلخ و گزنده است که نوشتن از آن انسان را متحمل رنج زیادی میکند و خود این رنج جزو چالش این بخش از ادبیات محسوب میشود، گاهی هم مورد قضاوت قرار گرفتن نویسنده از بیان نظراتش درباره اتفاقات رخ داده و موضعگیریهای فردی نویسنده را هم باید به این چالشها اضافه کنیم.
ناداستانها با موضوع جنگ در همه ابعاد آنچه جایگاهی به عنوان تاریخنگاری دارند؟
هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامه مردم است (نه به معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی عاری از ملاحضات زیباشناختی)، همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق بحث مبتنی بر واقعیت است؛ البته شاید بشود گفت که کشیدن مرز میان داستان و ناداستان کار مشکلی باشد و علتش هم این است که در بسیاری از آثار غیرداستانی هم از داستانها استفاده میشود، البته از داستانهای واقعی. ادبیات غیرداستانی به مضمونهای زیادی میپردازد و اشکال و فرمهای مختلفی را شامل میشود. برخی از انواع ناداستانها مثل زندگینامهها، کتابهای تاریخی، گفتوگوها، یادداشتها، خاطرهنگاریها، و مقالات پژوهشی در زمینه جنگ و موضوعات وابسته به آن، همواره اطلاعات مفید و کاربردی ای را در اختیار خوانندگان قرار دادهاند و به دلیل مستند بودن و خالی بودنشان از مقوله خیال و ابداعات ادبی نویسنده شاید در بسیاری از موارد نسبت به ادبیات روایی و داستانی جایگاه مستحکمتری داشته باشند. یکی از موضوعات قابل بحث در این زمینه خاطرهنگاریها و زندگینامهها هستند که به هنر هفتم هم راه باز کردهاند و زمینهساز ساخت فیلمهای زیادی شدهاند. ناداستانها همیشه در ادبیات خوانندگان خاص و منحصر به فرد خودشان را دارند و در بسیاری از آثار پژوهشی مورد استفاده قرار گرفتهاند و به همین دلیل و البته دلایل بسیار دیگری نمیشود منکر جایگاه آنها در ادبیات شد.
با توجه به گسترش وسایل ارتباط جمعی، رسانهها، و فضای مجازی به نظر شما ادبیات جنگ در جهان نسبت به سده گذشته با چه تغییراتی همراه بوده است؟
وسایل ارتباط جمعی و شبکههای مجازی نه تنها به ادبیات جنگ، بلکه در کل به ادبیات جهان در هر ژانر و موضوعی کمکهای زیادی کرده است و از آموزشهای جمعی گرفته تا دسترسی به مستندات، تصاویر، مصاحبهها و گزارشها، فیلمها و شاکلههای داستانی و غیرداستانی همه و همه با گسترش ارتباط جمعی به سادهترین راه ممکن در دسترش نویسندگان و محققان و پژوهشگران قرار میگیرد و در مورد موضوع ادبیات جنگ هم شاید این اتفاق روشنتر و پررنگتر از المانهای دیگر به چشم بیاید. به طور حتم دسترسی راحت و آسان به خاطرهها، تصاویر، مصاحبهها و مکانهای جغرافیایی نوشتن از پیامدها و آثار مستند و حتی داستانها را آسان کرده است.
نظر شما