به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در ساری، روانشناس بالینی شامگاه سهشنبه در نشست نقد و بررسی کتاب «اسرار عمارت تابان» اثر «شیوا مقانلو» در شهر کتاب ساری، گفت: نویسنده در کتاب «اسرار عمارت تابان» تجربههای بسیار متفاوتی از غنای واژگانی و مباحث مربوط به تاریخ و فرهنگ را با مخاطب به اشتراک گذاشته است.
پدرام عطارپور با اشاره به شکلگیری طرحوارهها در انسان به ویژه در سن زیر ۱۱ سال، اظهار کرد: این طرحوارهها در اثر خلق و خو که بر اساس ژنتیک و وراثت است، تعامل با محیط و رفتارهایی که والد با فرزند دارد شکل میگیرد.
وی با بیان اینکه باورهای بنیادینی در ذهن کودک شکل میگیرد که درباره خود و دیگران است، افزود: اینها بازخوردهایی است که کودک ابتدا از خانواده و سپس از محیط دریافت میکند.
این روانشناس بالینی گفت: انسان وقتی به بزرگسالی میرسد همه چیز را از پشت عینک طرحوارهها میبیند، طرحوارههایی که از پنج ماهگی، تجارب حسی و از ۲ سالگی خاطرات تصویری و صداها را ثبت و ضبط میکند البته بر اساس مطالعات جدید، طرحواره در بزرگسالی هم میتواند شکل بگیرد.
عطارپور با اشاره به شخصیت «تابان» در این داستان از منظر طرحوارههای درمانی، تصریح کرد: داستان، شرح سفر «تابان رودکی» است، سفر با هدف باستانشناسی که در این داستان مطرح شده، نمود سفر به درون خود انسان است، «قلعه» ای که به آن سفر میکنند در جایی تنها و دوردست قرار دارد که کسی به آن دسترسی ندارد و نماد شخصیت تابان است که تله رهاشدگی دارد و همچنین کمالگرا است.
وی با بیان اینکه اهمالکاری به ۲ شکل در افراد بروز مییابد، ادامه داد: افراد یا در شروع کار با مشکل مواجه هستند یا در پایان دادن با آن و این مسئله به روابط فرزند با پدر و مادر در کودکی برمیگردد.
این روانشناس بالینی خاطرنشان کرد: مادر در کودکی نقشی برای کودک دارد و محور همه مسائل کودک است اگر مادر در این مرحله، شور و اشتیاق کار کردن را در فرزند به وجود آورد فرزند به کار علاقهمند میشود در غیر این صورت، کودک در بزرگسالی به فرد اهمالکاری تبدیل میشود که در شروع به کار، مشکل دارد.
عطارپور با بیان اینکه پدر باید پلههای بعدی رشد را برای فرزند آماده کند، اظهار کرد: بزرگسالانی که در پایان دادن به کار، دچار اهمالکاری هستند در این مرحله، حمایت لازم را دریافت نکردهاند.
وی با اشاره به اینکه تله رهاشدگی مادر همه طرحوارهها است که اغلب تجربه آن را داریم، افزود: گویا انسانیت با تجربه تنها ماندن و رها شدن، گره خورده و این مسئله را در اسطورهها و برخی شخصیتها هم میبینیم.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه طرحوارهها برای بقای خود میجنگند و مثل ویروس عمل میکنند، گفت: طرحوارهها برای اینکه باقی بمانند به ما نشانی اشتباه میدهند که البته با استفاده از جلسات روان درمانی، میتوان این طرحها را کنترل و ضعیف کرد.
خلق کاراکتر قهرمان زن ایرانی
نویسنده کتاب «اسرار عمارت تابان» در این نشست اظهار کرد: معتقدم که نویسنده و مترجم پس از تالیف یا ترجمه اثر، کنار میرود و پس از آن، شخصیتهای داستان وارد زندگی میشوند.
شیوا مقانلو افزود: جهانی که در این اثر برای تابان خلق کردم بسیار هیجانانگیز است و تصور میکنم از کنترل خودم خارج شده است.
وی با بیان اینکه شخصیتها باید برای نویسنده جذاب باشند که داستان پیش رود، گفت: اگر شخصیتها معمولی بوده و از نظر درمانگرها، مشکلی نداشته باشند گویا برای نویسندهها هم وجود ندارند و داستان پیش نمیرود.
این نویسنده تصریح کرد: لایههای خاکستری و سیاهیها و یا در برخی موارد لایههای سفید شخصیتها باید پیش کشیده شود تا داستان به سمت جلو حرکت کند.
مقانلو با بیان اینکه وجود لایههای سیاه برای نویسندگان، جذابیت ایجاد میکند، ادامه داد: نگاه امروز روانشناسی به بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ، نشان دهنده این است که برخی از آن شخصیتها اگر در بخشی از مسائل روانی خود با مشکلاتی مواجه نبودند قادر به خلق آن اثر هنری و یا ادبی نمیشدند.
وی خاطرنشان کرد: امروز، علم و هنر در این تقابل قرار گرفتهاند که اگر آن شخصیتها در دوران زندگی خود از نظر روانی، درمان میشدند ممکن بود جهان امروز محروم از موسیقی و داستانهایی بماند که به دلیل برخی بیماریهای روانی خلق شدهاند.
این نویسنده با اشاره به اینکه فکر کردن به خلق رمان به نیمههای دهه ۸۰ برمیگردد، اظهار کرد: در آن مقطع نویسنده داستان کوتاه بودم و نوشتن داستان کوتاه و رمان تفاوت دارد اما میخواستم اتفاقی رقم بزنم.
مقانلو افزود: مصمم بودم زمان آن رسیده در رمانهای ایرانی یک قهرمان زن برای خودمان داشته باشیم البته نه فقط کاراکتر زن؛ در داستانهای ایرانی، بسیار کاراکتر زن داشتیم که مرکزی بودند اما قهرمان نبودند.
وی گفت: تصورم این بود که این تصویر را باید شکست و به شخصیت زن ایرانی که هالیوودی نباشد در رمان دست یابم، هدفم این بود اما مخاطب باید با به من بگوید شخصیت «تابان» به هدفی که داشتم نزدیک بوده یا نه.
این نویسنده با اشاره به اینکه واکنشهایی را از مخاطبان دریافت کردم که بسیار جالب است، تصریح کرد: نکتههایی را از مخاطبان میشنوم که گاهی داستان را از زاویهای میبینند که خودآگاه من هرگز از آن زاویه به داستان نگاه نکرده بود.
مقانلو با بیان اینکه یکی از مخاطبان عنوان کرده بود چون داستان از شرق شروع شده و طلوع خورشید از شرق است به همین دلیل اسم شخصیت اصلی داستان را تابان انتخاب کردهام، ادامه داد: این موضوع به هیچ عنوان در خودآگاه من نبود و اینها مطالبی است که مخاطبان به من انتقال میدهند.
وی در پایان گفت: اگرچه که کتاب بعد از نوشته شدن، متعلق به مخاطب است اما هر خالق اثری، علاقهمند است مخاطبان بیشتری او را همراهی کنند و هر اندازه مخاطبان بیشتری داشته باشیم همراه با اشتیاق بیشتری است.
نظر شما