به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مستشارنظامی در این شعر آورده است:
چلهنشین عشق را برتر ازین چه حاجتی
کز در حضرتش رسد رایحه شهادتی
«پیر شدی رفیق من» بعد به خنده زیر لب
گفت: «شهید میشوی» وه که عجب بشارتی
دِی شده یار باصفا، وعده چو دادهای: وفا!
بال سفر گشودهام، منتظر کرامتی
رخت عزاست بر تنم، منتقم غمت منم
ساکن زینبیهام، دلشده زیارتی
کاش مرا صدا کنی، درد مرا دوا کنی
خسته عشق را دمی، تازه کند عیادتی
#
گفت: مشو غمین، بیا، چلهنشین آشنا
نوبت اتصال شد در اثر عنایتی
#
پیر و مراد عاشقان، جایزه شهادتم
خواند نماز رفتنم، شکر! عجب سعادتی
نظر شما