سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): پای شعر و عشق که به میان میآید، عطر انتظار همه جا میپیچد. این خصلت، ریشه در فرهنگ دیرینه مردمان جنوب دارد. آنها رسم وفاداری را پاس میدارند و پاکدامنی شان را به انتظار گره میزنند. اینگونه است که هرمزگانیها با شعر و مهر، به انتظار مهدی موعود نشستهاند.
حجت وطن دوست - شاعر و مولف مهدوی:
دل را که به سمت تو هوایی کردیم
هر واژهی عشق را خدایی کردیم
ما در شب شعر انتظارت آقا
از خال لب تو رونمایی کردیم.
محمود زندیار - شاعر مهدوی:
بیمار توام ای خود درمان، تو کجایی؟
چشمم به رهت حضرت باران تو کجایی؟
بیمار توام ای خود درمان، تو کجایی؟
تا کی تو بگو چشم به راه تو نشینم
این جمعه و آن جمعه به ایوان، تو کجایی؟
ایام بشد باز ندیدم رخ ماهت
عالم ز غمت گشته چو زندان، توکجایی؟
هر چند نباشم به رهت یار وفادار
افکن نظری بر تن بی جان، توکجایی؟
این عشق رخت تا به جنون میکشد ای گل
جانم به لب آمد مه تابان، تو کجایی؟
دیوانه شود آنکه ببیند رخ ماهت
باز آ و ببین این غم چشمان، تو کجایی؟
محمود همه عمر دلش خواست ببیند
قرص قمرت حضرت سلطان، توکجایی؟
مهدی رستگاری - شاعر آئینی:
تو که آغاز بهاران وجودی بشتاب
جان به تنگ آمده و میطلبد جانان را
درد افزوده و جویا شدهام درمان را
آن چنان ظلم به عالم شده مستولی که
بیم آن است که بر باد دهد ایمان را
شهرت و شهوت و ترس و طمع و خشم و فریب
کرده بازیچه شیطان همه جا انسان را
اهرمن را به سر افتاده خیالی که کند
فتح سرتاسر آوردگه میدان را
رفته از خاطر مردم به جهان نور خدا
ظلمتی ژرف گرفته است فرا دوران را
قحط نور است مگر یوسف زهرا برسد
ور نه ظلمت همه جا کور کند چشمان را
پای بیرون بنه از پرده غیبت مهدی (عج)
فوران ستم آورده به لبها جان را
تو که آغاز بهاران وجودی بشتاب
به زمستان برسان حادثه پایان را.
پریزاد محمدی - شاعر آئینی:
جمعهها به وقت دلتنگی
جمعهها به وقت دلتنگی
بعضی ابری بر دلم
چشمان باران را
میبوسم
دردی همیشگی ست
بر قامت واژهها
آمدنت را ریسه کردهاند
تمامی ستارهها
دل تنگ
زمین تنگ
چشمان آسمان
در انتظارت دلخون
اشارتی کافیست
تا تمامی کائنات
در پای قدمهایت
به سجودی ممتد بیارایند
تا از نگاهت
غزل غزل نور گلباران شود
دنیای کوچک دلخوشی ها را.
آذر ماه ۱۴۰۲
نظر شما