سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): اگر مخاطب کتابهای معصومه رامهرمزی هستید و کتاب «امدادگر کجایی؟» او را خوانده باشید، احتمالاً آن بخش از خاطرات راوی آن علی عچرش را که به عملیات والفجر ۸ اختصاص دارد به یاد دارید. میخوانیم: بعد از زدن پلهای خاکی و ردیفشدن اعزام مجروحان، نگرانیها کمتر شد و برنامه کاری به روال عادی افتاد. مدتی بود تصمیم داشتم به فاو بروم و دنبال فرصتی برای این کار بودم. یک روز سوار پیکان هلالاحمر شدم و به فاو رفتم. نیروهای فنی و مهندسی در دو طرف رودخانه اروند اسکله فلزی زده و یک پل متحرک به نام «پل خضر» برای عبور نیروها و بردن تجهیزات به فاو روی شط اروند زده بودند. پل متحرک خضر یک دوبه (شناور) متحرک بود که با کابلکشی بین دو اسکله با نیروی یک موتور تراکتور کار میکرد. قبل از اینکه سوار خضر شوم، از یکی از بچههای فنی در کنار اروند پرسیدم چرا اسم این وسیله را خضر گذاشتهاید؟ جواب داد حضرت خضر (س) با اینکه همهجا هست و حضور دارد، اما هیچکس او را نمیبیند. خضر ما هم به محض آمدن هواپیماهای عراقی در نهرهای کنار رودخانه استتار میشود. هست، اما دیده نمیشود.
راوی میافزاید: روی خضر دو تا ماشین جای میگرفت. با پیکانم به همراه یک تریلی سوار خضر شدم. قبل از راهاندازی پل متحرک خضر، نیروها با قایق به آن طرف شط میرفتند. تجهیزات و تدارکات را هم با قایق به فاو میبردند. راحت توی پیکان نشستم و با خضر تا آن طرف اروند رفتم. رزمندهها آن طرف شط با دیدن پیکان زدند زیر خنده و با انگشت، پیکان را نشان میدادند. شاید از خودشان میپرسیدند این کیه که با پیکان به جبهه آمده است؟! قبل از ظهر وارد فاو شدم. قیافه همه رزمندهها شاد بود و اثری از خستگی در ظاهر آنها نبود. رضا گرگپور را در یکی از خیابانهای اصلی فاو دیدم. در حال نوشتن شعار روی دیوار ساختمان بزرگی بود. رضا از بچههای سپاه خرمشهر و دوست صمیمی باجناقم بود.
عچرش روایتش را چنین ادامه میدهد: صدایش کردم. سرش را برگرداند و تا مرا با پیکان دید، بلندبلند خندید. از پشت فرمان ماشین به او گفتم به چه میخندی؟ تا حالا پیکان ندیدهای؟ پیاده شدم و رضا را بغل کردم. پرسید علی تو اینجا چه کار میکنی؟ بدون اینکه به سؤالش جواب بدهم، پرسیدم رضا، چی رو دیوار مینویسی؟ گفت دارم مینویسم، «خدا فاو را آزاد کرد» تا شما آبادانیها ادعا نکنید، فاو را آزاد کردید! به او جواب دادم حالا چرا از کلام امام ناراحت شدی؟ امام گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد. شما خرمشهریها خواستید همهچیز را به اسم خودتان تمام کنید؛ اما نشد. کلی سربهسر هم گذاشتیم و خندیدیم. ناهار را در مقر بچههای خرمشهر خوردم و پیش آنها بودم. پا گذاشتن روی زمین دشمن حالوهوای خاصی داشت. صدام میخواست ایران را سه روزه بگیرد و به تهران برسد، ولی بعد از پنج شش سال، ما در خاک کشورش بودیم.
حمله ایران به فاو یک فریب است!
عملیات والفجر ۸ که گاهی از آن به نخستین نبرد فاو نیز یاد میشود، عملیاتی آبی – خاکی بود که با همکاری نیروهای سپاه و ارتش، در بیستمین روز از بهمن ماه ۱۳۶۴ آغاز شد و تا اواخر فروردین سال بعد ادامه داشت. هدف ما رسیدن به شبهجزیره فاو بود و نیروهای ما برای تحقق آن، در نقشهای پیچیدهای، دشمن را غافلگیر کردند و از اروند گذشتند. یکی از فرماندهان بعثی که چندی بعد به اسارت نیروهای ما درآمد میگفت: «در زمستان ۱۳۶۴ لشکر من در فاو مستقر بود. آن قدر تحرکات شما در هور زیاد شد که من مطمئن شدم حمله مجدد شما از هور است. برای همین، سه تیپ از نیروهایم را از فاو به هور منتقل کردم. عکسهای هوایی از هور نشان میداد که شما تانکهای زیادی را در هور مستقر کردهاید. جاسوسهای ما نیز خبر دادند که هر روز صدها کامیون تجهیزات و نفرات وارد هور میشوند. دیگر مطمئن شدیم که عملیات در هور خواهد بود. وقتی که نیروها خبر دادند ایران به فاو حملهکرده، گفتم نگران نباشید، حمله ایران به فاو یک فریب است! حمله اصلی از هور است. ما تا سهروز منتظر حمله شما در هور بودیم اما خبری نشد! این اشتباه من باعث شد که فاو را از دست دادیم.»
پیشروی اولیه ما موفقیتآمیز بود. اما عراقیها هم به آسانی شکست نخوردند و برای عقبراندن نیروهای ما و پس گرفتن آنچه از دست داده بودند، چند ضدحمله سنگین و گسترده انجام دادند. دشمن هرچه داشت به میدان آورد و حتی از سلاح شیمیایی نیز استفاده کرد. اما نه پاتکهای زمینی آنان به جایی رسید و نه مانور هواپیماهای آنان تأثیری در روند کلی درگیریها داشت. موفقیت در این نبرد، درنهایت از آن ما شد و یکی از کاملترین پیروزیهایمان در کل دوره جنگ هشت ساله رقم خورد.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، در کتابی با عنوان «عملیات والفجر ۸» اطلاعات کاملی را از این نبرد در اختیار مخاطبان میگذارد. این کتاب، نبرد فاو را در چهار محور طراحی، اجرا، نتایج، پیامدها بررسی میکند و تصویری جامع از عملیات شکل میدهد. همچنین باید از کتاب «قدرت هوایی ایران در عملیات والفجر ۸ (فتح فاو)» نام برد که کاری از انتشارات راهبردی نهاجا است و نقش نیروی هوایی در تحمیل برتری نیروهای خودی در این عملیات را مرور میکند و به تأمل درباره درگیریها روی آسمان فاو و چگونگی پشتیبانی هوایی از نیروهای پیاده میپردازد. کتاب «ارتش در فاو» نیز وجود دارد که نقش ارتش در عملیات والفجر ۸ در منطقه عمومی شلمچه و فاو را بررسی میکند. نیز کتاب «نبرد فاو: گزارشی از حماسهآفرینیهای رزمندگان اسلام در عملیات والفجر ۸» نباید از قلم بیفتد که مطالعهای دقیق درباره این عملیات مهم است.
نظر شما